عليرضا باونديان
آموزه هاي معنوي و الزامات شهرسازي
نابساماني ها و ناروايي هايي كه توسعه تعريف ناشده و منطقي شهرها براي ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاريخي ما از گذشته هاي پربار تمدني ماست. وانهادن ساده انديشانه ميراث هاي فرهنگي و تمدني و پذيرش خام و شتاب آلوده آورده هاي غرب فكري، پشتوانه هاي انگيزه ساز و ارزشي را از ما واستاند و ما را در غربتي ناباورانه و دردناك فرو برد.
به نظر مي رسد هر چه مدرن تر مي شويم معضلات و مشكلات شهرهايمان بيش و بيشتر مي شود. پذيرش شتابزده مدرنيته و بي اطلاعي از ريشه ها و شيوه هاي آن و طرد فرهنگ سنتي به تصور عنصري متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسايل عديده شد تا جايي كه ناهنجاريهاي اجتماعي و آلودگي هاي زيست محيطي، مجالي براي آسودن و غنودن به شهروندان نمي دهد. شهرهاي امروزي ديگر چندان براي زيست انسان مناسب به نظر نمي رسند زيرا آسيب هايي كه شهر امروزي بر انسان وارد مي كند تنها مختص عرصه هاي مادي زندگي او نيست بلكه وجود معنوي او را بيش از هميشه در معرض انواع و اقسام بلاها و بليه هاي متعدد قرار داده است. در شهرهاي پيشرفته صنعتي جهان، موفقيت هايي در جهت كاهش آسيب ها در عرصه مادي زيست (مانند آلودگي آب و هوايي، صوتي، بصري، حمل و نقل، شلوغي، حومه نشيني، تفكيك طبقاتي نظام ساخت شهر يا همان حاشيه نشيني، تفكيك عملكردهاي شهري، و…) به وقوع پيوسته است اما آسيب هاي معنوي همچنان به قوت خود باقي است و آن به طور خلاصه عبارتند از:
– محدوديت روزافزون عرصه هاي اختيار فردي در انتخاب نوع زندگي و فرهنگ.
– اجبار شهروندان به استفاده از خدمات تحميلي يكسان و در نتيجه مسدود شدن راههاي زندگي ارزشي و فرهنگي؛ آنچنان كه در گذشته پيشينيان ما بر اساس نظام اعتقادي خود به آن عمل مي كردند مانند قناعت و زهد.
– ورود سرعت لجام گسيخته در روابط و مناسبات اجتماعي شهروندان براي به دست آوردن امكانات زيست متعارف. بدين سان لحظه هاي آسودن و اوقات فراغت به مرور زمان براي شهروندان به مثابه آرزويي بزرگ درآمده است و پيوندهاي انساني ضعيف گشته است.
– كم فروغ شدن استعدادهاي انساني، به ويژه طبقات كم درآمد در چرخه توليد و مصرف بي رويه.
– به هدر رفتن توان هاي ارجمند مادي و معنوي مردم در جريان تردد در شبكه هاي بيروني، پيراموني و دروني.
– بروز نابساماني هاي شديد فرهنگي، اخلاقي، عصبي و رواني. اين مهم به خصوص در قطب هاي بزرگ اقماري و اقامتي جديد بر اثر فقدان پيوند معني دار ميان توسعه و رشد ساخت و سازها و شبكه ها با رشد رواني و اخلاق فردي و اجتماعي حادث شده است.
بي آنكه بخواهيم منكر پيشرفت هاي كارساز و ارزشمند شويم اما به نظر مي رسد در نظام شهرسازي جديد چند اتفاق ناروا به وقوع پيوسته كه قافله شهر سازي را تا به حشر لنگ ساخته است:
مهمترين اين همه به يقين غفلتي است كه متوليان ايجاد شهرها را در بر گرفت؛ غفلت از مجموعه هاي خُرد يا «سلولهاي حياتي تمدن» در عرصه هاي فرهنگ، محيط زيست و اقليم و توجه مفرط و بي برنامه به مجموعه هاي كلان؛ گسترش بي رو
يه كلان شهرها و نابودي روستاها، نفي فرد و اصالت جامعه به طور همزمان، نابودي توليد كم به نفع توليد انبوه، و مهمتر از همه نابودي فرهنگ هاي بومي به نفع فرهنگ مسلط جهاني. واقعيت نظام شهرسازي اكنون آيا غير از تمجيد دريا و تحقير قطره است؟
در اين ميان شهرهايي هستند كه به طور غول آسا رشد كرده و جمعيت زيادي را در خود متمركز كرده اند در حالي كه به طور طبيعي و تدريجي آمادگي لازم را كسب نكرده بودند. در حقيقت بر اين شهرها، هجوم ظالمانه اي انجام شد:
هجوم از روستا و شهرهاي كوچكتر، هجوم كالاهاي وارداتي، هجوم سرمايه، هجوم ماشينيسم و صنعت مدرن، هجوم منش هاي رفتاري بيگانه، بمباران هاي رسانه اي و تبليغات لجام گسيخته و هويت ست
يز تجاري. ما امروزه با توسعه غير درون زا به خصوص در كلان شهرها مواجهيم كه اين مساله هم به نارسايي هاي شهر غير مدرن و همه ناهنجاريهاي شهر مدرن منجر شده است.
نابساماني ها و ناروايي هايي كه توسعه تعريف ناشده و منطقي شهرها براي ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاريخي ما از گذشته هاي پربار تمدني ماست. وانهادن ساده انديشانه ميراث هاي فرهنگي و تمدني و پذيرش خام و شتاب آلوده آورده هاي غرب فكري، پشتوانه هاي انگيزه ساز و ارزشي را از ما واستاند و ما را در غربتي ناباورانه و دردناك فرو برد. از سويي نتوانستيم چنان كه بايد تحليلي شايسته و ژرف از مباني فكري مدرنيته داشته باشيم و از ديگر سوي – و با همين شدت و حدت – از تحليل راستين درونمايه هاي فرهنگي خود بازمانديم و به آن بي اعتنا شديم.
يكي از بهترين گزينه هايي كه مي تواند شهرهاي ما را براي سكونت و زيست همه جانبه مادي و معنوي مسلمانان متناسب گرداند بهره وري عالمانه و مدبرانه از پشتوانه هاي تاريخي خود براي ترميم و بهسازي موقعيت هاي تقويمي است.
با بررسي تاريخ اقوام گذشته و ديگر پيامبران الهي كه بخشي از آن در قرآن كريم آمده است، به خوبي ميتوان چهره شهرها را در تاريخ انبيا تبيين كرد. از مجموع آيات الهي چنين بر ميآيد كه شهر اسلامي از تقدس خاصي برخوردار است و بايد در جهت گسترش و اعتلاي شهر و شهروندان آن از هر نظر كوشيد. برآنيم تا اين نگاه خاص، شهر را با استفاده از آيات و ديگر منابع اسلامي بررسي كنيم.
با نگاهي به ادوار قديم تاريخ و زندگي بدوي انسان اوليه، به خوبي در مييابيم كه از غار تا قصر، همواره عنصري به نام نياز در رفتار او مشاهده شده است. انسان، نياز به امنيت، نياز به مسكن، نياز به غذا، نياز به پوشاك و از همه مهمتر نياز به زندگي اجتماعي را در خود احساس ميكرده است.
او از بدو تولد به دنبال تأمين امنيت خود بوده است و اين خواسته او بر سه ركن دسترسي به «جان پناه»، «زندگي جمعي» و «آسايش» استوار بوده است.
هر چند منشأ اندشيدن بنيادي به سرپناه در آدمي كاملاً روشن نيست و گاهي در كاوشها نتوانسته اند فرقي بين كاشانه آدميان و آشيانه برخي حيوانات بيابند، اما در بررسي از آثار مربوط به «
هوموسابين»[1]ها ميتوان توانايي مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشكال هندسي مقارن دانست. حتي در مورد /«نئاندرتالها»[2] سالها تصور ميشد كه در غارها زندگي ميكردهاند ليكن اكنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شدهاند.
تحقيقات پياژه [3](روانشناس فرانسوي) نشان ميدهد كه قدرت خلاقيت و ذكاوت بشر در محيط امن بيشتر بروز پيدا ميكند و بالعكس تحرك و عدم استقرار مكاني، بشر را به نوعي خودپسندي و توقف فكر خلاق دچار مينمايد. همچنان که در يكي از خطهاي مصري مفهوم كلمه شهر به معني مادر بوده است.
به گفته برخي از متفکران و دانشمندان از جمله مانفرد[4] در حقيقت شهر كار خود را با هدف بازسازي جهان و به زمين آوردن كائ
نات آغاز نمود و بدين ترتيب به نمادي از آنچه امكانپذير است بدل گرديد.
واژه «پوليس» در زبان يوناني جهت شهر به كار برده ميشد كه به معناي «ارك» يعني حصاري پيرامون هرگونه دژ طبيعي است و در حقيقت به معناي پناه شهر يا محل تحصن به منظور اعطاي امنيت يا به دست آوردن امكان آزادي است.
واژه «مترو پوليس» يا كلانشهر در ادبيات سياسي به «مادر شهر» ترجمه شده است. اين واژه با كنايه برگرفته از نظريه وابستگي در توسعه كه در دهه 1970 طرفداران زيادي داشت براي يك مادر- شهر جهاني، مصطلح گرديد. در واقع ساكنين شهرهاي گذشته به يمن امنيت و سكون به ايجاد آبادي و توسعه آن پرداختهاند و به همين دليل آثار باقي مانده از اينگونه
شهرها براي ما پيام تفاهم و امنيت را به ارمغان ميآورد و ساعتها توجه ما را به خود جلب مينمايد.
«ابن خلدون» منشأ بنياد شهرها را خصوصيات تجملخواهي بشر و زندگي در ناز و نعمت ميداند. او در اين مورد ابتدا نحوه زندگي باديه نشينان را بررسي ميكند[5] و ميگويد كه باديه نشينيان گروهي هستند كه به كارهاي كشاورزي و دامپروري مشغولند و از آنجايي كه براي پرورش حيوانات و گياهان محتاج به چراگاه ها و زمينهاي حاصلخيز هستند، بنابراين مجبورند كه در دشتها و صحراها زندگي كنند. در اين شرايط، تعاون و همكاري آنها در راه به دست آوردن نيازمنديها و وسايل زندگي از قبيل مواد غذايي، مسكن و سوخت، در حد نياز است و در صدد توليد مقدار بيشتري برنميآيند، ولي با بهتر شدن وضع اقتصادي اين طوايف، خواستهاي تجملي و غير ضروري مورد توجه قرار ميگيرد و در راه افزايش كميت خوراك و پوشاك و كيفيت آنها ميكوشند و در صدد توسعه خانهها و بنيانگذاري شهرهاي كوچك و بزرگ برميآيند. از آنجايي كه خواستهاي ضروري مقدم بر نيازهاي تجملي بشر است، بنابراين، باديه نشيني به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشيني است.
ابن خلدون در مورد بنياد شهرهاي بزرگ و توسعه آنها مينويسد كه چون شهرهاي بزرگ داراي ساختمانها و عمارتهاي بزرگ است، ايجاد آنها به نيروي انساني زياد و ثروت هنگفت نياز دارد. بنابراين، فقط پادشاهان و دولتهاي مقتدر ميتوانند با اجير كردن و يا بردگي جمعيت ها اقدام به ايجاد چنين عمارتها و شهرهاي بزرگي كنند. بنابراين، ابنخلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حکومت ها ميداند و ميگويد كه هرگاه حکومت وقت سقوط كند، توسعه شهر محدود ميشود و حتي گاهي آن شهر از بين ميرود، مگر اينكه دولت جديد به آن شهر توجه كند.
به طور كلي هر حکومت جديدي كه زمام امور را دردست بگيرد به دو دليل محتاج به ايجاد شهرهاي بزرگ است. اول؛ به دليل همين خصلت تجمل پرستي و آسايش و رفاه انساني و دوم، به دليل مقابله با دشمن [6]
به نظر ميرسد كه ابنخلدون هم منشأ پيدايش شهرها را با نحوه زندگي اقتصادي بشر مربوط ميداند كه ابتدا فقط نيازهاي ضروري خود را توليد ميكند و سپس با افزايش بازده توليدي، به خواستهاي تجملي هم روي ميآورد. به عبارت ديگر، شهر را محل طبقه حاكم ميداند كه براي ارضاي نيازهاي تجملي خود، از افراد ديگر جامعه استفاده ميكند.
البته بايد توجه داشت كه ابن خلدون منشأ پيدايش شهرها را تنها ناشي از عوامل اقتصادي نميداند، بلكه معتقد است كه در تشكيل بعضي از شهرها، مذهب نقش عمدهاي داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبي مكه به امر خداوند و به وسيله ابراهيم (ع) و اسماعيل (ع) بنا شده است.
چيستي و چگونگي «شهر» و «شهر اسلامي» در آموزههاي اسلامي، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنبالهداري است كه نيازمند تعمق و تتبع وسيع در منابع ارائه كننده اين آموزه هاست. قرآن كريم از جمله منابع اصيل و بنيادين در تشريح رويكرد اسلام به ويژگيهاي شهر مطلوب است.
شهر اسلامي چه خصوصياتي دارد، آيا شهري است با گنبد و منارههاي متعدد، برخوردار از اماكن مذهبي متنوع، داراي چهره تاريخي و باستاني مانند شهرهاي اوائل اسلام و يا شهري است با انسانهايي موحد.
در اين مورد اصيلترين و جامعترين منبع معارف اسلامي قرآن كريم است؛ اقيانوسي كه انسانها در قرون و اعصار از بركات آن متنعم شدهاند و در عين حال ضمن حفظ طراوت و تازگي، نقصاني در آن ايجاد نشده است و نمي شود.
واژههاي «المدينه» 14 مرتبه، «بلد» 14 مرتبه و «البلاد» 5 مرتبه در قرآن آمدهاند؛ البته در بعضي از آيات، شهر خاصي مورد نظر بوده است. در بعضي ديگر موضوع اصلي و پيام آيه به هيچ كدام از ويژگيهاي شهر ارتباط نيافته و تعدادي ديگر از آيات به طور مستقيم و با يكي از ويژگيهاي شهر و مراكز جمعيتي ارتباط دارند.
خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنيت شهر به شهر سوگند ياد ميكند:
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا و لَهُ كُلُّ شَيءٍ و أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[7]
(من مامورم كه تنها پروردگار اين شهر را – كه خداوند آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آن اوست – پرستش كنم و امر شده ام كه از مسلمانان باشم.)
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. و أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[8]
(قسم به اين شهر و تو كه در اين شهر سكني گزيدهاي.)
وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ[9]
(و سوگند به اين شهر ايمن)
در آيات فوق – كه در شهر مكه نازل شده است – مشاهده ميشود كه يك شهر ميتواند به قدري تقدس يابد كه خداوند به آن سوگند ياد كند و ميدانيم كه شهر مكه از ديرباز مورد احترام بوده است، اما علاوه بر اين سوگندها دو ويژگي نيز به تقدس آن افزوده است:
الف ـ سكونت پيامبر در مكه به اين شهر تقدس ميدهد.
شهري كه در آن افراد برجسته، متقي و دانشمند زندگي ميكنند، مقدس است. حتي خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نيز به شهر تقدس ميدهد و اين موضوع كم و بيش در اكثر نقاط دنيا مورد توجه بوده است.
ب ـ امنيت شهر؛ که از اين جهت نيز به مكه تقدس داده شده است.
نفوذ فرهنگ غني اسلام به سرزمينهاي گوناگون در آسيا، آفريقا و اروپا اثرات اجتنابناپذير و فراواني بر توسعه شهر بر جاي گذاشته است. آداب و رسوم مذهبي، باورها و ارزشهاي آن به ويژه آنجا كه با سازمان و اقتدار ربط پيدا
ميكنند، بر گردهمايي اجتماعي تأكيد كردهاند و با كوچگري (خانه به دوشي) و پراكندگي مخالف هستند.
شهرهاي اوليه اسلامي از قبيل الفوستات، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ يا دژ ايمان را ايفا كردند. آنها متعهد به پذيرايي از نوكيشان (يا نو گرويدهها به دين اسلام) بودند، همانگونه كه مدينه پذيراي مهاجران مكه بود. اين شهرها را دارالهجره ناميدند، يعني مكاني كه مسلمانان به آنجا ميآمدند تا زندگي اسلامي را در عمل پياده كنند. از طريق آنها بود كه اسلام به قاره آفريقا و جنوب اروپا گسترش يافت و در نتيجه شماري از شهرهاي پررونق، پديدار شدند.
اين نقش معتبر (مذهبي) كمكم با آميزش انگيزههاي سياسي ک
ارانه كمرنگ شد و بخشهاي گوناگون دنياي اسلام پيوند سنتياش را با خلافت اصلي در شرق گسيخت و اختلافات و درگيريهاي محلي، در كنار افراد خانه به دوش به فرايند افول يا زوال شهري انجاميد.
تا زمان ورود عثمانيان در قرن شانزدهم ثبات دوباره اي برقرار نشد. عثمانيان در آرزوي احياي خلافت كهن و همچنين دفاع از ساحل غربي آفريقاي شمالي در برابر اشغال پرتقال و اسپانيا توانستند اكثر جهان اسلام را به استثناي ايران، شبه جزيره عربستان و مراكش مهار كنند. آنها صلح، امنيت و رفاه را – كه مؤلفههايي اصلي رشد و بهبود شهري است- به همراه آوردند. بدين سان يك بار ديگر شهرهاي فراوان جديدي پديد آمدند و ساير شهرها هم به نحو قابل توجهي گسترش يافتند و عملاً تجارت عثمانيان رونق يافت.
بدين سان آرمان اسلامي با واقعيات اجتماعي و اقتصادي سازش يافت؛ به طوري كه از همان اوايل مسلمانان و غيرمسلمانان در نواحي تجاري، در كنار يكديگر كار و حتي در نواحي مسكوني به صورت آميخته زندگي ميكردند. غير مسلمانان در معاملات تجاري ميان خود به «قاضي» مراجعه ميكردند و احساس «همشهري بودن» در آن پايتخت فارغ از تعصبات ميهني بر امتيازات مذهبي و تباري برتري داشت.
ادامه دارد…
منبع: سايت باشگاه انديشه bashgah.net
برداشت از: www.bpdanesh.ir