نجم الدين طبسي نجفي* ، رحيم کارگر**
چكيده
يکي از موضوعات مطرح در زمينه معارف مهدويت، زندگي و ازدواج حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. پرسش اين است که آيا آن حضرت ازدواج کرده و ذريه و فرزند دارد؟ بنابراين فرض که امام مهدي داراي زن و فرزند است، اين سوال مطرح ميشود که آيا فرزندان ايشان در ايام ظهور امام يا پس از وفات وي، در به عهده گرفتن امور بعد از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نقش و سهمي دارند؟ در اين صورت، آيا آنها بر امت رهبري کرده و بر مردم جهان و مناطق گوناگون حکمراني نموده، امور را پس ازامام بر دوش ميگيرند و متولي و مصدرکارها ميگردند؟ حتي ممکن است که اين مساله پيش بيايد که آيا در عصر غيبت، آنها بر بعضي مناطق دنيا حکومت و آنجا را اداره ميکنند؟ مقاله حاضر در صدد بررسي و تحليل اين مساله است.
مقدمه
يكي از موضوعات مربوط به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف که همواره مورد توجه واقع شده، زندگي شخصي و خانوادگي آن حضرت و وقايع بعد از ظهور و تشکيل حکومت جهاني است. اين موضوع در قالب سؤالات ذيل مطرح ميشود: اينکه آيا آن حضرت ازدواج کرده است يا نه و اگر ازدواج کرده است، آيا فرزند يا فرزنداني دارد، يا نه و چنانچه داراي فرزند است، درکجاي اين کرة خاکي وچگونه زندگي ميکنند و نيز اينكه آيا اينان در حکومت جهاني حضرت نقشي خواهند داشت؛ همچنين آيا آنان در ايام ظهور امام يا پس از وفات وي، در بر عهده گرفتن امور بعد از حضرت نقش و سهمي دارند که امت را رهبري کرده، برمردمان و مناطق گوناگون حکمراني نموده، امور را پس از امام بردوش گيرند و متولي و مصدرکارها گردند؟ آيا در عصرغيبت، بربعضي مناطق دنيا حکومت دارند و آنجا را اداره ميکنند؟
در زمينه ازدواج و فرزند داشتن حضرت، ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است؛ از جمله اينکه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج كرده وداراي فرزنداني نيز هست. نيز حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج نكرده و در نتيجه فرزنداني ندارد.
براي اثبات احتمال نخست، درکتابهاي روايي، برخي روايتها و ادعيه، برهمسر و فرزند داشتن حضرت دلالت دارد؛ چنان که طبق نوشته برخي از محققان با توجه به روايات، آن حضرت، فرزندان ونوادگان زيادي خواهد داشت که شمارش آنها به سادگي ممکن نيست. اگر در اين زمينه (داشتن همسر و فرزند) هيچ نقل روايي وجود نداشت، وفقط همين مطلب باشد كه آن حضرت با وجود سن زياد از نظر جسمي جواني قويّ البنيه است و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عمل ميكند؛ درقبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزنداني دارد، كافي است. (سعادت پرور، علي، 1378: ص123). طبق نقل شيخ طوسي از مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام: «براي صاحب اين امر، دو غيبت است که يکي از آنها، به اندازهاي طولاني ميشود که برخي از مردم ميگويند: ازدنيا رفته است و برخي ميگويند: کشته شده و برخي ميگويند: آمده و رفته است؛ جز اندکي از شيعيان، بر باور خود استوار نماند. کسي از فرزندانش و غير آنان، از اقامتگاه او آگاه نميشود، جز کسي که متصدي امور او است» (شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص161). در حکايت جزيره خضراء هم سخن از فرزندان حضرت در جزيرهاي دور دست است. در آن داستان، ادعا شده است كه برخي فرزندان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف درجزايري دوردست و ناشناخته، بر شهرهايي حکومت ميکنند (مجلسي، بيتا، ج 52: ص 168). بر اساس نقل ميرزاحسين طبرسي نوري از سيّد بن طاووس (دراواخرکتاب جمال الاسبوع) اين نکته بيان شده است که «من يافتم روايتي به سند متصل به اين که از براي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف گروهي از اولاد است که واليانند در اطراف شهرهاکه در دريا است و ايشان داراي غايت بزرگي وصفات نيکانند» (سيّد بن طاوس، بيتا: ص512). البته به روايات ديگر و برخي از ادعيه وزيارتنامهها نيز استدلال شده است که در اين نوشتار به روايات اصلي اين ادعا پرداخته خواهد شد.
از طرفي، برخي ديگر در صدد آن هستند كه ثابت کنند امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج نکرده و فرزندي نيز ندارد. اين عده، رواياتي را که بر ازدواج كردن و فرزند داشتن امام عجل الله تعالي فرجه الشريف دلالت دارند، ضعيف شمرده و قابل استناد ندانستهاند. از سوي ديگر، روايات ياد شده، بر وجود فرزند و همسر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دلالت دارد؛ ولي اين دسته از روايات دلالت ندارند كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف قبل از ظهور ازدواج نموده و فرزند دارد؛ يعني اين دسته روايات تنها بر همسر و فرزند داشتن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دلالت دارند؛ ولي اثبات نميکنند امام قبل از ظهور زن و فرزند دارد. از سوي ديگر، اين روايات با آن دسته از روايات که داشتن فرزند و همسر را از امام نفي ميکنند، تعارض دارند. در نهايت، برخي از روايات هستندکه تصريح دارند امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف همسر و فرزند ندارد. شيخ طوسي از حسن بن علي الخزاز نقل ميکند: علي بن ابي حمزه بطائني بر امام رضا عليه السلام وارد شده، پرسيد: آيا تو امام هستي؟ فرمود: «بله»، او گفت: از جدّ تو
جعفر بن محمد عليهم السلام شنيدم که فرمود: هيچ امامي نيست، مگر اينکه داراي فرزند است (کنايه از اينکه تو چگونه ادعاي امامت ميکني، در حالي که فرزند نداري!) امام رضا عليه السلام فرمود: «اي پير مرد! آيا فراموش کردي يا خود را به فراموشي زدي؟! جعفر بن محمد عليهم السلام اين گونه که گفتي نفرمود؛ بلکه فرمود: هيچ امامي نيست، مگر اينکه پس از خود فرزندي دارد، مگر امامي که حسين عليه السلام براي او رجعت ميکند، براي آن امام فرزندي نخواهد بود» (طوسي، 1411ق: ص 224). در هر حال اين نكته، بحثي علمي است که به پژوهش دقيق و بررسي همه ابعاد و جوانب نياز دارد.
اما متاسفانه يکي از مسايل روي داده در اين زمينه، سوء استفاده يا برداشتهاي نادرست و انحرافي از اين بحث علمي و شکل گيري جريانها و گروهاي منحرف و مدعي دروغيني است که با تمسک به چنين احاديثي، ارتباط با امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و يا نسبت داشتن با آن حضرت (نسبت فرزندي) را ادعا ميکنند و باعث اغوا و گمراهي عده اي از مردم ميشوند؛ چنان که مدتي است گروهي موسوم به يماني در عراق و بعضي از کشورهاي اسلامي، به فعاليت شروع نموده و به جذب جوانان وفريب دادن آنها اقدام مينمايد.
اين فرد ادعا ميکند فرزند امام زمان است و بر همين اساس، نامههايي به مراجع تقليد نجف اشرف و قم ارسال کرده و آنها را به خود و ايمان آوردن به او و مأموريتي که از جانب پدرش، يعني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دارد؛ دعوت کرده است! در واقع امروزه گستره ادعاهاي دروغين، وسيعتر شده و ما شاهد انواع و اقسام ادعاهاي گوناگون در ميان شيعيان هستيم. يکي از اين افرادکه نزديک يک دهه به اين امر مشغول بوده و توانسته است به کمک شبکههاي تلويزيوني ماهوارهاي و به مدد طمع ورزي عده اي در عراق و بعضاً در ايران طرفداراني پيدا کند؛ همين جريان انحرافي به سرکردگي فردي به نام « الف. الف.گاف» است. وي به يکباره کتابهايي با مضامين عجيب و ناهمانگ با آموزههاي شيعي به رشته تحرير در آورده و براي خود خصوصياتي ذکر كرده که همگان را به تعجب وا داشته است. او به يکباره خود راسيد يماني خوانده و ادعا کرده است فرزند امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است! او با کنار هم گذاشتن حديث امام باقر عليه السلام و حديث وصيت و حکم عقل به لزوم تک بودن حجت، تلاش کرده كه اثبات کند مهدي اول و در نتيجه فرزند امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است! آنچه از گفتار او بر ميآيد اين است که قصه او ابتدا با رؤيا شروع شده است. او در يکي از بيانيههاي خود ميگويد: شبي در خواب ديدم، مثل اين که امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کنار ضريح امام زاده سيدمحمد ايستاده ومرا به حضور ميخواند. از خواب بيدار شدم وچهار رکعت نماز شب خواندم ودوباره خوابيدم وشبيه همان خواب را دوباره
ديدم. ماهها از آن زمان گذشت تا اين که به خواست خدا، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را ملاقات کردم ومرا مأمور کرد به حوزه علميه نجف بروم و مسائلي را که به من گفته است، باطلاب در ميان بگذارم.
وي سپس به مراحل مأموريت خود براي اظهار دعوت خود اشاره کرده ودست آخر مينويسد: حقيقتا ًبراي شما ميگويم آنچه امروز با رؤيا براي مردم حاصل شده است وحي بزرگي است (ر.ک: محمد علي نصرالدين، فعاليات صهيونية و وهابية في العراق، ص 80). البته او ادعا ميکند: فرزند بلا فصل امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نبوده و با چهار واسطه به آن حضرت ميرسد (ادله جامع دعوت يماني، ص 37).
مساله اصلي اين تحقيق بررسي احاديث مربوط به ازدواج و فرزند دار شدن امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و پاسخ گويي به شبهات و سوالات مربوط به آن است.
بررسي ادله وجود فرزند براي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
درباره ازدواج حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و وجود فرزند براي آن حضرت، دو نوع بحث قابل طرح است: گاهي سخن درباره وجود فرزندان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در عصر غيبت است و گاهي مساله به پس از ظهور آن حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف مربوط است. برخي از معاصران (محدث نوري، 1378: ص260)، بر خلاف نظر پيشينيان، اصرار دارند امام اولادي دارد و براي سخن خويش دلايلي آوردهاند. در اينجا اين ادله مورد نقد و بررسي قرار گرفته و نظر روشني در اين باره ارايه خواهد شد: &l t;o:p>
1- شيخ طوسي در کتاب الغيبة مينويسد: «لا يطلع علي موضعه أحد مِن ولده و لا غيره؛ احدي از جاي امام خبر ندارد؛ نه کسي از فرزندانش و نه فردي ديگر». (طوسي، 1411ق: ص161).
در بررسي اين حديث روشن ميشود که در آن تحريف (تصحيف)صورت گرفته است. شکل صحيح روايت آن است که نعماني با همان سند آورده است. در شکل درست روايت «مِن ولي و لا غيره» آمده؛ اما «مِن ولي» به «مِن ولده» تحريف شده است. (تستري، 1410ق: ج12، ص89).
شيخ طوسي حديث را با همان سند در کتابش آورده است و عبارت «مِن ولده» در آن نيست؛ بلکه نصّ روايت چنين است: «إن لصاحب هذا الأمر غيبتين: إحداهما… ولايطلع أحد علي موضعه و أمره و لا غيره إلا المولي الذي يلي أمره» (طوسي، 1410ق: ص61 و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ص58).
2- داستان جزيره خضراي علي بن فاضل که در آن آمده است: «فسألته عن أحوال السيد شمس الدين…؛ از وي از احوال سيد شمس الدين پرسيدم؛ گفت: از نوادگان امام عجل الله تعالي فرجه الشريف است و بين او و امام پنج پدر واسطه هست. وي به دستور امام، نائب خاص است» (مجلسي، بيتا: ج52، ص168).
در بررسي اين دليل، گفتنى است كه هم در سند روايت «جزيره خضرا» و هم در محتويات آن و هم در باب وثاقت شخصى كه اين داستان را نقل كرده اس
ت (على بن فاضل مازندرانى) بحث و نظرهاى متفاوتى وجود دارد. علامه مجلسى اين داستان را جداگانه در نوادر بحار نقل كرده ومىنويسد: «چون در كتابهاى معتبر بر آن دست نيافتم، آن را در فصلى جداگانه آوردم» (مجلسي، بيتا: ج52، ص159). بررسى گسترده محققين نيز افسانه بودن آن را اثبات مىكند. بنابر اين، اصل روايت جزيره خضرا محل ترديد جدى است. شخصيت اصلى داستان نيز بيش از يك نفر نيست (على بن فاضل مازندرانى)؛ ولى كتابهاى رجالى و معاصران او، از وى نامى به ميان نياورده و او را تأييد نكردهاند. پس، نمىتوان به صحت روايت او اطمينان داشت.
3-محدث نوري به نقل از کتاب «التعازي»، نوشته زاهد محمد بن علي علوي در ماجراي کمال الدين انباري مينويسد: «فقطع الشافعي و وافقه…؛ شافعي سخن را قطع کرده، با وي موافقت ورزيده؛ در اين لحظه برخاست و گفت: ببخشيد اي فرزند صاحب الامر! نَسَبت را برايم بفرما! گفت: من طاهر، فرزند محمد، فرزند حسن، فرزند علي، فرزند محمد، فرزند علي، فرزند موسي بن جعفرم.. اي شافعي! ما اهل بيتيم؛ ما ذريه رسول خدا و اولوالامر هستيم… بعد از آن، شهري به نام عناطيس است که حاکمش هاشم، فرزند صاحب الامر است. از همه شهرها بزرگتر و گستردهتر است و درآمدش بيش از همه جاست». (مجلسي، بيتا: ج53، ص219).
در بررسي اين دليل روشن ميشود که مطلب از نظر سند و دلالت مورد مناقشه است:
اول: خبر، جعلي يا ضعيف است. علامه شوشتري مينويسد: خبرهايي جعلياند که از آنها در فرمايش معصومان عليهم السلام و نيز سخنان متقدمان اثري نيست. برخي از متأخران، امثال ابن طاووس و مجلسي (مجلسي داستان علي بن فاضل را نميپسندد؛ اما اساساً داستان دوم را نقل نکرده است) که حُسن اعتماد داشته، خبر را نقل کردهاند. شيخ جعفر کاشف الغطا مينويسد: «و منها اعتمادهم علي کلّ…؛ از جمله اعتماد آنان به تمامي روايات است، حتي برخي فضلا در بعضي کتابهاي مهجور و جعلي روايتي را ديدهاند که «قصاص» نقل ميکند مبني براين که جزيره اي در دريايي وجود دارد به نام جزيرة الخضرا که به صاحبالزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف متعلق است. همسر و فرزندان امام آنجايند. «داستان سرا» به دنبال يافتن جزيره بود تا سرانجام به مصر رسيد. اطلاع يافت که اين جزيره هست و گروهي از مسيحيان آن جايند… گويا اين فضلا احاديثي را نديدهاند که ميگويد: پس از غيبت کبرا کسي نميتواند امام را ببيند. نيز سخنان علما را بررسي نکردهاند که بر اين مطلب دلالت دارد. حق المبين، بيتا: ص77 (چاپ سنگي). آيت الله خويي نيز درباره قصه نخست جز
يره خضرا مينويسد: روايت مذکور معتبر نيست. (خويي، بيتا: ص125).
دوم. راوي قصه نخست به نقل از «طيبي» ناشناخته است. وي از کجا دانسته که اين خط متعلق به شخصي به نام «طيبي» متعلق است؟
سوم. در قصه دوم، «انباري» ناشناخته است. وي داستان جزيره خضرا را براي وزير عون الدين يحيي بن هبيره نقل ميکند. اضافه بر اين، او مسيحي است و چگونه ميتوان به سخنش اعتماد کرد؟! (تستري، 1410ق: ج12، ص189).
چهارم. چنان که علامه شيخ آغا بزرگ طهراني تصريح دارد، مولف کتاب «تعازي» داستان را نياورده، بلکه داستان به آخر مطلب، اضافه و ملحق شده است (طهراني، بيتا: ج4، ص205). معلوم نيست چه کسي اين زياده و اضافه را آورده است. نيز برخي، امثال علامه بهبودي تصريح دارند که داستان توسط «حشويه» جعل شده؛ اين فرقه معتقدند قرآن لفظاً تحريف شده است (مجلسي، بيتا: ج52، ص170، پاورقي).
پنجم. داستان تصريح دارد در قرن پنجم و پس از آن، نايب خاص امام عجل الله تعالي فرجه الشريف وجود داشته، حال آن که اطمينان داريم پس از سفير چهارم (علي بن محمد سمري) نيابت خاص وجود نداشته است و هرکس پس از اين زمان ادعاي نيابت و رؤيت به اين عنوان را داشته باشد، دروغگو است و افترا زده؛ چنان که «ابن قولويه» تصريح دارد: هرکه پس از «سمري» ادعاي نيابت خاصه کند، تکفير شده است. وي ميافزايد: هنگامي که براي «ابوبکر بغدادي» اين ادعا شد، مطلب را به او گفتيم، منکر شده، سوگند خورد که چنين ادعايي ندارد. ما سخن وي را پذيرفتيم؛ اما وقتي وارد بغداد شد، دوباره ادعا کرد و از باور شيعه برگشت، و ادعايش را پخش نمود. ما ترديد نداشتيم بر باور خويش استوار است. از اين رو او را لعن کرديم و از وي بيزاري جستيم؛ زيرا عقيده داريم هرکه پس از «سمري» ادعاي نيابت کند، کافر و سخن چين و گمراه و گمراه کننده است (طوسي، 1411ق: ص412 و مجلسي، بيتا: ج51، ص378).
هر دو داستان اشکالهاي ديگري نيز دارد که به جهت رعايت اختصار از بيان آنها ميگذريم.
4-روايت ديگر دال بر وجود ذريه امام، روايت يعقوب بن يوسف ضراب است که سال 288 هجري، از پيرزني در مکه در سوق الليل در دار خديجه (که دارالرضا ناميده ميشود) دعايي را نقل ميکند و پيرزن مدّعي است خاله مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بوده، دعايي را از امام دريافت کرده که در آن، به وجود ذريه حضرت اشاره شده و بدين مضمون است: «اللهم! أره في ذريته و شيعته و رعيته».
روايت را طبري در کتاب دلائل الامامه نقل کرده (طبري، بيتا: ص300 و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج6، ص371). و در دلالت و سند آن اشكالاتي وارد ميکند که در بحث خارج مهدويت خود بدان مفصّلاًپرداخته، در اين جا به آنها اشاره ميکنيم:
اول: در سند، راوياني گمنام هستند، از جمله ابوالحسن علي بن عبدالله قاساني (نمازي، بيتا: ج5، ص405)؛ نيز يعقوب بن يوسف. گذشته از اين که در سلسله راويان طوسي «احمد بن علي رازي» است که ضعيف ميباشد (طوسي، 1411ق: و خويي، بيتا: ج2، ص 153).
دوم. پيرزن ناشناخته است. آيا از نزديکان امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است و چنان که ادعا دارد، خاله حضرت است؟! در روايت آمده است: «فإنّي خرج
تُ و أختي حبلي و أنا خالته؛ در حالي بيرون آمدم که خواهرم باردار بود و من خاله حضرتم» (جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج 6، ص 373).
سوم. ثابت نشده اين دعا از آنِ امام مهدي است. نيز راوي ادعا نکرده است كه روايت از امام ميباشد. نهايت مطلب اينکه پيرزن گفت: «يقول لک: إذاصليت… فأخذتها…؛ امام عليه السلام ميفرمايد که وقتي نماز گزاردي… دعا را گرفته… من به آن عمل كردم؛ چند شب ميديدم که امام از اتاق پايين ميآمد. در خانه را ميگشودم و به دنبال نور وي بيرون ميرفتم. نور را ميديدم؛ اما کسي را مشاهده نميکردم تا امام وارد مسجد ميشد» (جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج6، ص374).
چهارم. عبارت به نقش و تأثير فرزندان حضرت اشارهاي ندارد؛ نه در زمان حيات امام و نه پس از وفاتش.
5- سيد بن طاووس در «جمال الاسبوع» به نقل از ابن ابي جيد از محمد بن حسن بن سعيد بن عبدالله و حميري و علي بن ابراهيم صفار، همگي به نقل از ابراهيم بن هاشم از اسماعيل بن مولد و صالح بن سندي از يونس بن عبدالرحمن آورده است: «اللهم! أعطه في نفسه و أهله و ولده و ذريته و أمته… صلّ علي ولاة عهده والائمة مِن بعده» (مجلسي، بيتا: ج 92، ص 332).
در بررسي اين روايت گفتني است که در سند آن، راوياني گمنام و ضعيف وجود دارند؛ مثل اسماعيل بن مولد، صالح بن سندي و زيد بن جعفر علوي که دربارهاش جرح و تعديل (تعريف و انتقادي) وارد نشده است (مامقاني، بيتا: ج 29، ص 138= حاشيه)؛ نيز اسحاق بن حسن که ضعيف است (مامقاني، بيتا: ج2، ص 100)؛ نيز شعيب بن احمد مالکي که مهمل (متروک) ميباشد (نمازي، بيتا: ج4، ص213). همچنين روايت اشاره ندارد كه فرزندان امام نقش آفرين باشند؛ چه پيش از ظهور يا پس از آن، و چه در زمان حيات يا پس از وفات امام.
6- روايت ابوبصير از امام صادق عليه السلام بدين سند: ابن بابويه از محمد بن علي بن فضل بن تمام، از احمد بن محمد بن عماره از پدرش، از حمدان قلانسي، از محمد بن جمهور، از مرازم بن عبدالله، از ابوبصير، از ابوعبدالله عليه السلام: «يا أبا محمد! کأنّي أري نزول القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف في مسجد…؛ اي ابو محمد! گويا ميبينم قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف در مسجد سهله همراه اهل و عيالش هست.» پرسيدم: منزلش چگونه است؟ امام فرمود: «منزل (حضرت) ادريس است. خدا هر پيامبري برانگيخت، در مسجد سهله نماز گزارد» (راوندي، بيتا: ص 63 و 89؛ و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج 5، ص 242).
مفاد روايت، وجود اولاد و عيال براي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. اما گفتني است که روايت ضعف سند دارد؛ زيرا راويان گمنام وضعيف در سلسله سند وجود دارند. اين حديث دلالت ندارد که اکنون امام اهل و عيال دارد، بلکه شايد اندکي پيش از
ظهور، امام عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج کرده، داراي فرزنداني شود. همچنين روايت دلالت ندارد که فرزندان امام نقش و تأثيري داشته باشند.
7- روايت کليني به نقل از محمد بن يحيي، از علي بن حسن بن علي، از عثمان، از صالح بن ابي اسود که ابو عبدالله عليه السلام از مسجد سهله ياد کرد و فرمود: «أما أنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله؛ وقتي صاحب الامر قيام کند، منزل وي به همراه خانوادهاش مسجد سهله است» (كليني، بيتا: ج 3، ص 495).
اين حديث، حديث مجهول است؛ چنانکه علامه مجلسي در مرآة العقول تصريح کرده است (مرآة، ج 15، ص 491) همچنين دلالت ندارد كه اکنون امام همسر و فرزند دارد.
8- روايت حضرمي از امام صادق عليه السلام يا امام باقر عليه السلام: ابن قولويه از پدر، از سعد بن عبدالله، از ابوعبدالله محمد بن ابوعبدالله رازي جاموراني، از حسين بن يوسف بن عميره، از پدر (سيف)، از ابوبکر حضرمي، از ابوعبدالله عليه السلام [امام صادق] يا ابوجعفر عليه السلام[امام باقر] كه راوي از امام ميپرسد: پس از حرم الاهي و حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلمکدام منطقه ي زمين افضل است؟ فرمود: «الکوفه يا أبابکر! هي الزکية الطاهرة…؛ اي ابوبکر! کوفه که پاک و پاکيزه است. در آن، قبور پيامبران رسول و غير رسول و اوصياي صادق هست. نيز در آن، مسجد سهله هست. هر پيامبري را خدا برانگيخت، آن جا نماز گزارد. عدل الاهي از آن جا ظاهر ميشود. قائم و قيام کنندگان پس از وي، در کوفهاند. کوفه منزل پيامبران و اوصيا و صالحان است. (ابن قولويه، بيتا: ص30 و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج 4، ص 471).
يکي از ايرادات اصلي اين حديث، ضعف سند آن است؛ به سبب جاموراني که ابن وليد، وي را ضعيف شمرده است (خوي
ي، بيتا: ج 14، ص 273).
همچنين اين روايت به بحث مربوط نيست؛ زيرا اشاره ندارد امام فرزنداني داشته باشد که پس از وي عهده دار امور باشند، بلکه نهايت معناي حديث اين است که مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کارگزاراني دارد که پس از ايشان عهده دار امورند. اين سخن را ميشود پذيرفت و ما ميپذيريم؛ به ويژه که رجعت را قبول داريم؛ اما ملازمتي ندارد کارگزاران فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشند.
پژوهش در روايات مربوط به کارگزاران
رواياتي هست که تصريح دارد پس از مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کارگزاراني وجود دارند؛ اما براي اثبات مدّعا که کارگزاران، فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشند، ضعيف و دلالت شان نارسا است. در اينجا بخشي از اين روايات بررسي و ارزيابي ميشود:
1- طوسي: محمد بن عبدالله حميري از پدرش، از محمد بن عبدالحميد و محمد بن عيسي از محمد بن فضيل، از ابوحمزه: «يا أباحمزه! إن منّا بعد القائم أحد عشر مهديا ًمِن وُلد الحسين عليه السلام؛ اي ابوحمزه! پس از قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف از ما [اهل بيت] يازده مهدي از فرزندان حسين عليه السلام ظاهر ميشوند.» (طوسي، بيتا: ص478).
در بررسي حديث مذكور، گفتني است که در سند آن، محمد بن عبدالحميد هست که توثيق نشده است. اين روايت تصريح دارد «مهديهاي بعدي» فرزندان حسين عليه السلام اند، نه اولاد مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف. اگر توجيه کنيم اولاد مهدي نيز اولاد حسين عليه السلام اند، نامناسب است؛ زيرا در اين صورت معنا ندارد تعبير به «اولاد حسين» کنيم، چون خصوصيتي وجود ندارد، بلکه ميتوان مثلاً به اولاد امام حسن يا امام باقر تعبير کرد.
احتمال دارد مقصود از کلمه «بعد» رتبه باشد؛ نه زمان. در اين صورت، به معناي اعوان و انصار امام در زمان حيات اويند؛ چنان که شيخ حر عاملي بدين مطالب در کتابش (الايقاظ مِن الهجعه) اشاره کرده است.
ادامه دارد…
http://entizar.ir
&#x 0D;