ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

بیائیم نخندیم…

فهرست مطالب

نخند، به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب


نخند، به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.


نخند، به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.


نخند، به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.


به دستان پدرت،


به جاروکردن مادرت،


به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،


به راننده ی چاق اتوبوس ،


به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،


به راننده ی آژانسی که چرت می زند،


به پلیسی که سر چهارراه باکلاه صورتش را باد می زند،


به مجری نیمه شب رادیو،


به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،


به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جارمی
زند،


به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،


به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،


به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،


به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،


به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،


به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،


به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،


به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،


به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،


به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،


به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی،


نخند، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی


که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند


آدم هایی که هرکدام برای خود و خانواده ای هم
ه چیز و همه کسند
!


آدم هایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،


بارمی برند،


بی خوابی می کشند،


کهنه می پوشند،


جارمی زنند


سرما و گرما می کشند،


و گاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده….


http://faty.ir

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید