پاسخ بدین سؤال بدون شناختِ ماهیت گریه و کاربردها و کارکردهاى آن و نوع نگاهى که شیعه به مراسم عزادارى و گریه دارد، میسر نیست و ما به تفصیل تا جایى که مراعات حال مخاطبان گردد در این بحث غور مىکنیم.
ماهیت گریه: گریه از دو بخش تشکیل شده است، ظاهر و باطن، ظاهر آن امر فیزیولوژیک است و باطن آن تأثرات درونى و عاطفى، که از طریق محرکهاى بیرونى یا درونى مثل تفکر، حاصل (مادى و طبیعى) مىشود. با تأثرات عاطفى، بخشى از مغز فعال مىشود و غدد اشکى چشم را فرمان مىدهد که فعالیت کند و این جاست که قطرات اشک از چشم سرازیر مىگردد.
و اما باطن گریه (تأثرات عاطفى) عوامل مختلفى مىتواند داشته باشد، از این رو، گریه نیز اقسام گوناگونى خواهد داشت:
1. گریهى ناشى از علاقهى طبیعى انسان به خود و متعلقات خود: این نوع گریه به هنگام داغ دیدگى[1] و بىاختیار حاصل مىشود و به گذشته نظر دارد. شخص در اثر فقدان چیزى که بدان علاقهمند بوده، متأثر مىگردد و به اصطلاح عوام، عقدههایش گشوده مىشود و اشک مىریزد.
2. گریهاى که ریشه در اعتقادات دارد، مثل آنچه که در مناجات حاصل مىشود. انسان خود را در محضر خدا مىیابد و خود را گناهکار و رفتار و کردار خود را ضبط شده، مىبیند، از این روى متأثر مىگردد[2] و… این نوع گریه ناظر به حال و آینده است و البته بىارتباط با
گذشته هم نیست و از این قبیل است گریهى پشیمانى و توبه.
3. گریهاى که از فضیلتطلبى وکمال خواهى ناشى مىشود، مثل گریهاى که در فقدان معلم و مربى اخلاق و امام (ع) و پیامبر (ص) رخ مىدهد و این بدان جهت است که ما در عمق وجودمان کمال را تحسین مىکنیم و از بودن آن کمالات به وجد می آییم و از فقدان آن ناراحت.[3]
ام ایمن بعد از وفات پیامبر (ص) گریه مىکرد، خلیفهى دوم از او پرسید چرا گریه مىکنى؟ مگر نه این است که رسول خدا(ص) در پیشگاه خداست؟ او پاسخ داد: گریهى من به خاطر آنست که دست ما از وحى کوتاه شده است.[4]
4. گریه بر مظلوم، انسانى که قلبش از سنگ نمىباشد، با دیدن منظرهى کودک یتیمى که در آغوش مادرش در یک شب سرد زمستانى، از فراق پدر، جان مىدهد به لزره مىآید. و آن قلبى که سرشار از عواطف انسانى است با شنیدن حادثهى جان سپردن طفلى شیرخوار در آغوش پدر و سیراب شدن از خون گلو، به طپش مىآید و شرارههاى آتشین خود را به صورت قطرههاى اشک به خارج پرتاب مىکند، به خاطر آن است که از ظلمى که بر مظلوم وارد مىشود، متأثر مىگردد.
5. گریه از روى عجز و زبونى، گاهى انسان به خاطر فقدان چیزى یا تلخ کام شدن از تجربهى یک شکست، احساس عجز و زبونى نموده و در نهایت متأثر مىگردد و ذلیلانه گریه مىکند. این گریه، گریهى افراد ضعیفى است که از رسیدن به هدف خودشان واماندهاند یا در دست یابى به هدفشان ناتوان مىباشند. ظاهراً صائب تبریزى در بیت:
گریهى شمع از براى ماتم پروانه نیست صبح نزدیک است ودر فکر شب تار خود است.
به این نوع از گریه اشاره دارد. & ;nbsp;
6. گریهى شوق، مثل گریهى مادرى که از دیدن فرزندِ گم شدهى دلبندش، بعد از سالها دورى و چشم انتظارى، بر گونههاى او جارى مىگردد و یا گریهى شادى عاشق پاک بازى که پس از یک عمر محرومیت، معشوق خود را مىیابد.[5]
7. گریهى فراق، مثل گریهى عاشقى که از هجران و یا فقدان محبوب خود به فغان آمده است یا از سپرى شدن روزگار وصل نالان است.
زگریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است
از آن دمى که زچشمم، برفت یار عزیز کنار دامن من، همچو رود جیحون است
“حافظ”
8. گریهى رحمت و رأفت، بنابر گفتهى دانشمندان، یکى از ابعاد وجودى انسان، بُعد عاطفى است و انسانى که از عاطفه و مهرورزى تهى است، بویى از انسانیت نبرده است و از این رو کسى که در طول عمر خود حتى براى یک بار هم بوسهاى از روى مهر پدرى بر گونههاى فرزندش نزده بود، این گونه مورد عتاب پیامبر (ص) قرار گرفت که: “من لایَرحم لایُرحم”[6]؛ و آن زمان که در م
رگ فرزندش “ابراهیم” گریه کرد، در جواب عدهاى که از علت گریهى آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: “لیس هذا بکاء (غضب) انما هذه رحمة و من لایرحم لایُرحم”[7]
9. گریهى تزویر و دروغ، که از آن به “اشک تمساح” هم یاد مىشود.[8]
کاربرد و کارکردهاى گریه
اهداف گریه: تمام انواع گریه مىتواند جهتگیرى سیاسى یا فرهنگى و دینى داشته باشد. مثلاً دربارهى گریهى امامان معصوم (ع) گفته شده است: ایشان از گریه در زمانى که امکانات تبلیغات از آنان گرفته شده بود به عنوان جنگ سرد بر علیه طبقه حاکم استفاده مىکردند. گریهى آنها به منظور طرح این سؤال بود که چرا این بزرگواران این همه ناراحت اند! مگر امر اندوهزایى پیش آمده است؟
و از همین روست که آنها براى بیان واقعیت دستورات اسلامى، و آگاهى دادن به انسانها و بیدارى آنان و افشا نمودن باطن ظالمان و غاصبان، اشک مىریختند و این است سرّ گریههایى که از یگانه دختر پیامبر(ص) در تاریخ گزارش شده است. او روزها دست حسنینش را مىگرفت و در کنار دروازهى مدینه در سایهى درختى، به گریه مىپرداخت. آنهایى که از آن جا مىگذشتند، در ذهنشان این سؤال مطرح مىشد که چرا فاطمه گریه مىکند؟ مگر چه شده؟ مگر پدرش در حقش نفرموده که خشم فاطمه، خشم من است؟[9]
پس از خشم کیست که گریه مىکند؟ و در چنین فضایى بود که حضرت با سخنان آتشین خود مردم را از حقایق آگاه مىکرد. از این روى بود که شبانه آمدند و آن درخت را بریدند، ولى بلافاصله على (ع) سایهبانى براى آن بانوى اسلام آماده مىکند و این کار ایشان که حاضر مىشود همسرش در مسیر مسافران بنشیند و گریه کند و او را در این راه کمک مىکند، ما را به راز بزرگ سیاسى که گفته شد، هدایت مىکند و بدین سبب است که ما معتقدیم: اشکهاى فاطمه پشتوانهى شمشیر على (ع) بود.
بقیع یادآور حزنهاى فاطمه است، یادآور مصیبتهایى است که آن بانوى بزرگوار اسلام و امامان شیعه (ع) در راه حفظ اسلام متحمل شدند.
باید دانست که: حزن و اندوه و گریهى شیعه در کنار بقیع همانند حزن یک کودک نیست که به خاطر از دست دادن اسباب بازى خود گریان مىشود و حتى با حزن یک فرد بالغ که به خاطر از دست دادن مال و یا… پدید مىآید تفاوت دارد، این حزن، حزنى است که از رشد و تکامل اجتما
عى شیعه، حکایت دارد، این اندوه، اندوه ظلمى است که بر حق روا داشتهاند، و گریهاى است که نشانگر کمال خواهى شیعه است. در حقیقت گریهى ما از سویى براى ائمه است و از سویى براى خود. مگر آن عزیزان گناهشان چه بود که مىبایست آن همه ظلم و ستم را تحمل کنند؟ مگر مودت آنها مزد رسالت نبود؟ چرا عدهاى نگذاشتند که ما عطش خود را از سرچشمهى حکمت آن عزیزان سیراب سازیم؟ به هر حال گریه شیعه، گریه بر مظلوم است و از فضیلتطلبى ناشى مىشود و ریشه در اعتقاد دارد. البته این چنین حزنى درگیرى اجتماعى و تبرى و تولى را هم به دنبال دارد که در ادامه بدان اشاره مىگردد؛ یعنى این گونه نیست که چنین حالتى موجب خمودى و سستى شود، بلکه اسباب تحرک اجتماعى را فراهم مىسازد. گریه ی شیعه از نوع گریه ی عجز نیست؛ چرا که معتقدیم:
اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار اشک کباب باعث طغیان آتش است
آرى، این گریه مىتواند گریهى فراق[10] باشد همان گونه که در خطاب به سالار شهیدان این گونه مىگوییم:
“یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً”[11]
و یا ممکن است گریهى شوق باشد. مثلاً انسانى از مشاهدهى رشادتها و شجاعتها و آزادمردىها و سخنرانىهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، تحت تأثیر قرار گیرد و گریان شود.
و یا احتمال دارد گریه صرفاً عاطفى و از روى رحمت باشد؛ آیا ممکن است انسانى، آن همه جنایت را که در واقعهى کربلا انجام گرفت بشنود و قطرهى اشکى بر گونههایش جارى نگردد؟
کارکردها و آثار گریه: آثار گریه در دو بعد درونى و بیرونى قابل بررسى است. در بعد درونى مىتوان کارکردهاى گریه را در موارد ذیل دنبال کرد:
1. همان طور که بیان شد، گریه نوعى هیجان د
رونى است و اگر از باب تزویر و یا از روى عجز و یا آنچه در قسم اول گفته شد[12] نباشد آرامش روحى را به دنبال دارد که در واقع، جلاى قلب را موجب مىشود.
این تخلیهى هیجانى به چرخهى متعالى فرد مربوط مىشود، انسان مىخواهد در اوج کمال باشد، اما این گونه نیست؛ این را درک مىکند و هیجانى مىشود. مىخواهد ظلم و ستمى در بین نباشد، اما هست؛ آن را مىبیند و متأثر مىشود. برکات و نعمات الاهى در حق خود و دیگران را مشاهده مىکند و با یادآورى آنها… و گریهاى که این گونه باشد، بدیهى است که امید بخش و حرکت آفرین است و با افسردگى[13] رابطهى معکوس دارد و نشاط آفرین مىباشد و نه تنها عامل نابهنجار در زندگى افراد نیست، بلکه در مواردى نقش درمانى ایفا مىکند.[14]
و آنانى که در مجالس عزایى شرکت مىکنند که چنین صبغهاى دارد، خود معترف اند که احساس خاصى به آنها دست مىدهد و این نیست مگر این که غم و اندوه حاکم بر این مجالس از سنخ غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است و….
2. هیجانها و تأثرات روحى، در بعد شناختى هم اثر گذاشته و کنج کاوى و درک فرد را در موضوع مورد نظر تقویت مىکند.
3. با تقویت عواطف و شناخت، آمادگى رفتارى فرد به تناسب آن شناختها و عواطف بیشتر مىشود.
4. از دیگر اثرات گریه این است که باعث همانند سازى با آن افراد و موضوعات مورد علاقه مىشود.
5. علاقه و محبت فرد را نسبت به موضوع مورد نظر افزایش مىدهد. البته بسیار روشن است که تأثرات روحى، بیانگر وجود پیوند عاطفى با فرد مظلوم مىباشد، چه این که انسان از مصیبت بی گانه و غمى که بر او وارد آمده است، متأثر نمىگردد.
6. انسان کامل آن انسانى است که همزمان، تمام ابعاد وجودىاش، رشد کرده باشد و از عاطفه و نیروى تفکر و شناخت قوى بهرهمند باشد.
گریه نیز عاملى است براى رشد عاطفه و هم حاکى از روح لطیف و قوت عاطفه. هم افزایش دهنده است و هم نمایش دهنده.
از این جاست که مىتوان فهمید چرا آن گاه که حضرت على (ع) با خبر شد در حکومتش به یک زن یهودى ظلم شده و خلخال از پایش ربودهاند، فرمود: “اگر کسى از این غم بمیرد، سرزنشى بر او نیست”[15]
اثرات گریه از بُعد بیرونى: گریه از بعد اجتماعى و سیاسى، تولى و تبرى را در پى دار
د و عاملى است براى تحرکات اجتماعى و سیاسى. از این روى حکومتهاى ستمگر از اقامهى عزا براى سالار شهیدان کربلا ممانعت به عمل مىآوردند و ما به اختصار به پارهاى از اثرات اجتماعى و سیاسى گریه اشاره مىکنیم:
1. گریه و اعلان جنگ با ظلم و ستم: گاهى قطرههاى اشک پیام آور هدفهاست، آنها که مىخواهند بگویند با مرام امام حسین (ع) و اصحابش همراه و با هدف آن عزیزان هماهنگ هستیم، این کار را گاهى با شعارهاى آتشین و سرودن اشعار و حماسهها ابراز مىدارند و گاهى با وسایل دیگر،[16] اما ممکن است همه از روى ریا و تزویر باشد، ولى آن کس که احیاناً با شنیدن این حادثهى جانسوز، قطرهى اشکى از درون دل مىریزد صادقانهترین این حقیقت (اعلام وفادارى به اهداف مقدس امام(ع) و یارانش) را بیان مىکند، و این همان پیوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با ظلم و ستم مىباشد. البته روشن است که چنین گریهاى بدون آشنایى با اهداف پاک آن عزیزان میسر نیست.
2. گریه و احیاى مکتب اسلام: گریهاى که شیعه بر مظلومیت معصومین (ع) و از جمله فاطمهى زهرا (ع) و ائمهى مدفون در بقیع و امام حسین(ع) مىکند باعث شده است تا اسلام ناب محمدى حفظ گردد.
امام خمینى (ره) مىفرماید: “سید الشهداء را این گریهها حفظ کرده است و… هر مکتبى تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریهکن نباشد… حفظ نمىشود”[17]
“زنده نگه داشتن عاشورا یک مسأله ی بسیار مهم سیاسى عبادى است”[18]
شهید مطهرى در این باره مىگوید: جوانى از من پرسید: اگر بناست مکتب امام حسین (ع) احیا شود، آیا ذکر مصیبت آن امام هم ضرورتى دارد؟ گفتم بله، دستورى است که امامان به ما دادهاند و این دستور، فلسفهاى دارد و آن این که هر مکتبى اگر چاشنىاى از عاطفه نداشته باشد و صرف مکتب فلسفه و فکر باشد، آن قدر در روح ما نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولى اگر چاشنى عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت مىدهد… بدون شک مکتب امام حسین (ع) منطق و فلسفه دارد، درس است، باید آموخت، اما اگر دایماً این مکتب را صرفاً به صورت فکرى بازگو کنیم، حرارت و جوشش گرفته مىشود و اساساً کهنه مىگردد.[19]
گریه بر ظلمهایى که بر ائمه رفته، موجب مىشود تا همیشه این داغ تازه بماند و دیگر کسى نتواند همچون غدیر خم واقعهى عاشورا و… را ا
نکار کند و احیاى عاشورا؛ یعنى احیاى مکتب اسلام؛ زیرا آن امام (ع) براى حفظ اسلام قیام کرده بود.
نتیجه این که: گریهى شیعیان در کنار بقیع و در عزاى امام حسین (ع) و… اوّلاً یک امر طبیعى و انسانى است و ثانیاً به منظور دست یابى به اهدافى است که بیان شد و چنین گریهاى مورد تأیید قرآن و روایات مىباشد و بر آن سیرهى پیامبر و اصحاب[20] هم گواهى مىدهند.
منابع مطالعهى بیشتر:
1. بحار الانوار، ج 44، ص 289، 293 ؛ ج 21، ص 24.
2. وسائل الشیعه، ج 12، ص 90.
3. طبقات ابن سعد، ج 8، ص 282.
4. الف، کاویانى، گریه حربهاى در دست شیعه.
5. شهید مطهرى، امامت و رهبرى، ص 53.
6. مکارم شیرازى، فلسفه ی شهادت، صص 13 – 10.
7. شهید مطهرى، قیام و انقلاب مهدى، ص 108.
8. حسین رجبى، پاسخ به شبهات عزادارى.
9. رجال کشى، ص 187.
10. ترجمهى نفس المهموم، ص 15 – 17، 23، 34.
11. سمهودى، وفاء الوفاء، ص 468.
پی نوشت:
[1] داغدیدگى حالتى است روانى و درونى که شخصى و غیر اختیارى مىباشد و البته گاهى ناگهانى است مثل آنچه که در اثر شنیدن مرگ و از دست دادن یکى از بستگان در تصادف، براى انسان حاصل مىشود و زمانى هم با آمادگى قبلى مىباشد. ر.ک: ره توشه راهیان نور، مرکز آموزشهاى تخصصى باقر العلوم،ش 46، ص 235- 254.
[2] امام سجاد (ع) مىفرماید: « محبوبترین اشک آن اشکى است که مخلصانه در تاریکى شب براى ترس از خدا ریخته شود». بحار، ج9، ص 329 باب فضل البکاء، و یقیناً چنین اشکى ریشه در نوع اعتقادى دارد که ما به خدا و جهان آخرت داریم.
[3] در آیهى 92 سورهى توبه در وصف عدهاى مىفرماید: « آنان در حالىکه از شدت اندوه اشک از چشمانشان فرو مىریخت برمىگشتند که چرا چیزى نمىیابند تا با آن در راه خدا جهاد کنند».
[4] دلایل النبوة، بیهقى، ج7، ص 266.
[5] آن گاه که جعفر بن ابى طالب از حبشه به مدینه آمد، رسول خدا (ص) به استقبال او رفت و “بکى فرحاً برویته”، بحار الانوار، ج 21، ص 24.
[6] میزان الحکمة، ج 10، ص 700؛ بحارالانوار، ج 43، ص 282 و 283.
[7] بحار، ج 23، ص 151.
[8] تذکر: گرچه بعضى از اقسام گریه از جهتى عام اند و ممکن ا
ست انواع دیگر را شامل شوند و یا چند عامل در پدید آمدن گریه نقش داشته باشند، اما براى توضیح بیشتر و توجه دادن به عامل مهم و محورى، بحث را این گونه طرح کردهایم.
[9]” فاطمة بضعة منى من سرّها فقد سرّنى و من ساءها فقد سائنى، فاطمة اعز الناس علىّ”، بحارالانوار، ج43، ص 23؛ صحیح مسلم، ج5، ص 54. « ان الله لیغضب لغضب فاطمة و یرضى لرضاها»، کنز العمال، ج 12، ص 111؛ بحارالانوار، ج 43، ص 19؛« فاطمة قلبى و روحى التى بین جنبى فمن آذاها فقد آذانى».
[10] حضرت یعقوب از فراق فرزند خویش آن قدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد، امام سجاد (ع) در پاسخ به کسانى که از زیادى گریهى آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: « یعقوب در فراق یکى از پسران خود آن قدر گریست که از اندوه چشمانش نابینا شد، با این که مىدانست یوسف زنده است و من چگونه محزون نباشم…»، حلیة الاولیاء، به نقل از ترجمهى کتاب اعیان الشیعه، سید محسن امین، ص 72).
[11] مفاتیح الجنان، ص 779.
در زیارت وارث خطاب به شهدا مىخوانیم: « و فزتم فوزاً عظیماً فیالیتنى کنت معکم فافوز معکم»، بخدا قسم شما را به رستگارى بزرگى رسیدید، کاش من هم در رکاب شما بودم و بدان رستگارى بزرگ نایل مىشدم، مفاتیح الجنان، ص 787.
[12] از نظر روانشناسان، در قسم اول هم گریه در آرامش روحى و سبک شدن درد ناشى از داغدیدگى، مؤثر است.
[13] گاهى گفته مىشود که مراسم عزادارى در ایران، افسردگى را به دنبال دارد، و ظاهراً مراد آنها از اختلالات افسردگى نوع عمدهى آن که بسیار شدید مىباشد، و همچنین موردى مثل اختلال ملال پیش از قاعدگى و یا اختلال افسردگى پس از روان پریشى ناشى از اسکیزوفرنى نیست، بلکه مقصود آنها اختلالات افسردهخویى است که از علایم زیر برخوردار است:
أ. دو یا چند مورد از نشانههاى کم اشتهایى یا پر اشتهایى، بىخوابى یا خواب زدگى، کمبود انرژى یا احساس خستگى، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف، اشکال در تصمیمگیرى و احساس درماندگى در فرد، وجود داشته باشد.
ب. این نشانهها در بخش عمدهى روز و در بیشتر روزها، حداقل به مدت 2 سال گزارش شوند.
ج. این نشانهها موجب اختلال در کارکرد اجتماعى، شغلى و… بشوند. و…
افزون بر این روانشناسان دربارهى عوامل افسرده خویى گفتهاند سه عامل زیستى (وضعیت مغز و کارکرد قسمتهاى مختلف آن)، ارثى (آنچه ک
ه به خانواده و ژن مربوط است) و هیجانهاى محیطى همانند رویدادهاى استرسزاى شدید، فقدانها و بحرانها، مىتوانند بر ذهن مؤثر باشند و البته تجربههاى استرسزاى محیطى فقط در کسانى که آمادگى زیستى و وراثتى دارند، باعث افسردگى مىشود و عوامل استرسزا عبارتند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکى از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق و مشکلات اقتصادى و بالاخره داغدیدگى سهمى در استرس زایى دارند. (در این باب به کتاب انجمن روانشناسى آمریکا، ترجمه نیکخو، محمد رضا، چهارمین بازنگرى از راهنماى تشخیصى و آمارى اختلالهاى روانى (
و اما مراسم عزادارى نه تنها استرس زا نیستند بلکه نقش استرس زدایى را بر عهده دارند و هیچ یک از نشانههاى افسردهخویى را ایجاد نمىکند، البته این تحلیل بر مبناى نگاه و تحلیل مادى به مراسم عزادارى مىباشد و اما از نگاه اسلام و تحلیل معنوى حتى موارد یاد شده در پیشین هم نباید روح فرد را به تلاطم وا دارد و موجب استرس شود چرا که او به خدا معتقد است و او را رازق مىداند و به او توکل مىکند و به قضا و قدر او راضى است.
[14] مولوى:
گریه بر هر درد بى درمان دواست
چشم گریان چشمه ی فیض خداست
گریه مروارید بحر رحمت است
دیدهى گریان کلید جنت است
تا نگرید ابر کى خندد چمن
تا نگرید طفل کى نوشد لبن
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمىآید به جوش
[15] نهج البلاغه، خ27، ص 95.
[16] ملاقاسم مشهدى:
موج اشکم بى سخن اظهار مطلب مىکند
جنبش ریگ روان، بانک درا باشد مرا
[17] صحیفه نور، ج8، صص 72 – 69.
[18] صحیفه نور، ج 13، ص 154.
[19] سیرى در سیرهى نبوى، ص 58.
[20] این مسأله بحث مفصلى را مىطلبد که در فرصت م
ناسب بدان پرداخته خواهد شد.
منبع: اسلام کوئست
برداشت از: http://shafaqna.com