از این طرف اومدی: 
خصوصيات اخلاقى آيت الله مرعشى نجفى از زبان فرزندش دكتر سيد محمود هاشمى

خصوصيات اخلاقى آيت الله مرعشى نجفى از زبان فرزندش دكتر سيد محمود هاشمى

فهرست مطالب

كتاب: فقهاى نامدار شيعه، ص 566، نوشته ی عقيقى بخشايشى


حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى (ره) از سجاياى اخلاقى بى‏شمارى برخوردار بوده‏اند كه ذكر همه اين خصوصيات در اين وقت كم، مقدور نيست و ما تنها به ذكر چند مورد بسنده مى‏كنيم.

1- ساده زيستن:


يكى از خصوصيات برجسته ايشان ساده زيستى و عدم توجه به مسائل مادى و زخارف دنيوى بود. ايشان پس از اقامت در قم و ازدواج با والده ما از نظر مالى مدتها در وضعيت‏بدى به سر مى‏بردند و مدتها اجاره‏نشين بودند تا اينكه كم‏كم با تهيه يك زمين كوچك در آن خانه‏اى ساختند و تا آخر عمرشان نيز در آن زندگى كردند. ايشان هيچوقت از وضعيت مالى مطلوبى برخوردار نبودند و هر آنچه به دست مى‏آوردند، در راه رفع حوايج مردم مصرف نموده، يا وقف مى‏كردند و هيچ‏گاه مالى را به خودشان اختصاص نداده‏اند. مى‏فرمودند: «من شب كه مى‏خوابم هيچ پولى، هيچ اندوخته‏اى در جيب من نباشد، چون ما عامل هستيم. ما بايد از اين دست‏بگيريم و با دست ديگر بدهيم به فقرا، ايتام، نيازمندان و كمك كنيم به مراكز علمى، دينى و فرهنگى، اينها مال ما نيست!» و تا آخر عمر نيز چنين بودند. شب آخرى كه ايشان رحلت فرمودند، همان شب به بنده مى‏فرمودند: «من خيلى بارم سبك است و هيچ نگرانى ندارم، تنها يك چيز مرا زجر مى‏دهد و آن اين است كه مى‏ترسم در ايام زندگيم نوشته من يا صحبتهاى من در هر موردى باعث‏شده باشد كه حقى ناحق شود، يا در همسايگى ما گرسنه‏اى بوده باشد و ما غذاى سير خورده باشيم كه و الله و بالله و تالله اگر چنين چيزى بوده من آگاهى نداشته‏ام و نصيحت مى‏فرمودند كه شما هم بارتان را سبك كنيد و از تجمل پرستى و خانه بزرگ و… بپرهيزيد، كه همه چيز ظرف چند دقيقه نابود مى
‏شود.» و روزى كه ايشان از دنيا رفتند، يك قبا داشتند كه مشكى بود و در ايام محرم و صفر مى‏پوشيدند و مجموع پولى كه در جيب ايشان بود، هشتصد تومان بود و هيچ اندوخته‏اى، زمينى يا ملكى نداشتند و هر آنچه به دستشان مى‏رسيد، در موارد فوق الذكر مصرف مى‏كردند.


2- عشق به كمال و علم:


يكى ديگر از خصوصيات ايشان علاقه و عشق بى‏حد و حصر نسبت‏به كسب علم و دانش بود. يك وقتى ايشان نقل مى‏فرمودند: «زمانى كه ما در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتيم، گاهى مى‏شد كه ما تا 40 روز اصلا گوشت گيرمان نمى‏آمد كه بخوريم، خوب آقازاده هم بوديم و رويمان نمى‏شد برويم پيش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز كنيم و گاهى آنقدر سرگرم درس بوديم كه تا 24 ساعت گرسنه مى‏مانديم ولى اصلا توجه به اين مسائل نداشتيم. » مى‏فرمودند: «زمانى كه من در مدرسه قوام در نزديكيهاى صحن مطهر مولى امير المؤمنين در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتم، با مرحوم آية الله حاج سيد ابو القاسم ارسنجانى شيرازى كه از علماء بزرگ شيراز بودند، هم حجره بودم. ما گاهى گرسنه مى‏شديم و هيچ چيز نداشتيم بخوريم. بعضى از اعيان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را مى‏فرستادند به نجف اشرف كه درس بخوانند، ولى اينها معمولا مى‏آمدند و درس نمى‏خواندند و آش و پلويى راه مى‏انداختند و عده‏اى هم از اين افرادى كه دنبال دنيا بودند، دور اينها را مى‏گرفتند و ارتزاق مى‏كردند
، گاهى اينها كاهوى زيادى مى‏خريدند و مى‏آمدند در كنار حوض و برگهاى زيادى را مى‏ريختند در حاشيه حوض و ساقه‏هاى وسطش را مى‏بردند و مى‏خوردند. و من و آن رفيق هم حجره‏ام با هم مى‏رفتيم اين برگهاى اضافى كاهوها را مخفيانه جمع مى‏كرديم و با آنها سد جوع مى‏كرديم و هيچگاه هم به خودمان اجازه نمى‏داديم كه براى كسى بازگو كنيم، ولى آنى از تحصيل و تدريس غافل نبوديم.»


3- استفاده از امكانات داخلى:


حضرت آية الله خصوصيت ديگرى كه داشتند، مى‏فرمودند: «من از روز اولى كه خودم را شناختم و روى پاى خودم ايستادم، از البسه خارجى استفاده نكرده‏ام.» و تا آخر عمرشان هم همينطور بودند و مى‏فرمودند: «اين يك راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است. » حتى يك وقتى من هنوز كوچك بودم، خياط آمد و به ايشان گفت:


آقا دكمه از خارج مى‏آيد و براى قبا ناچاريم از آن استفاده كنيم، ايشان اجازه ندادند و مدتى در ا
ين فكر بودند كه چه بكنند، بعد يكى گفت‏بعضى از خانمها در خانه از اين قيطانهايى كه به لب عبا مى‏دوزند، شبيه دگمه درست مى‏كنند و شما مى‏توانيد اين را به خياط بدهيد و لذا لباسهاى ايشان هيچ وقت دگمه نداشت و از همين قيطانهايى كه در داخل توليد مى‏شد استفاده مى‏كردند.


4- مداومت‏بر نماز جماعت:


خصوصيت ديگر ايشان، پايبندى ايشان به اقامه جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه(س) بود. از همان زمان قديم، نزديك به 60 سال پيش ايشان مرتب سه وعده مشرف مى‏شدند به حرم مطهر و در آنجا اقامه جماعت مى‏فرمودند. صبحها نخستين زائر حضرت معصومه(س) ايشان بودند، گاهى يك ساعت قبل از اذان تشريف مى‏بردند پشت درب صحن و آنجا مى‏نشستند تا فراش حرم بيايد درب را باز كند و ايشان نخستين زائر حرم باشند. در زمستانهاى خيلى سرد، تا آن زمان مى‏گفتند برف زيادى مى‏باريد كه گاهى ارتفاع برف به 80، 90 سانتى‏متر مى‏رسيد، ايشان قبل از اذان صبح، پارويى به دست مى‏گرفتند و از منزل تا حرم مطهر مسير را براى مردم باز مى‏كردند و هرگاه هم كسى مى‏گفت آقا شما اين كار را نكنيد، مى‏فرمود: من مى‏خواهم ثواب كنم.


رفتار ايشان چه با اهل منزل و چه با ديگران بسيار صميمى بود و ايشان اجازه مى‏فرمودند كه هر كس مشكلى دارد بيايد مطرح كند و ارائه طريق مى‏فرمودند. سينه ايشان به قول خودشان صندوق اسرار مردم بود. ايشان در غم و شادى مردم شريك بودند و در مراسم مختلف وفيات و مجالس عقد و عروسى آنان شركت مى‏كردند و مى‏فرمودند: «من به اكثر منازل قمى‏ها قدم گذاشته‏ام.»


5- ارادت به اهل بيت (ع):


يكى ديگر از بارزترين خصوصيات اخلاقى ايشان، علاقه و اظهار ارادت و توسل و تضرع شديد نسبت‏به ائمه معصومين(ع) بود. ايشان مى‏فرمودند از روزى كه خودم روى پاى خودم ايستادم، هرگاه لباس نوى مى‏دوختم، نخستين بار مى‏بردم در حرمهاى ائمه(ع) و با ماليدن به ضريح، آن را متبرك نموده، بعد از آن استفاده مى‏كردم، ساختمان كتابخانه، مدرسه، حسينيه و يا هر ساختمانى كه مستقيم زير نظر ايشان ساخته مى‏شد، وقتى گودبردارى مى‏كردند، ايشان مقدارى از تربت‏سيدالشهداء(ع) را در پى‏هاى آن مى‏ريختند و مى‏فرمودند با اين تربت من اينجا را بيمه مى‏كنم. و به خصوص هر وقت مشرف مى‏شدند به حرم، در آستانه حرم هنگام ورود خودشان را روى زمين مى‏انداختند و محاسنشان را روى خاكهاى
درب ورودى حرم مى‏ماليدند و به ما مى‏گفتند شماها مثل اينكه خجالت مى‏كشيد اين كار را انجام دهيد، اين خجالت‏باعث مى‏شود شما از در خانه اينها دور شويد و شما بايد كارى كنيد كه ديگران هم تاسى كنند، علاوه بر اين در مجالس روضه‏خوانى هر كجا نام مبارك ائمه معصومين(ع) برده مى‏شد، ايشان واقعا بى‏اختيار اشك مى‏ريختند و آن زمان كه حالشان مساعد بود، به طور ناشناس شبهاى عاشورا كرارا در ميان جمعيتهاى عزادار مى‏رفتند و به سينه‏زنى مى‏پرداختند و مى‏فرمودند من با اين سينه‏زنى خودم را در طول سال بيمه مى‏كنم.


همچنين مى‏فرمودند من در اين مدتى كه در قم هستم، هر گاه مشكلى داشتم مى‏رفتم حرم مطهر حضرت معصومه(س) و چند ساعت در آنجا دخيل مى‏شدم و معمولا گره‏گشايى مى‏شد. ايشان از روى عشق و علاقه خاصى كه به ائمه معصومين(ع) داشتند، سعى مى‏كردند خودشان را خادم ائمه اطهار(ع) بدانند و سعى هم داشتند كه از طريق مكتوب باشد، يعنى واقعا خادم آنجا باشند. لذا داراى چندين حكم افتخارى در حرمهاى مشاهد مشرفه شامل منصب تدريس و خدمت افتخارى در حرم مطهر فاطمه معصومه (س) در قم، منصب خدمت افتخارى در حرم حضرت ثامن الحجج(ع)، منصب تدريس و خدمت افتخارى در حرم سيد الشهداء (ع) در كربلا، منصب تدريس و نقابت‏سادات و خدمت افتخارى در حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) منصب خدم
ت افتخارى در حرم احمد بن الامام موسى بن جعفر (ع) معروف به شاه چراغ در شيراز، منصب خدمت افتخارى در حرم حضرت عبد العظيم حسنى در شهر رى، منصب خدمت افتخارى در بقعه سيد جلال الدين اشرف از احفاد امام موسى بن جعفر (ع) در آستانه اشرفيه گيلان، و منصب خدمت افتخارى در حرم على بن الامام محمد باقر (ع) در مشهد اردهال كاشان بودند. لذا هميشه در پايان دستنوشته‏هايشان مرقوم مى‏فرمودند: «خادم علوم آل محمد (ص)»، «خادم اهلبيت عصمت و طهارت‏».


مرحوم والد با وجود كسالتهايى كه داشتند و با وجود كهولت‏سن، در سن‏96 سالگى هيچ‏گاه از خدمت‏به مردم غفلت نمى‏نمودند و همين اواخر عمر و حتى در همين سال آخر، روزى يك مرتبه مى‏رفتند در حرم مطهر و آنجا درس مى‏دادند. هر چه ما خواهش مى‏كرديم آقا شما اين درس را در منزل برگزار كنيد، نمى‏پذيرفتند و حتى ايشان هميشه با تاكسى به حرم مشرف مى‏شدند. من اين اواخر به ايشان عرض كردم آقا يك اتومبيل پيكان را الآن بسيارى از مردم دارند و اگر شما بخواهيد سوار شويد مساله‏اى نيست.


ايشان مى‏فرمودند: «مى‏دانم، ولى من روزى دو سه ساعت‏بيشتر با ماشين كار ندارم، براى چه يك ماشين و يك راننده را اسير كنم؟ من زمانى سوار اتومبيل شخصى مى‏شوم كه همه بتوانند از آن استفاده كنند.»


www.hawzah.net

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید