ديگر از راز و رمزهاى پيچيده ى نهان زيستى امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ بازشناسى ارزش و اهميت حضور امام معصوم در عرصه هاى مختلف جامعه بشرى است. چون كه اين نعمت ناديده انگاشته شد، حرمان از جانب حق عزّ وجلّ ناشكران را لازم آمد; زيرا:
قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد.
تا ارزش او بازشناسى شود و اين نعمت عظيم طالب و خواهان واقعى يابد!
از اين روست كه بازگشت اين نعمت ـ به هنگام ظهور ـ چون خورشيدى كه از كرانه ى غروب خود سر بر آورد، مانند شده است.
و اين بدان معناست كه ناپديد شدن اين خورشيد هدايت ريشه يافته از امور اجتماعى بسيارى است كه يكى از مهم ترين آنها بى توجهى و قدرناشناسى از مقام ولايت و شخص ولى اللّه و امام معصوم زمان وكناره گيرى از درياى بى كران دانش و حكمت و معارف او و سرتافتن از تربيت خداگونه وى و روى آورى به مظاهر پوچى و تباهى است; و بدين علت است كه چنين گوهرى از كف ها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسان ها باز پس نمى گردد.
البته اين تنها موردى نيست كه بين خلق و خالق چنين داد و ستد مى شود; بلكه از ديرباز چنين بوده و در زندگانى بسيارى از پيام آوران و فرزانگان الاهى اين نهان زيستى را با همين منظور مى توان مشاهد
ه نمود. چنانچه در گفتار معصومان بدان اشاره رفته و حكمت غيبت امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ و انبياى الاهى را همانند دانسته اند.
حال نيز چنانچه درباره پيام آوران پروردگار مى يابيم كه چون ملت ها خواهان سامان يافتن واقعى جامعه خويش شدند و اصلاح حقيقى را از پروردگار طلب كردند و در آن اصرار و الحاح نمودند، آن گونه كه ملت به ستوه آمده ى بنى اسرائيل كردند و راهبر راستين خويش را تمنى داشتند و از غفلت و حق فراموشى و قدرناسپاسى روى تافتند (چه آنكه موسى روزگارى در ميان آنان بود، ليك بناچار بدرود آن ديار گفت و تا سال ها در مدين اقامت گزيد) پس آنگاه نعمت رهبرى الهى آنان را در بر گرفت و به سعادت نايل آمدند و خرمى دنيا را با شاد كامى عقبى در هم آميختند.
بنابر آنچه پيش تر گفتيم نعمت حضور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ از همان كرانه كه غروب نموده طلوع خواهد كرد; و آن افق بازشناسى مقام و ارزش امام و احساس نياز جدى به وى در تمام عرصه هاى مادى و معنوى است.
در تأييد اين سخن به خط سير غيبت و ظهور آن امام معصوم مى نگريم كه چگونه حضور عينى ولايت به هنگام زندگانى ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ تا امام هادى و عسكرى ـ عليهما السلام ـ به غيبت امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ انجاميد; ليكن نه غيبت تمام عيار بلكه امام دستورات خود را توسط افرادى ويژه اعمال نموده و مردم نيز چالش هاى زندگى و روحى و جسمى خود را با رهبر خويش به همين ترتيب در ميان مى گذارند; تا آنكه اين مقدار محروميت جامعه را هشيار نساخت و اين هشدار باش آنان را به اقدامى جدى وا نداشت و بى توجهى و قدرناشناسى عمومى ادامه يافت و بلكه شتابى بيشتر گرفت و سپس غيبت كبرا آغاز گرديد و ارتباط با محور انسانيت به سختى گراييد و جز مؤمنان عاشق و پاكباخته محضرش را نيافتند و جوّ فراگير رو به انحطاط و دورى از امام خود نهاد و كار بدانجا رسيد كه:
يكى گفت: مرده است!
ديگر گفت: كشته شده!
آن ديگر
گفت: در كجا مسكن دارد؟!!
و به يكبار نام و ياد او را از خاطرها زدودند و غيبت نيز به منتهى اليه انحطاط خويش رسيد.
با توجه به آنچه گفتيم، آيا جامعه اى اين چنين ناسپاس و غافل تربيتى را در سايه پنهان سازى امام معصوم و رهبر الهى و مربى دلسوز نمى طلبد تا سرانجام جاى خالى او را در عرصه هاى گوناگون زندگى خويش بيابد و رفته رفته يادش را زنده دارد و نامش را گرامى شمارد و شوق وصال در سرش افتد و روى نياز به سويش آرد و دست تمنى به دامنش درآويزد و در طلبش افتد و حضور او را در زندگى فردى خود بيابد و ظهورش را لحظه شمارد.
آرى! اين همان حركت به سوى ظهور اوست.
http://imamalmahdi.com