ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

ما چه نسبتی با ماهواره داریم؟

فهرست مطالب

درآمد


 


شاید واقعیت این است که ما در مواجهه با پدی
ده‏ای مثل ماهواره، مصداق تام و تمام کسی هستیم که سرنا را از دهانه گشادش می‏نوازیم. این سوال مهمی است و تا به دقت، درستی، فراست، صداقت، صراحت، شجاعت و علم به آن، جواب روشن ندهیم، هیچ اتفاقی نمی‏افتد و هیچ مشکلی حل نمی‏شود.


 


«…نباید بترسیم. حصارها تا هنگامی مفید فایده‏ای هستند که دزدان شب‏رو، بر زمین می‏زیند؛ اما آن‏گاه که دزدان از آسمان فرود می‏آیند، چگونه می‏توان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارهایی بتوانند ما را از شر ماهواره‏ها محفوظ دارند، بیرون شد و خانه را در دامنه آتشفشان بنا کرد.» 


 


باید در رو به رو شدن با واقعیت، به اندازه کافی جرأت و شجاعت داشت. غرب چنین است که در عین ضع
ف، بیش‏تر از همیشه رجز می‏خواند تا خود را در پناه وهم حفظ کند. جنگ کویت چنین بود و بنابراین، تنها اسیران حصارهای توهم را به وحشت دچار کرد، نه آنان که ضعف و پیری این قداره‏بند مفلوک را در پس اعمال و اقوالش می‏دیدند.


 


خود ماهواره، در عالم واقع، آن همه ترس ندارد که طنین خبر «ماهواره دارد می‏آید» در عالم وهم. طنین این خبر تا آنجا هراسناک است که بسیاری، از هم اکنون فاتحه همه چیز را خوانده‏اند؛ هویت ملی، اخلاق، زبان فارسی و…! چنان که پیش از آمدن تلویزیون نیز سخنانی چنین در افواه بود.


 


ماهواره مظهر آن پیوستگی جهانی است که تمدن جدید انتظار می‏برده است. آمریکا نیز مظهر آن اراده جمعی است که همراه با بشر جدید
پیدا شده و در جست و جوی قدرت و استیلا، توسعه و اطلاق یافته است. «استیلا» و «ولایت» هم ریشه هستند و اگر بعضی از محققان استیلای غرب را بر عالم «ولایت طاغوت» خوانده‏اند، تعبیری را می‏جسته‏اند که بتواند مفاهیم جدید را در حوزه معرفت دینی معنا کند و چه تعبیر درستی یافته‏اند
.


 


غرب، از همان آغاز، غایتی مگر غیر از بر پایی یک حکومت جهانی نداشته است و هم اکنون نیز چه آنان که از حاکمیت ماهواره‏ها به وحشت افتاده‏اند و چه آنان که مشتاقانه چنین روزی را انتظار می‏برند، هر دو، حاکمیت ماهواره‏ها را با حاکمیت جهانی غرب یکسان گرفتهاند و هر دو اشتباه می‏کنند.»(مقاله «انفجار اطلاعات» نوشته سید مرتضی آوینی)


 


باز هم بحث ماهواره، بحث این شبکه‏های پرحرف و حدیث. چیزی میان بودن و نبودن، ماندن و رفتن، دیدن و ندیدن! و بازهم بحث ماهواره، حکایت فرهنگ دوگانه، انحرافات فکری و آسیب‏های فرهنگی. اخلاق ستیزی و لرزه بر ارکان خانه و خانواده.


 


باز هم بحث ماهواره و حرف‏های این و آن و راهکارهای آن و این. اینکه چه کنیم؟ اینکه کجاییم؟ اینکه چکاره‏ایم؟ این چه می‏توانیم بکنیم و چه باید؟ و سوال مهمی که گم می‏شود و پیدا: اصلا می‏شود کاری کرد؟!


 


می‏روم روی پشت بام خانه‏‏مان و نگاهی می‏اندازم به اطراف. تقریبا این فقط ماییم که این بشقاب قهوه‏ای و این دایره زنگی را نداریم. مابقی یکی یکی و دوتا دوتا، نمایان و بی‏پروا دارند و می‏بینند! تقریبا خانه‏ای این اطراف نیست بی‏دایره زنگی و آنهم در حالی که قانون می‏گوید استفاده از آن خلاف است و جرم! واقعیت این است که ما در مواجهه با پدیده‏ای مثل ماهواره مصداق تام و تمام کسی هستیم که سرنا را از دهانه گشادش می‏نوازد. 


 


ما چه نسبتی با ماهواره داریم؟


 


این سوال مهمی است و تا به دقت و درستی و فراست و صداقت و صراحت و شجاعت و علم به آن جواب روشن ندهیم، هیچ اتفاقی نمی‏افتد و هیچ مشکلی حل نمی‏شود.


 


حقیقت آن است که در این میانه هر کس بیش و پیش از آنکه به «حقیقت» و حتی «واقعیت» کمتر توجهی داشته باشد، تنها عرض خود می‏برد و زحمت خلق می‏دارد.


 


آنکه گمان می‏کند از ماهواره می‏گریزد، مثل آن کسی است که در محیط بسته یک دایره به نام تکنولوژی و یا مدرنیته و فرهنگش، از سمتی به سمت دیگر بگریزد و نداند که در دایره بسته‏ای، از تکنولوژی به تکنولوژی و از مدرنیته به مدرنیته می‏گریزد!


 


این حقیقت فلسفی و حوالت تاریخی ابدا به معنای تسلیم و زنجموره نیست؛ بلکه دیدن حقیقت است و واقعیت با چشمان باز و عقل روشن تا بلکه از این ره‏آورد بشود چاره‏ای کرد ای
ن شهر بی‌کلانتر را؛ یعنی این دنیای تکنولوژی‏زده بی‏افسار را با بشری که تنها به فردیت خود می‏اندیشد و بس!


 


جالب اینجاست که وقتی فراوانی و فراگیری ماهواره را با قانون ممنوعیت به کارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره مطابقت می‏دهیم، به موقعیت قابل توجه و البته تأمل برانگیزی نایل می‏شویم.


 


طبق ماده 1 این قانون، ورود، توزیع و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره جز در مواردی که قانون تعیین کرده است ممنوع می‌باشد&lt ;/SPAN>.


 


‌و بر اساس ماده 2، وزارت کشور موظف است با استفاده از نیروهای انتظامی و یا نیروی مقاومت بسیج، در اسرع وقت نسبت به جمع‌آوری تجهیزات دریافت ‌از ماهواره اقدام نماید.


 


ماده 8 هم می‏گوید واردکنندگان، تولیدکنندگان و توزیع‌کنندگان تجهیزات دریافت از ماهواره، علاوه بر ضبط و مصادره اموال مکشوفه توسط دادگاه‌ها، به‌ مجازات ده تا یکصد میلیون ریال محکوم می‌گردند.


 


ماده بر آن است که استفاده‌کنندگان از تجهیزات دریافت از ماهواره علاوه بر ضبط و مصادره اموال مکشوفه، به مجازات نقدی از یک میلیون تا سه میلیون ریال ‌محکوم گردند.


 


‌الف – حمل، نگهداری، نصب و تعمیر تجهیزات دریافت از ماهواره ممنوع و مرتکبین به مجازات نقدی از یک تا پنج میلیون ریال محکوم ‌می‌گردند. اما بی‏تردید یکی از گروه‏های مخاطب، که توجهی خاص نسبت به آنها در نوع برنامه سازی‏های ماهواره‏ای وجود دارد، قشر دختران و زنان ایرانی است.


 


قشری که به دلایل مختلف و در سطوح و گروه‏ها و اقشار گوناگون، مورد توجه شبکه‏های ماهواره‏ای قرار گرفته و بر مبنای خواست و نیاز و دل مشغولی‏های آنها، برنامه سازی‏های متنوع صورت گرفته و روانه آنتن شبکه‏های ماهواره‏ای می‏گردد.


 


این توجه هم به صورت مستقیم است و هم غیر مستقیم. به عبارت دیگر می‏توان گفت برنامه‏های ماهواره‏ای هم به صورت مستقیم برای زنان ساخته و بر روی آنان تأثیرگذاری می‏کند و هم به صورت غیرمستقیم و با رویکردهای آینده نگرانه، مثل بحث چگونگی تربیت نسل آتی و یا سبک زندگی خانواده و شیوه مدیریت آن، که همگی بر زنان تأثیر داشته و از آنان تأثیر می‏پذیرد، به تولید محصول و ارائه آن می‏پردازد.


 


جالب اینجاست که وقتی به تبعات و نتایج برنامه‏های ماهواره‏ای مراجعه و آنها را مرور می‏کنیم، می‏توانیم نشانه‌های روشن این نتایج را در مطابقت با نقش زن درحوزه فردی و اجتماعی‏اش بنگریم.


 


نتایجی مثل ترویج خشونت، دوری از عاطفه زنانگی و نابود شدن تدریجی نقش مهم و خطیر «سکینه بودن» برای زن، بلوغ زودرس و دسترسی سریع به اطلاعات جنسی، ابتر ماندن رشد طبیعی زن و آماده نشدن او برای یک زندگی حقیقی و واقعی جامع و مانع و هرز رفتن او در مناسبات دروغین و غلط و ناقص و پردرد و بی‏معیار و نرسیدن به موقع و اصیل و گرم به نقاط عطف زندگی زناشویی.


 


باورهای غلط درباره مسائل عاطفی و جنسی که می‏تواند با رویکردهای متنوعی در خصوص بیماری‏های روحی و جسمی‏ نیز همراه شود، فراهم‏سازی گسست و درگیری بین نسلی و زیر سوال رفتن هویت زنانه به این شکل و تبعات وخیم بعدی آن، ایجاد زمینه‏های اختلاف و تنش بین همسران که به عنوان یکی از پردامنه‏ترین و آسیب‌زاترین تبعات دامنگیر زنان می‏شود، کاهش تعاملات واقعی و به دنبالش افسردگی و دلسردی و رخوت و نخوت و حسرت و عسرت.


 


وابستگی و اتلاف وقت، با تعلق خاطر یافتن اعتیادآمیز به برنامه‏های ماهواره‏ای، افت عملکردهای تحصیلی و شغلی و به دنبالش شسکت‏های مادی و معنوی و احساس خلأ و کمبود فکری و بی‌هویتی ناشی از آن، افزایش مصرف گرایی و تجمل گرایی و مشکلات معیشتی و فرهنگ مصرف بارگیِ همراه آن.


 


تهدید سلامت جسمانی و بیماری‏ها و عادت‏های جسمی و روحی توأمان که از این ناحیه گریبان‏گیر زنان و دختران می‏شود و در بعد محتوایی می‏توان مجموعه‏ای از برنامه‏های ماهواره‏ای را دید که بر مبنای نیازهای – بعضا طبیعی حتی- ساخته و پرداخته شده و به نوعی الگوسازی در بعد انحراف فکری و سبک‏یابی برای همان ذائقه‏های قبلا طبیعی و عادی منتهی می‏شوند.


 


یکی از این مدل‏های محتوایی، بحث مد لباس، آرایش مو و… چیزهایی از این دست است. بخش قابل توجهی از کمیت و کیفیت برنامه‏های ماهواره‏ای به همین مقوله اختصاص دارد.


 


شبکه‏هایی متنوعی که به نام مد و آرایش مو به ترویج سکس و عریان‏گری مشغول‏اند و اساسا مد را از ماهیت زیبایی شناسانه پوشش و زیبایی را به نوعی شهوترانی و استهجان منقلب کرده‌اند.


 


با نگاهی به انواع و اقسام برنامه‏ها و حتی شبکه‏های 24ساعته مد و آرایش، می‏توان به ماهیت «جدید» و «خاص» این شبکه‏ها که تحت عنوان مد به
فعالیت مشغول‏اند اما تبعات و نتایج و روحیات و فرهنگ‏های دیگری را پی می‏گیرند، دست یافت.


 


به همین مناسبت بد نیست اشاره‏ای داشته باشیم به اخباری که هر از گاهی از زندگی شخصی و خصوصی مدل‏های این شبکه‏های مد به بیرون درز می‏کند. خبرهایی که بیشتر حول و حوش افسردگی و عصبیت و حتی خودکشی مدل‏ شوهای لباس و آرایش و… می‏گردد. دختری که به عنوان مدل به عشوه گری و عرض اندام- هم به معنای جسمی و روحی، هم به مفهوم تحت اللفظی، هم اصطلاحی آن- مشغول و ظاهرا از محبوبیت و توجه و شهرت برخوردار و دارای ثروت هنگفت و روبه تزاید است، چرا باید خودکشی کند؟


 


اینجاست که بطن‏ها و لایه‏های درونی‏تر این سبک زندگی و نوع رفتار با مقوله به ظاهر
طبیعی و غریزی مدگرایی و زیبایی خواهی و تنوع طلبیِ معمول و پذیرفته شده، رخ می‏نماید و خالی شدن زندگی از «حقیقت» و آلوده شدنش به «ابتذال و استهجان» و آغشته گشتنش به «بی هویت»ی روحی و هرزه‏گیِ روزمره‏گی را به ظهور و بروزی دهشتناک و بدخیم می‏رساند.


 


دقیقا این همان چیزی است که از قهرمان‏ها و مدل‏های تلویزیونی و ماهواره‏ای، به مخاطبان هم سرایت می‏کند و آنها در منظومه‏ای ملهم از همین نوع زندگی و همین کمیت‏ها و کیفیت‏ها و همین ظواهر و بواطن دچار و مبتلا می‏گرداند. بانوان خانه‏داری که اهل ماهواره‌اند، به شدت و حِدّت وابستگی اعتیادآوری به شبکه‏ها و مدل‏های مختلفی از برنامه‏های زنانه پیدا کرده‏اند.


 


این برنامه‏ها عمدتا
حول محور ملودرام‏های ساده‏‏پسند و سطحی‏گرا با تم عشق و خیانت و مباحث پیرامونی آن، برنامه‌های مد لباس و آرایش، رقص و آواز و البته برنامه‏های آشپزی و تمام اینها به همراه نوع فرهنگ و سبک ارائه آنها که الزاما مطابقتی با فرهنگ بومی و دین ندارد همراه است و تبعات و نتایج و اثرات خاص خودش را دارد.


 


 نکات آماری


 


سال 1374 طی تحقیقی که در تهران انجام شد، یک درصد از مردم تهرانی ماهواره داشتند و از آن استفاده می‏کردند؛ در حالی که در سال 1392 این میزان به 71 درصد رسیده است. یعنی طی 17 سال، شمار استفاده کنندگان ماهواره از یک درصد به 71 درصد رسیده است!


 


این جهش آماری، به معنای «انفجار مصرف» ماهواره است. چه اتفاقی افتاده است؟ آیا مردم ایران بی‏فرهنگ شده‏اند؟ آیا مردم ایران از فرهنگ و اخلاق ایرانی گذر کرده‏اند، یا اینکه وضعیت به گونه‏ای دیگر است؟ در این میان نقش زنان و حضور آنها به صورت مشخص به عنوان مصرف‏کنندگان برنامه‏های ماهواره‏ای چیست و تا کجا و چگونه؟


 


زنان ما – به مثاب
ه قشری مهم و اثرگذار و سرنوشت ساز از کلیت مردم جامعه‏مان- بی‏دین، بی‏فرهنگ و ضد سنت نشده‌اند؛ بلکه مصرف انفجاری ماهواره به اموری دیگر برمی‏گردد و از آن جمله: جهت گیری‌های موجود در جامعه، تصمیم گیری‌های مدیریتی، نادیده گرفتن تمایلات فرهنگی و اجتماعی ایرانی است.


 


جهت گیری‏های اندیشه‏ای


 


کنش افراد و گروه‌های اجتماعی و سیاستگذاران فرهنگی در سطح کلان در ایران، بر اساس دو فرض بنیادی انجام شده است. اولین فرض، تمایزیافتگی و جد
اافتادگی جهان ایرانی از جهان غیرایرانی و فرض دیگر تهی بودن جهان ایرانی در مقابل جهان غربی کامل و توسعه یافته است. نتایج به دست آمده در عمل از دو فرض اشاره شده برای جهان ایرانی خیلی متفاوت از یکدیگر نیستند.


 


سیاستگذاری‌هایی که بر اساس فرض اول(جهان دوگانه ایرانی و غربی) صورت گرفته، همان نتایجی را دربر داشته است که ماخوذ از فرض تهی بودن جهان ایرانی و فربهی جهان غربی است. هر دو دیدگاه بر فرهنگ و جامعه ایرانی تاخته و بر قوت غرب افزوده‌اند. بر اساس فرض اول، روشنفکرانی که قصد بیان فرهنگ، دین و سنت در ایران در تعارض با جهان غربی داشته‌اند، کاری خیلی متفاوت از روشنفکرانی که مدعی انقطاع و گسست فرهنگی و اجتماعی بوده و جهان ایرانی را پایان یافته می‏شناسند، نکرده‌اند


 


مدافعان اندیشه‌ای انقطاع و پایان یافتگی جهان ایرانی(این ادعا که جهان ایرانی تهی شده از همه چیز و باقی مانده در پوسته‌ای تاریخی و تمدنی است) همان سخن و رفتار و سیاستی را پیشه کرده‌اند که مدافعان جهان دوگانه ایرانی و غیرایرانی، گفتمان تعارضی سنت و مدرنیته را دنبال کرده‌اند. این دو گروه و جریان(یکی سکولار مدرن و دیگری سنتی زیست کرده در جهان مدرن) در بسیاری از جهات و موقعیت‌ها به هم رسیده و در جهت آسیب زدن به نیروها و جریان‌هایی که باور به تحقق جهان ایرانی اثرگذار و موثر در سطح ملی و جهانی دارند، کرده‌اند.


 


اساس این اقدام مشترک شان، باوری دیگر است؛ باور به جهان ایرانی که بخشی از جهان معاصر است، نه معارض آن و نه درهم تنیده و میرا شده. در این رویکرد است که نگاه دوگانه ایران و ضد ایران جایی ندارد. ایران با حیات دینی و فرهنگی‌اش ضمن تاثیرپذیری از جهان غیرایرانی، بر آن اثرگذار شده و در جهت ارتقابخشی حیات جهانی تلاش دارد.


 


در این نگاه است که خرید کالای فرهنگی غیرایرانی و فروش کالای فرهنگی ایرانی، یک وظیفه است؛ نه گمراهی و نه غربزدگی یا شرق زدگی. در این نگاه است که نیروهایی که امکان پیوند و ارتباط بین جهان ایرانی و غیرایرانی را فراهم می‏کنند، دارای اهمیت هستند. روشنفکران، متخصصان، بوروکرات‌ها، تکنوکرات‌ها و اصحاب رسانه و کنشگران سیاسی از این منظر نقش بنیادی دارند تا نقش مخرب. بر خلاف دو رویکرد اشاره شده در فوق که داعیه بی‌نقشی یا نقش مخرب نیروها و شرایط مدرن، بر رابطه پیوندی تاکید شده و ضمن تایید عمل و رفتار نیروها، حق داوری و نظارت برای جامعه باقی است.


 

&#x0D ;

یکی از نیروهای مهم پیوند زننده این دو جهان، رسانه‌های جمعی است. رسانه‌های جمعی مدرن به هر شکلی که در حال ظهور و چهره گیری مکرر و مستمر است، به تحقق حضور فعال جهان ایرانی در جهان کمک خواهد کرد؛ به شرط اینکه مدیریت فرهنگی وجود داشته باشد که به حضور جهان ایرانی در عرصه جهانی از یک طرف و معرفی جهان غیرایرانی در حوزه جهان ایرانی بینجامد.


 


زمینه در مداخله گری‌های نادرست معطوف به دو رویکرد فوق


 


نگاه جامعه ایرانی به جامعه جهانی، به گونه‌ای شد که حتی اگر تصمیم گیران تنظیم رابطه بین دو جهان از اقدام مناسب و به هنگام، دوری کرده باشند، از طرف حوزه اجتماعی با محوریت نیروهای اجتماعی مداخله گری صورت گرفته و راه‌های مناسب پیوندی تحقق می‏یابد. در این زمان بیشتر تصمیم گیران و تصمیم سازان به جای مدیریت این عرصه، به رفتارهای تدافعی و تهاجمی اقدام کرده و با فهم خویش از تهاجم فرهنگی، به تعارض فرهنگی رسیدند؛ تعارضی که به انفعال رسانه ملی و کنشگران این حوزه انجامید و در مقابل، شرایط و زمینه‌های تهاجم رسانه غیرایرانی را فراهم کرد.


 


زمینه تمایل فرهنگی و اجتماعی ایرانیان


 


ایرانی‌ها به دلیل اینکه خود را بخش فعال و موثر جامعه جهانی می‏شناسند، در جهت شناخت وضعیت جامعه جهانی هستند. این میل به رسانه‌های غیرخودی نه از روی بی‌دینی و بی‌رهنگی و در معرض تهاجم فرهنگی قرارگرفتن است و نه به دلیل قدرت بی‌مان رسانه‌ای خارجی. بلکه اساس گرایش در فهم فرهنگی، تاریخی ایرانیان از خود و جامعه جهانی دارد.


 


ایرانیان جهان ایرانی را در حد سرزمینی تعریف شده نمی‏شناسند و خود را مدعی تمدنی کهن و مدعی مشارکت در ساختن جهان مدرن می‏شناسند. این نگاه است که کسب خبر آن به آن و پیگیری وضعیت جهان ایرانی در جامعه جهانی را اصل می‏شناسند. اگر رسانه ملی توانست این وضعیت را فراهم کند که دیش ماهواره‌ها خیلی زود شکسته خواهد شد و الا میزان دارندگان ماهواره از رقمی بیش از 70 درصد، به صد درصد خواهد رسید. رسیدن به این وضعیت خیلی دیر نیست. اگر شرایط موجود ادامه یابد، ما با حضور رسانه دیگری که دیگر خودی شده است، در همه جا روبه رو خواهیم شد.


       


برنامه‌های ماهواره‌ای در خوش بینانه‌ترین و حداقل‌ترین وضعیت، بیش از نیمی از مردم را به خود مشغول کرده است. یعنی بیش از 37 میلیون نفر از ایرانیان، مشتری پر و پا قرص برنامه‌های ماهواره‌ای هستند. این را مدیر شبکه جام جم می‏گوید و معتقد است همین که برخی از مردم شبکه‌های ماهواره‌ای را رها می‏کنند و به شبکه‌های داخلی می‏پیوندند، جای شکر دارد.


 


میزان استفاده مردم از شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های داخلی متفاوت است. آمار‌ها و گزارش‌‌ها نشان می‌دهد حدود 50 درصد مردم ازماهواره‌‌ها استفاده می‌کنند. البته میزان استفاده از ماهواره متفاوت است. گروهی تمام طول هفته را به تماشای ماهواره مشغول هستند و افرادی فقط دو ساعت در هفته به تماشای آن می‌نشینند& lt;SPAN dir=ltr>.


 


در حالی که برخی از آمارهای نهادهای مردمی و رسانه‌های مستقل، تعداد خانواده‌هایی را که پای برنامه‌های ماهواره‌ای می‏نشینند، 64 درصد از خانوارهای ایرانی بیان می‏کند. به عبارت دیگر تعداد بینندگان ماهواره بیش از 45 میلیون نفرند و این به زبان ساده یعنی: ماهواره در بین خانواده‌های ایرانی، جای پای خود را سفت کرده است.


 


 گفتیم که هدف گذاری بر روی قشر زنان به عنوان مخاطب خاص، از جمله برنامه‌های سازندگان محصولات شبکه‌های ماهواره‌ای است و به همراه آن نمادها، رویکردها و عناوینی از این دست که از دل برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای بیرون می‏ریزد، عبارتند از: ایجاد تغییرات اجتماعی، ترویج سبک زندگی غربی با ظاهری شرق پسند، دختران مجردی که با بچه به خانه بخت می‏روند!، جوانمردی یعنی پایبندی به رابطه نامشروع!، پوشش زنان شهوتران، الگوی طراحان لباس در غرب!، جذابیت زن متأهل به خاطر خیانت به همسر!، دختران به یک دوست پسر اکتفا نکنند!، پوشیدن لباس‌های زنانه توسط مردان خلاقانه است!!، تشویق خانواده‏های ایرانی به برهنگی و انتخاب شغل مانکنی و… .


     


جالب است که برنامه‌های مورد علاقه بینندگان شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای عبارتند از: فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها(30 در صد)، شوهای تلویزیونی(5/21 در صد)، برنامه‌های عملی و آموزشی(4/14در صد ) و برنامه‌های ورزشی(7/10 در صد)، سایر موارد هر یک کمتر از 10 در صد.


 


باز هم بحث ماهواره؛ بحث این شبکه‌های پرحرف و حدیث. چیزی میان بودن و نبودن، ماندن و رفتن، دیدن و ندیدن! باری، باز هم ماهواره، همان حکایت همیشگی فرهنگ دوگانه و نتایج و تبعاتی از قبیل انحرافات فکری و آسیب‏های فرهنگی، اخلاق ستیزی و لرزه بر ارکان خانه و خانواده.


 


باز هم بحث ماهواره و حرف‏های این و آن و راهکارهای آن و این. اینکه چه کنیم؟ اینکه کجاییم؟ اینکه چکاره‌ایم؟ این چه می‏توانیم بکنیم و چه باید؟ و سوال مهمی که گم می‏شود و پیدا: اصلا می‏شود کاری کرد؟!


    


و من روزی یکبار می‏روم روی پشت بام خانه مان و نگاهی می‏اندازم به اطراف. تقریبا این فقط ماییم که این بشقاب قهوه‌ای و این دایره زنگی را نداریم. مابقی یکی یکی و دوتا دوتا؛ نمایان و بی‌پروا دارند و می‏بینند! می‏بینم که تقریبا خانه‌ای این اطراف نیست بی‌دایره زنگی، آن هم در حالی که قانون می‏گوید استفاده ازش خلاف است و جرم؛ ولی شاید واقعیت این است که ما در مواجهه با پدیده‏ای مثل ماهواره، مصداق تام و تمام کسی هستیم که سرنا را از دهانه گشادش می‏نوازیم.


 


ما چه نسبتی با ماهواره داریم؟


 

این سوال مهمی است و تا به دقت و درستی و فراست و صداقت و صراحت و شجاعت و علم به آن جواب روشن ندهیم، هیچ اتفاقی نمی‏افتد و هیچ مشکلی حل نمی‏شود.


منبع: رسانیوز

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید