از این طرف اومدی: 
ذريه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و نقش آنان در دولت بزرگ اسلامي/بخش دوم

ذريه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و نقش آنان در دولت بزرگ اسلامي/بخش دوم

فهرست مطالب

2- رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در شبي که وفات يافت، به حضرت علي عليه السلام فرمود: «ياعلي! سيکون بعدي إثنا عشر إماماً…؛ اي علي! پس از من، دوازده امام هست. پس از اينان، دوازده مهدي هست. اي علي! تو نخستين امامان دوازده گانه اي… حسن عسکري عليه السلام امامت را به پسرش (محمد) مي‌سپرد. وي امامي محفوظ از آل محمد صل
ي الله عليه و آله و سلم است که دوازدهمين امام است. پس از وي دوازده مهدي وجود دارند. هنگامي که وقت وفات مهدي برسد، امامت (خلافت) را به پسرش مي‌سپرد که نخستين فرد مقرّبان است. مهدي سه نام دارد: نامي همچون اسمم (محمد) و اسم پدرم (عبدالله) احمد و اسم سوم (مهدي) وي نخستين مؤمن است. (خويي، بي‌تا: ج1، ص 150).


در سند اين حديث راوياني ضعيف و گمنام وجود دارند؛ از جمله علي بن سنان موصلي عدل. آيت الله خويي مي‌نويسد: واژه عدل، چنان که از وصف بعضي از مشايخ (استادان)صدوق بر مي‌آيد، وصف برخي علماي عامه بوده، بعيد نيست راوي جزء عامه باشد. (خويي، بي‌تا: ج 12، ص 46). مامقاني مي‌گويد: از اين راوي ذکري در کتاب‌هاي رجال نيست (مامقاني، بي‌تا: ج 2، ص 291). علامه شوشتري نيز مي‌گويد: هرگونه باشد، از وصف وي به «عدل» برمي آيد، جزء عامه است. (تستري، 1410ق: ج 7، ص 487).


از ديگر راويان حديث، جعفر بن احمد مصري است که عالمان ما از وي نا
م نبرده، او را رها کرده‌اند؛ اما از ميان عامه، عسقلاني از وي نام برده، به جعل متهمش کرده است. البته ما نه به تضعيف عامه اهميت مي‌دهيم و نه به توثيق شان؛ زيرا معيارها و موازين عامه (سُنيان) با ما متفاوت است.


مفاد اين حديث، تسليم امور به فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ اما اين، با ده‌ها روايات منافات دارد که مي‌گويد زمين از وجود حجت معصوم خالي نخواهد ماند. نيز با عقيده ضروري مذهب ما منافي است که امامان دوازده تن‌اند. همچنين منافات دارد با رواياتي که مي‌گويد: پس از امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف امام حسين عليه السلام و امير مؤمنان عليه السلام و امامان حکومت خواهند کرد؛ حتي با احاديثي منافات دارد که مي‌گويد: تا چهل روز پيش از برپايي قيامت، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف زنده خواهد بود، آن گاه دنيا به هرج و مرج گرفتار گشته؛ آن روزها جزء ايام رستاخيز و برانگيختن مردگان و مقدمات قيامت است. شايد اشکال شود بعضي از اين روايات ضعيف است؛ اما بايد گفت:


يکم. ضعف اين دسته از روايات از ضعف روايت مورد بحث کم‌تر نيست؛ بلکه اين روايت به مراتب از رواياتي ضعيف‌تر است که فرض کنيم بعضي از آن‌ها ضعيف‌اند.


دوم. روايت از لحاظ مضمون، شاذ بوده، نادر و کمياب است که مانع مي‌شود آن را قبول کنيم و بدان اعتبار دهيم.


سوم. به فرض به روايت تمسک کنيم، ثابت نمي‌کند در زمان کنوني، فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نقش و مسئوليتي بر عهده داشته باشند؛ زيرا روايت اشاره دارد كه پس از وفات مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مسئوليت شان آغاز مي‌شود. در اين صورت، معنا ندارد ادعا شود در عهد غيبت، حکومت فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مشروعيت داشته، مسئوليتي بر عهده دارند. نيز مجالي نمي‌ماند برخي بدين روايت ضعيف استدلال کرده، ادعا نماي
ند که روايات «اثناعشر مهديين» تصريح دارد که در بالاترين سطح ممکن حکمراني خواهند کرد و روايت، غير از اين، معناي ديگري ندارد و هرگونه تأويل ديگر باطل و نادرست است؛ مانند حديث ديگر که مي‌فرمايد: «ليملکنّ منّاأهل البيت رجلٌ؛ هريك از مردان ما، اهل‌بيت حكمراني و فرمانروايي خواهد داشت.» اين روايت افزون بر تشويش در متن، صراحت دارد مراد امام علي عليه السلام است و به حکومت اولياي صالح ربطي ندارد. معناي روايت اين است: هنگامي که وقت وفات مهدي برسد، آن را به پسرش مي‌سپارد که نخستين فرد مقرّبان است؛ يعني امامت يا خلافت را واگذار مي‌کند. (الصدر، بي‌تا: ص643)، علاوه بر ضعف دلالت و اشکال سندي اين روايت؛ علما و دانشمندان نيز درباره آن مطالبي بيان کرده‌اند که در ذيل به بعضي از نظرات آن‌ها اشاره مي‌شود:


شيخ مفيد مي‌نويسد: پس از دولت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف، احدي دولت نخواهد داشت، مگر اين که روايت مي‌گويد: اگر خدا بخواهد، فرزندانش دولت به پا خواهند کرد، اما روايات يقيني نبوده، ثابت نشده است. اکثر روايات مي‌گويند: مهدي امت فقط چهل روز پيش از برپايي قيامت، قيام و ظهور مي‌كند. در اين ايام، هرج و مرج رخ مي‌دهد و نشانه‌هاي برانگيختن مردگان هويدا گشته؛ قيامت براي حساب و جزا برپا خواهد شد؛ والله اعلم. (ارشاد، ص 345) طبرسي نيز مي‌گويد: روايت صحيح مي‌گويد: پس از دولت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، دولتي نيست؛ گرچه احاديثي آمده که فرزندانش به جاي او قيام خواهند کرد؛ مگر اين که خدا بخواهد. اين احاديث، قطعي و جزمي نيست. اکثر روايات مي‌گويند: مهدي امت، چهل روز پيش از برپايي قيا
مت، از دنيا مي‌رود. در اين ايام هرج و مرج رخ داده، نشانه‌هاي برانگيختن مردگان ظاهر شده، قيامت برپا مي‌شود؛ والله اعلم. (اعلام الوري، ص 466، فصل چهارم در ذکر صفات و نيکي‌هاي قائم.)


3. در حاشيه بحارالانوار آمده است: مخفي نماند روايات مي‌گويد که زمين بدون حجت نمي‌ماند، مگر چهل روز پيش از برپايي قيامت. در اين ايام حجت وجود نخواهد داشت؛ اما اين‌که حجت، مهدي منتظر عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد و هفت سال پس از حکومتش قيامت رخ دهد، روايات دلالتي نداشته، از اعتبار برخوردار نيستند؛ زيرا چگونه مي‌شود اسلام و مسلمانان روزگاراني منتظر باشند که حجت قيام کرده، بر تمامي دين‌ها چيره شده اما پس از هفت يا هفتاد سال قيامت رخ دهد؟ بنابراين، رجعت لازم است؛ چنان که روايات بر آن دلالت دارد. بايد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه هدا عليهم السلام رجعت کنند تا درخت اسلام دوباره سبز و بارور گردد؛ نهال دين ثمر دهد؛ غنچه‌هاي پارسايي و دانش شکوفا شده و زمين به نور پروردگار تابناک گردد. ايرادي ندارد هريک از آنان مهدي ناميده شوند؛ چنان که در روايات آمده است (مجلسي، بي‌تا: ج 53، ص 147 = حاشيه).


4. علامه مجلسي پس از اين‌که اخبار حکومت خلفا و اولاد مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را مي‌آورد، مي‌نويسد: اين اخبار مخالف مشهور است و به دو طريق مي‌توان آن‌ها را تأويل کرد:


الف.مراد از دوازده مهدي، پيامبر و امامان، به استثناي قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد و حکومت شان پس از قائم باشد. پيش‌تر حسن بن سليمان روايات را در مورد تمامي امامان تأويل کرده، مي‌گويد: قائم پس از وفات رجعت مي‌کند. بدين سان مي‌توان اخبار گوناگوني را که دربارة مدت زمان حکومت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است، يکدست کرد.


ب. مهدي‌ها از اوصيا (جانشينان) قائم باشند. اينان براي هدايت مردمان در زمان اماماني مي‌آيند که رجعت کرده‌اند
تا زمان بدون حجت نباشد؛ گرچه اوصياي پيامبران و امامان نيز حجت‌هاي الاهي اند؛ والله اعلم.


برخي از علما نقدهايي بر اين سخن علامه مجلسي وارد کرده اند؛ از جمله:


نقد نخست: شماري از روايات مربوط به اوليا صراحت دارد كه اولياي دوازده گانه از فرزندان امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف‌اند. در يکي از احاديث آمده است: «ثمّ يکون مِن بعده إثنا عشرمهدياً. فإذا حضرته الوفاة– يعني المهدي- فليسلمهاإلي ابنه أوّل المقرّبين». (مجلسي، بي‌تا: ج53، ص 148). همچنين در دعا آمده است: «و الائمة مِن ولده» (الصدر، بي‌تا: ج 3، ص 642). حال آن که امامان معصوم عليهم السلام پدران امام مهدي‌اند. مي‌توان گفت: ظاهراً روايتي نيامده که چنين مطلبي بگويد، واگر «الائمة مِن ولده» آمده است، سهو قلم بوده است. در روايت «و الائمة مِن بعده» (مجلس
ي، بي‌تا: ج 92، ص 332) آمده است، نه «الائمة مِن ولده»؛ چنان که روايت وصيت (فإذا حضرته الوفاة) ضعيف و خبر واحد بوده، روايات چندي که ادعا شده، کجا است؟


نقد دوم: توجيه علامه مجلسي چنين نقد شده است: دليل کافي بر رجعت تمامي امامان دوازده گانه عليهم السلام نيافته ايم، نه به شکل عکسي، يعني از آخر به اول و نه به گونه مشوش (مثلا يک در ميان)؛ بلکه فقط نص درباره پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سپس علي، امير مؤمنان عليه السلام و فرزندش، امام حسين عليه السلام وجود دارد. وقتي رجعت تمامي امامان دوازده گانه عليهم السلام ثابت نشده باشد، چگونه مي‌توان اخبار را اين گونه معنا کرد؟! (الصدر، بي‌تا: ج 3، ص 642).


پاسخ به نقد اول


 مي‌توان به نقد نخست، جواب داد. در بحث‌هاي مهدويت بدين اشکال اين گونه پاسخ داده ايم: بيش از بيست روايت داريم که تصريح مي‌کند امامان عليهم السلام رجعت مي‌کنند. بعضي احاديث، به صراحت مي‌گويد که همگي رجعت کرده، شکايت خود را تقديم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‌نمايند، (حلي، بي‌تا: ص 396 و طبسي، بي‌تا: ج2، ص 332). از جمله اين روايت: «يا مفضل! والله ليردن المسجد الاکبر محمد رسول الله و الصديق الاکبر اميرالمومنين و فاطمه و الحسن و الحسين والائمة عليهم السلام». (طبسي، بي‌تا: ج 2، ص 325).


پاسخ نقد دوم


علامه مجلسي اعتراف دارد در جامعه پس از مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، امامان عليهم السلام و اولياي صالح همگي حاضر خواهند بود؛ گرچه حکومت اصلي و فراگير از آنِ معصومان است و اوليا در درجه دوم بوده، در جهان کارگزاراني هدايتگر خواهند بود. يکي از علماي معاصر اين‌گونه مناقشه مي‌کند: روشن ترين ايراد بدين سخن آن است که روايات مربوط به اوليا صراحتاً مي‌گويد که اينان در بالاترين سطح ممکن حکومت خواهند کرد. هرگونه دلالت و معنايي جز اين باطل و نادرست است؛ چون در حديث آمده است: «ليملکنّ منّا أهل البيت رجلٌ» و نيز: «فإذا حضرته الوفاة فليسلمها– يعني امامت يا خلافت- إلي إبنه إول المقربين»؛ همچنين: «اللهم! صلّ علي ولاة عهده و الائمة مِن بعده». (الصدر، بي‌تا: ج 3، ص 642).


اما در پاسخ مي‌توان گفت: روايت نخست (ليملکنّ) گذشته از اشکال سندي و وجود نوعي تشويش در آن، اين‌گونه صراحت دارد: کسي که حکومت مي‌کند، از اهل بيت عليهم السلام است. پس، به حکومت اوليا ربطي ندارد و به اهل بيت مربوط مي‌باشد که با رجعت معصومان منطبق است.


روايت دوم (فإذا حضرته الوفاة…) نيز ضعيف بوده و نمي‌توان بر آن اعتمادکرد. علاوه بر اين، شاذ و نادر بوده و ناهمگون با ده‌ها رواياتي است که مي‌گويند: امامان عليهم السلام رجعت مي‌کنند.


روايت سوم (دعاي مورد استدلال) (مجلسي، بي‌تا: ج 92، ص 332)، گذشته از ضعف سند، دلالت ندارد كه اولياي غير معصوم حکومت کرده، بي‌واسطه و در بالاترين سطح فرمانروايي خواهند نمود؛ بلکه دلالت آن بر حکومت امامان، که با رجعت همخوان است؛ رساتر و روشن‌تر است.


دليل مخالفان


کساني که مخالف اين ادعا هستند، معتقدند امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني ندارد که حکومت کنند، آنان براي اين نظر دلايلي دارند. شايد مهم ترين و روشن ترين دليل، حديثي است که «مرحوم کشّي» از امام رضا عليه السلام نقل کرده است. در حديثي طولاني به نقل از اينان: محمد بن مسعود، از جعفر بن احمد، از احمد بن سليمان، از منصور بن عباس بغدادي، از اسماعيل بن سهل، از يکي از راويان (که درخواست داشت نامش مخفي بماند) ((مسعودي در اثبات الوصيه، ص 175 حديث را به نقل از يکي از يارانش آورده است.)) آمده است: خدمت امام رضا عليه السلام بودم که علي بن ابي حمزه و ابن سراج و ابن مکاري آمدند. ابن ابي حمزه از امام پرسيد: سرنوشت پدرتا
ن چه شد؟ فرمود: درگذشت، پرسيد: به چه کسي وصيت فرمود؟ امام رضا عليه السلام فرمود: «به من.» پرسيد: پس، شما امام واجب الاطاعه از سوي خدايي؟ فرمود: «آري.» علي بن ابي حمزه عرض کرد: روايت داريم، امام از دنيا نمي‌رود، مگر وقتي که فرزندش را ببيند. ابوالحسن عليه السلام فرمود: آيا در اين باره، جز اين حديث، روايتي ديگر برايتان نقل شده است؟ راوي گفت: نه. امام عليه السلام فرمود: «پس، به خدا سوگند! روايت شده براي شما در اين حديث جز قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف و شما نمي‌دانيد معناي حديث چيست و چرا فرموده شده است.» علي بن ابي حمزه عرض کرد: آري؛ به خدا قسم! متن حديث چنان بود. ابوالحسن [امام رضا عليه السلام] بدو فرمود: «واي برتو! چگونه جرأت کردي بعضي قسمت حديث را واگذاري؟! اي پيرمرد! از خدا بترس و جزء کساني مباش که سدّ راه خدا مي‌شوند!» (کشي، بي‌تا: ص 281 و مجلسي، بي‌تا: ج 48، ص 27).


آيت الله خويي درباره اين حديث مي‌نويسد: «روايت به سبب احمد بن سليمان و اسماعيل بن سهل، نيز مُرسَل بودنش ضعيف است» (خويي، بي‌تا: ج 11، ص 221). کلباسي نيز مي‌نويسد: «سند نا استوار است» (كلباسي، بي‌تا، ج 1، ص 431). شيخ طوسي هم تصريح مي‌کند: «وقتي با دليل ثابت کرديم که امامان، دوازده تن اند، هرکه بگويد که امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزند دارد و امامان، سيزده تن اند؛ سخنش باطل و فاسد است و بايد کلامش را دور افکند (طوسي، 1411ق: ص228). علامه شوشتري هم بر حديث حاشيه زده، مي‌نويسد: «احتمالاً سخن امام بدان معناست که امام مهدي
عجل الله تعالي فرجه الشريف اصلاً فرزند ندارد و فرزندي که امام باشد، وجود نخواهد داشت» (تستري، 1410ق: ج 12، ص 189).


اما بايد گفت: حتي اگر روايت ضعيف باشد، معادله تغيير نيافته و ثابت نمي‌شود امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني دارد؛ زيرا دليل يا تمامي دلايل کساني که معتقدند امام فرزند دارد، ضعيف است و از اينان درخواست داريم اين ادعا را ثابت کنند که مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ذريه دارد. پس، ضعف روايتي که مي‌گويد امام فرزند ندارد، بدين مطلب آسيبي نمي‌زند. با توجه به اين‌که اينان بحث سندي و علم رجال را بدعت مي‌دانند.


نظريه شيخ حر عاملي درباره ذريه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف< SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA>


در پايان شايسته است به توجيهات شيخ حر عاملي درباره رواياتي توجه کنيم که مي‌گويد: مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني داشته است و پس از امام نقش آفرين خواهند بود. وي مي‌نويسد: در حديث 96 باب سابق رواياتي آورديم که تصريح داشت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني دارد که داراي احتمالاتي است:


مقصود از «بَعد» غير زماني باشد، مانند فرمايش خدا: «فمن يهديه مِن بَعد الله» (جاثيه: 23)؛ در نتيجه حديث بدين معناست: فرزندان مذکور در زمان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نائبان اويند. هريک براي يک جهت يا در مدت زماني خاص، نايب است.


عبارت حديثي «مِن بعده» بايد مضاف (پيشوندي) در تقدير داشته باشد. ممکن است «مِن بعد ولادته» يا «مِن بعد غيبته» باشد که به سفيران و وکيلان بر آدميان و جنيان يا نمايندگان عالمان شيعه در مدت غيبت اشاره دارد. نيز ممکن است «مِن بعد خروجه» در تقدير باشد که نايبان امامند؛ چنان که گفتيم. شيخ صدوق از علي بن احمد دقاق، از علي بن ابي حمزه، از پدرش نقل کرده که از امام صادق عليه السلام پرسيدم: از پدرتان شنيدم فرمود: «يکون مِن بعد القائم إثني عشر مهدياً» فرمود: «پدرم فرموده است: إثني عشر مهدياً و نفرموده است: إثني عشر إماماً.» امام افزود: آنان گروهي از شيعيان مايند که مردم را به ولايت ما و شناخت فضل (حق) ما فرا مي‌خوانند. (صدوق، 1395ق: ص 358).


اين حديث با احتمالات مذکور هماهنگ بوده، موافق با توجيهي است که مي‌آيد؛ مبني بر اين که اگر تقدير بگيريم مقصود حديث، نفي رجعت است. سخن به دليل تقيه فرموده شده؛ چنان که برخي محققان گفته‌اند.


3. حديث به رجعت مربوط باشد. بعضي از احاديث مربوط به رجعت امامان، به گونه خاص را خوانده ايد، نيز بعضي از احاديث مربوط به درستي رجعت را به گونه عام ديده ايدکه به مؤمنان يا کافران خالص مربوط است. هردوگونه روايات به مراتب فراتر از تواتر معنوي است؛ چنان که در ابواب گذشته ديديد. بنابراين، امامان پس از مهدي، که حکومت مي‌کنند، همان امامان سابق‌اند که پس از درگذشت، رجعت کرده‌اند. در اين صورت با اين مطلب منافات ندارد که ثابت شده امامان، دوازده تن‌اند و با رجعت، شمارشان افزون نمي‌شود. با اين توجيه مي‌توان بين روايت امامان دوازده گانه و ائمه يازده گانه جمع کرد. روايات نخست مبني بر شمول مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است؛ اما روايات دسته دوم، شمول هيچ يک از اين دو لحاظ نشده، حکمتي در اين کار بوده؛ امثال اين گونه فرموده‌ها، بسيار است. اگر از کسي مشخصاً نام برده شده، بر تخصيص حکم دلالت ندارد و حصر و اختصاص را نمي‌فهماند.


حديثي که در کتاب الغيبة آمده و مي­گويد: «پس از مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دوازده تن حکومت مي‌کنند» (طوسي، 1411ق:
ص 150). بنابر پذيرش آن، توجيه اخير ما منافي نيست؛ زيرا احتمال دارد واژه «ابنه» تصحيف و تحريف شده، اصلش «أبيه» (با ياء) باشد که مقصود امام حسين عليه السلام است؛ زيرا احاديث بسياري پيش‌تر نقل کرديم که وقتي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وفات مي‌کند، امام حسين رجعت مي‌نمايد تا حضرت را غسل بدهد.


اين توجيه با اسم­هاي سه گانه منافي نيست؛ چون اسم و القاب هريک از امامان عليهم السلام متعدد است؛ گرچه بعضي شهرت يافته، برخي مشهور نيست؛ نيز احتمال دارد در آن زمان به سبب اقتضاي حکمت الاهي، اسامي دوباره وضع و تجديد شود.


اگر امام در حديث ابوحمزه فرمود: «اثني عشر مهدياً مِن ولد الحسين»؛ بعيد نيست عبارتي در تقدير باشد تا سخن بدين وسيله کامل شود؛ مثلاً: «أکثرهم مِن ولد الحسين.» مخفي نيست گاه متکلم هنگام آشکار بودن مقصود
يا در صورت اجمال گويي، سخنش را بر معناي اکثر و اغلب بنا مي‌نهد و بيان مي‌کند. مويد سخن، مطلبي است که در احاديث آمده و تصريح دارد كه امامان دوازده گانه فرزندان علي عليه السلام و فاطمه سلام الله عليها هستند. حديث موجود در اصول کافي کليني را بايد طبق توجيه ما معنا کرد؛ زيرا امير مومنان عليه السلام از اين حکم خارج بوده، مشمول امامان دوازده گانه است. احتمال دارد ضميرها در هردو دعا به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و امام حسين عليه السلام برگردد. نيز احتمال حمل بر رجعت وجود دارد؛ چنان که گفتيم. اما اين وجه در دعاي دوم محتمل است، نه در دعاي نخست؛ چون لفظ «ولده» در آن وجود دارد. (حر عاملي، بي‌تا: ص 404). توجيهات و حل بعضي مشکلات و نقاط پيچيده روايات، نيز جمع بين بعضي ناهمگوني‌ها توسط شيخ حر عاملي به گونه اي که اشکالات برطرف و سختي‌ها حل شود؛ سودمند و به جا بوده، تلاشش مشکور باشد و خدا مقامش را والا گرداند!


نتيجه گيري


دليل قوي و اطمينان بخش بر وجود ذريه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وجود ندارد. اگر هم بپذيريم حديثي در اين باره وجود دارد؛ بايد قبول کرد که دليلي قوي وجود ندارد که فرزندان امام، در رخدادها نقش و سهمي داشته باشند؛ چه در زمان حيات امام و چه پس ازدرگذشت آن حضرت. حتي اگر فرض کنيم روايات ضعيفي در اين باره هست، ناهمگون با احاديثي است که گوياي رجعت و حکومت امامان پس از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است و يا ناهمگون با احاديثي است که دلالت دارد حکومت امام مهدي تاچند روز پيش از برپايي قيامت تداوم دارد. پس، کساني که ادعاي نيابت و بعد فرزندي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را دارند، ابتدا بايد ثابت كنند كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف داراي همسر است؛ بعد ثابت کنند که فرزند امام زمان هستند!


تاکنون در خصوص ذريه امام زمان كسي تتبع و پژوهش کاملي انجام نداده است، مگر علامه شوشتري درقاموس. وي بحث مهمي در مورد همسر و فرزندان امامان دارد. وقتي به امام هادي وعسكري عليهم السلام مي‌رسد، مي‌گويد: با حره ازدواج نكردند؛ بلكه با ام الولد ازدواج نمودند. اما نسبت به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف چيزي نمي‌گويد. يعني نه سخن از حره است نه ام الولد. در اين ميان، فقط كفعمي گفته است كه ايشان ازدواج كرده ويكي از دختران ابولهب راگرفته است! (دقيقا همان تهمتي كه به امام علي عليه السلام زدند). پس، تنها كسي كه اين را ادعا كرده، كفعمي است كه در
سال‌هاي 900 رحلت کرده است؛ ولي او اين ادعا را ازكجا مطرح مي‌كند؟ كسي كه در قرن دهم اين را ادعا مي‌كند، بايد با دليل بگويد و الان هم كساني كه اين حرف‌ها را بيان مي‌كنند بايد اول ثابت كنند كه امام همسر داشته اند؛ بعد بگويند امام داراي فرزنداني است.


بلي، اين كه ازدواج يك سنت است، درست است؛ ولي گاهي مسائلي پيش مي‌آيد، مثل ازدواج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف که نمي‌توان آن را اثبات کرد. حتي علماي متقدم نيز اين مسئله را مهمل گذاشته اند؛ يعني شيخ طوسي، ابن ادريس، علامه حلي و… هيچ كدام اشاره به اين نکرده كه امام زمان اولادي داشته است. برخي اصرار دارند كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف اولادي دارد و دليل ايشان روايت شيخ طوسي است كه به دليل تصحيف رد است. در داستان جزيره خضرا نيز به كسي رسيده‌اند به نام سلطان هاشم و گفته‌اند كه اين پسر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است و به آن استناد كرده اند؛ ولي اكثر اين ادعا را رد مي‌كنند. يكي از دلايل هم قصه پير زني است كه در سال 288 ه.ق ادعا مي‌كند خاله امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ ولي اين نكته قابل تأمل است كه پير زن واقعا چه كسي بوده و حديثي كه در آن به كار رفته است، از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است، يا نه. روايت ديگر از امام رضا عليه السلام بود كه نمي‌توان به آن استناد كرد؛ چون قبل از ولادت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف اين را گفته و تنها برداشتي كه مي‌شود از آن كرد اين است كه ايشان ازدواج مي‌كند. اما آيا الان ازدواج كرده يا نه، روشن نيست و مشخص نمي‌شود ازدواج چه زماني خواهد بود. در روايت امام صادق عليه السلام نيز آمده است: امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف با خانواده‌اش در مسجد سهله مي‌آيد و اين، بدان معناست كه بعد از ظهور با خانواده به مسجد سهله مي‌آيد. علاوه بر اين روايت، روايات معارض بيش‌تر و صريح‌تري وجود دارد. در هر حال، كسي نتوانسته ثابت كند كه ايشان ازدواج كرده و يا الان فرزند دارد.


* استاد حوزه علمية قم.


** عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي. r.karegar313@gmail.com


كتابنامه


 1.  قرآن الکريم.


 2.  آيت الله خويي، مسائل و ردود، قم، مؤسسه العروة الوثقي، بي‌تا.


 3.  آيت الله خويي، معجم رجال الحديث، بيروت، دارالزهراء، بي‌تا.


 4.  آيت الله طبسي، محمد رضا، الشيعة والرجعة، قم، انتشارات علامه، بي‌تا.


 5.  ابن قولويه، جعفر بن محمد، کامل الزيارات، قم، مؤسسه نشر الاسلاميه، اول، بي‌تا.


 6.  ابوعمرو محمد بن عمر کشي، اختيار معرفة الرجال (رجال کشي)، مشهد، دانشگاه رضوي، بي‌تا.&l t;/SPAN>


 7.  تستري، محمد تقي، قاموس الرجال، قم، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1410ق.


 8.  جزوه، بي‌نا، ادله جامع دعوت يماني، انتشارات انصار المهدي.


 9.  جمعي از نويسندگان، معجم احاديث الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، قم، مؤسسه معارف اسلامي، 1411ق.


 10.  حرعاملي، محمد بن الحسن، ايقاظ الهجعة، قم، دارالکتب العلمية، بي‌تا.


 11.  حق المبين في تصويب المجتهدين (چاپ سنگي)، بي‌تا.


 12.  حلي، حسن بن سليمان، منتخب بصائرالدرجات، نجف اشرف، حيدريه، بي‌تا.


 13.  ر.ک: محمد علي نصرالدين، فعاليات صهيونية وهابية في العراق،


 14.  راوندي، سعيد بن هبة الله، قصص الأنبياء، قم، مؤسسه هادي، بي‌تا.


 15.  سعادت پرور، علي، ظهورنور، قم، انتشارات فدک، 1378ش.


 16.  سيّد بن طاوس، علي بن موسي بن جعفر، جمال الاسبوع، بيروت، مؤسسه اعلمي، بي‌تا.


 17.  شيخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علي، کمال الدين و تمام النعمة، قم، دار الکتب الاسلامية، 1395ق.&l t;/o:p>


 18.  شيخ کليني، محمد بن يعقوب، کافي، تهران، دارالکتب الاسلامية، بي‌تا.


 19.  شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، قم، بصيرتي، بي‌تا.


 20.  الصدر، السيد محمد، تاريخ ما بعد الظهور، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، بي‌تا.


 21.  طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، اعلام الوري، بيروت، دارالمعرفة، بي‌تا.


 22.  طبري، محمد بن جرير، دلائل الامامة، قم، مکتبة الرضي، بي‌تا.


 23.  طبسي، نجم الدين، تاظهور، قم، بنياد حضرت مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف1385ش.


 24.  طوسي، محمد بن حسن، الغيبة، قم، بنياد معارف اسلامي، 1411ق.


 25.  طهراني، آقابزرگ، الذريعة الي تصانيف الشيعة، قم، اسماعيليان، بي‌تا.


 26.  کلباسي، أبوالهدي، سماء المقال في علم الرجال، قم، مؤسسه ولي عصرللدراسات الاسلاميه، بي‌تا.


 27.  مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال، قم، آل البيت، بي‌تا.


 28.  مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة وفاء، بي‌تا.


 29.  مجلسي، محمد باقر، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1379ش.


 30.  محدث نوري، ميرزا حسين، النجم الثاقب، قم، انتشارات جمکران، 1378ش.


 31.  مسعودي، علي بن الحسين، اثبات الوصية، قم، نشر رضي، بي‌تا.


 32.  نمازي، علي، مستدرکات علم رجال الحديث، تهران، حيدري، اول، بي‌تا.


مجله شماره 38، پاييز 92


مديرمسئول: حجت الاسلام و المسلمين قرائتي


سردبير: حجت الاسلام والمسلمين شاکري زواردهي


http://entizar.ir

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید