ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

اصول گسترش وتقویت اقتصادملی(بااقتباس از حکومت علوی)/1

فهرست مطالب

حجت الاسلام سیدمحمدابراهیم حسنی، کارشناس معاونت پژوهشی و آموزشی


www.albalagh.blogfa.com

مقدمه:
شكي نيست كه فقر و
فلاكت بعنوان يكي از واقعيت هاي موجود در عالم و جوامع بشريست كه براثر عواملي چون بيكاري و تنبلي، عدم ايجاد مشاغل كارآمد و مولد، عدم تقسيم عادلانه سرمايه هاي ملي، عدم تنظيم سطح درآمدها و سرانه مصرف، عدم كنترل وضعيت عرضه و تقاضا، بي تفاوتي و عدم اشراف و واقع نگر نبودن نسبت به وضعيت موجود، عدم نظارت و كنترل بر عرصه تمول سودجويان، عدم ايجاد هماهنگي بر وضعيت بازار قيمت ها و
قدرت خريد مردم، و ديگر موارد اجتماعي، حكومتي و فردي پديدمي آيد. و گاهي هم پاي قرارداد طبيعي و امتحان الهي در ميان است تا بنحوي اغنياء جامعه و حاكمان و مسؤلان امر و خود فقراء را عيارسنجي نمايد. و در مجموع از منظر اسلام فقر پديده اي نامبارك و از نظر عقل و دين و عرف مذموم و براي جامعه و افراد آن زجرآور و مخرب خواهد بود. خوب است بدانيد در زماني كه امام علي(ع) به اصرار مردم حكومت كوفه را پذيرفت، اوضاع اقتصادي جامعه و مردم كوفي آنچنان آشفته بود كه محرومين و پابرهنه ها اكثريت جامعه را تشكيل ميدادند و بجز عده اي از اطرافيان و وابستگان به حكومت وقت “عثمان” همه بنوعي با فقر دست و پنجه نرم ميكردند.
بنابر شهادت تاريخ در دوران خلفاء راشدين فاصله طبقاتي ميان مردم چنان عميق شده بودكه جامعه هم زمان باحكومت عثمان به حد بالائي از فقر و فساد و بي عدالتي و در نهايت نارضايتي شديد مردم و اعتصاب آنها منجر شد و مردم كه از اين اوضاع به ستوه آمده بودند به حضرت روي آورده با اصرار از ايشان خواستند كه زمام امور را بدست بگيرد. آن حضرت كه اوضاع جامعه را بسيار نابسامان و اصلاح اوضاع را بسي مشكل مي ديد و ميدانست كه تحقق آن از عهده كسي جز او برنمي آيد و نيز مردم را مضطرب و پريشان و مسلمانان را متفرق و روبه انزوا يافت و فقراء و مستمندان كه(عيال الله بودند) را در معرض ظلم و نابودي احساس مي كرد هر چند دل خوشي از آنها نداشت و چندان راضي به پذيرش زعامت بر اين قوم سست بنياد و فراموش عهد نبود اما تنها براساس همان عهدي كه با خدا و رسولش بسته بود بر محوريت عدالت وارد ميدان كار و زار شد و خود در بيان همين علت بزرگ همان ابتدا فرمود:
لولاحضورالحاضربقيام الحجه و مااخذالله علي العلماء ان يقاروا علي كظ الظلم و لاسغب المظلوم لالقيت حبلهاعلي غاربها… “1وسپس فرمود:
“بخدا سوگند بيت المال تاراج شده را هركجا بيابم به صاحبان اصلي آن بازمي گردانم گرچه با آن كنيزاني خريده باشند. زيرا عدالت گشايش براي عموم مردم است”2
بنابراین حضرت عليرغم ميل خود چون مردم را مضطر
و مصر يافت براساس تكليف ديني وارد عرصه شد و از همان آغاز كار بنا را بر استيفاي حقوق از دست رفته مستمندان و مظلومان جامعه و بازگرداندن اموال حيف و ميل شده و بتاراج رفته امت و بيت المال مسلمين گذاشت و با ايراد خطبه هايي غراء و اتمام حجت با مردم و اغنياء جامعه و مرابطين و وابستگان و بازماندگان حكومتهاي پيشين امر مدبرانه حكومت خويش را بدست گرفت و راه پرفراز و نشيب و پرتلاشي را در پيش گرفت. وبادرايت و تدبيروقاطعيت شناخته شده و جايگاه والا و معتمدي كه در ميان مردم داشت يكي يكي مشكلات را از سر راه مردم و جامعه برداشت و به قله هاي سربلندي و موفقيت دست يافت. چنانكه در اواخر دوران حكومت پربارش فرمود:
“الحمدلله در شرائطي هستیم كه هيچ كس در كوفه نيست كه زندگيش ساماني نيافته باشد. پائين ترين مردم نان گندم مي خورندوخانه دارند و از بهترين آب آشاميدني استفاده ميكنند. “3
و مواردواصول کاربردی و عملیاتی و قابل اجراء که حضرت در طول این دوره محدود حکومتشا
ن که با محدودیتها و مشکلات و موانع جدی از ناحیه برخی مردم نادان و جاهل و دشمنان و منافقان برای برپایی و تقویت اقتصاد حاکم و نجات بخش براساس علم و عدل بکار بردند درست همان چيزهاييست كه ما از آنها بعنوان عوامل موفقيت اقتصادي حكومت علوي می شناسیم و در اين نوشتار محدود به بررسي اجمالي گوشه ای از آنها می پردازم.

حفظ سرمايه ها ي ملي و كنترل اموال بيت المال
اولين شيوه و اقدام عملي و سياست و تدبيرحضرت در بازسازي اقتصاد و فقرزدائي از جامعه احياء حقوق از دست رفته مردم و برپائي حق و عدل و كنترل و بازستاني و تقسيم عادلانه ثروت بود. چنانكه در همان آغاز راه شرط پذيرش حكومت را براين مبنا قرارداد. و در اولين فرصت و قدم بعد از پذيرش حكومت با اعزام ماموران سركشي بدل مردم و در ميان اقشار مرفه و وابستگان حكومت هاي پيشين به كنترل و بازستاني آن اموال و در نهايت تقسيم مدبرانه و عودت آن به مظلومان و خسارت ديدگان و پابرهنگان جامعه پرداخت. و
حضرت اين سياست را در كنار كنترل مخارج عمومي و صرف هزينه هاي بيت المال و جلوگيري از اسراف و اتلاف اموال مردم حكومت پربار و عادلانه خويش به جديت و نيكي دنبال كرد و هر گونه باج خواهي و مافياءاقتصادي و باندورانت را از سطح جامعه و حكومت بكلي محو ساخت. چنانكه در همان آغاز راه فرمود: “والله
لووجدته قدتزوج النساء و ملك به الاماء لرردته
4
يعني: بخدا
قسم از اموال بيت المال در بخشش هاي عثمان هرچه را كه بيابم به صاحبان آنان باز مي گردانم هر چند كه اينها در تملك زنان شوي گرفته و كنيزان خريداري شده باشد.
و لذا ديگر شمشير برهنه مولا ابائي نداشت كه كه دست نابكاران را از بيت المال قطع كند و حقوق تباه شده مردم را از چنگال تبهكاران و سودجويان و مستكبران بستاند.
جرا كه معتقد بود تا دست اينگونه افراد از مخازن و سرچشمه هاي اموال بيت المال قطع نشود و همچنان آب از بالا گل آلودباقي بما ندهيچ كس به حقش نخواهد رسيد. بنابراين در دستور و منشور حكومتي خود به مالك اشتر فرماندار رشيد و دانشمند مصر كه در واقع قانون اساسي يك حكومت عدله بتمام معناست و جا دارد كه در هر دولتي كه بانواي عدالت و اسلاميت بميدان مي آيد بعنوان يك محور قرار بگيرد خطاب به مالک مرقوم فرمودند:
“همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف نداردند. ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان و به هيج يك از اطرافيان و خويشاوندانت زمين واگذار مكن و بگونه اي با آنان رفتاركن كه قراردادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند. مانند آبياري مزارع يا زراعت مشترك كه هزينه هاي آن را برديگران تحميل كنند. در آن صورت سودش
براي آنان و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند. حق را به صاحب حق هركس كه باشد دور يا نزديك برسان. و در اين كار شكيبا باش و آن را به حساب خدابگذار. گرچه اجراي حق مشكلاتي برا ي نزديكانت فراهم آورد. تحمل سنگيني آن را بياد قيامت برخود هموار ساز. زيرا تحمل آن پسنديده است و هرگاه رعيت بر تو بدگمان گردد قدر خويش را آشكارا با ايشان در ميان بگذار و با اين كار از بدگماني نجاتشان بده كه اين كار راهي براي خودسازي تو و مهرباني كردن نسبت به رعيت است. ” 5

جلوگيري از اسراف و تجمل گرائي و تشويق به ساده زيستي و قناعت
قال الله تعالي “كلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لايحب المسرفين6
ساده زيستي و صرفه جوئي و روحيه زهد و قناعت بعنوان يكي از سياستها و اهرمهاي مبارزه با فقر در سيره حكومتي علوي بچشم ميخورد و در اين راستا از آغاز و قبل از تشويق و يا تحميل ديگران به اين امردر شيوه زندگاني خودمولا (ع) و كارگزاران و اطرافيانشان به منصه ظهور و به مرحله عمل رسيد. و در اين راستا با اقدامات عملي خودراه و روش خاصي را در نحوه زندگي مردم ترسيم نمود و با ايجاد موازنه ها و سياستهاي اقتصادي و اجرائي بسان حفظ و كنترل سرمايه و منابع ملي درآمدي و جلوگيري از اسراف و تبذير و بريز و بپاشها و تنظيم درآمد و مخارج خانوارها و فرهنگ سازي به كمك سخنراني و نامه و گسترش روحيه قناعت و صرفه جوئي و بهره وري صحيح از اموال و دارائي ها در سطح جامعه به مبارزه با زياده رويها و ولخرجي ها و اسراف و اتلاف اموال پرداخت تاآنكه بالاخره توانست در مدت حدود پنج سال مردم فقير كوفه را به يك غناي نسبي برساند. چراكه معتقد بود اسرافكاري هم موجب نابودي اموال و منابع و سرمايه هاي موجود و هم مايه غضب الهي و زوال بركت از جامعه و بروز خشكساليها و فقر و گرسنگي ها و تشديد آن در بلاد فقيرنشين و در نتيجه باعث زيادشدن جمعيت فقراء در جامعه ميشود. بنابراين ميفرمود:
التقديرنصف العيش… فمن قدررزقه الله و من بذرحرمه الله“7
يعني: قناعت و تقدي اموال و بياد روز واپسين بودن شرط اول و در واقع نيمي از معيشت است. و كسيكه چنين كند خداوند نيز بر رزق او خواهد افزود و در مقابل كسي را كه اسراف و تمول و اتلاف مال در پيش بگيرد از نعمت و روزي محرومش مي سازد. و در نامه اي خطاب به يكي از فرماندارانش بنام زياد چنين مرقوم فرمود: “فدع الاسراف مقنصد او اذكر في اليوم غدا و امسك من المال بقدرضرورتك و قدم الفضل ليوم حاجتك8 يعني: از اسراف بپرهيز و ميانه روي را در امور برگزين و از امروز به فكر فردايت باش و از اموال دنيا به اندازه كفاف خويش نگهدار.
علاوه بر اين درصدد آن بودكه مخالفت علني خود را با ولنگاريهاي برخي دست اندركاران امرحكومت بعنوان كارگزاران و الگوهاي عملي جامعه با خطبه و نامه و پيام و اخطار و تهديد اعلام داشته و باجملاتي تكان دهنده و عتاب آميز به پرهيز از اسراف و مداراي حال مستمندان وادارشان نمايد. تا بدينوسيله هم به اعمال قدرت بازدارنده در راستاي مبارزه با حيف و ميل ها و بريز و بپاشهاي اقتصادي اموال اعم از بيت المال و… در سطح جامعه و بطورخاص حاكمان و مواليان امر حكومت بپردازد و هم درصدد ارائه الگوئي عملي در مرحله اولي براي كارگزاران و در نهايت براي جامعه در اين راستا برآيد. چه آنكه معتقدبود:
ان الله تعالي فرض علي ائمه الحق ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس كيلايتبع بالفقيرفقره9
يعني: خداوند بر پيشوايان امت خويش چنين فرض و تكليف نموده كه خود را در نحوه زندگي با مردم فقير و تنگدست نزديك و يكسان سازند تا آنكه فقير را از پريشاني فقر رهانند. و در بيتي (منسوب) مي فرمايد: “حسبك داء ان تبيت ببطنه و حولك الاكبادتحن الي الغد10
يعني: همين يك دردبراي توكافيست كه باشكم پربخوابي و در اطراف تو افرادي گرسنه شب را به صبح برسانند. بخشي از
نامه حضرت خطاب به عثمان بن حنيف در اين زمينه چنين است: “اي پسرحنيف بمن خبررسيده كه مردي از متمكنين بصره تورابه ميهماني فراخوانده و تو براي رفتن بدانجا شتاب ورزيدي در حاليكه غذاهاي رنگارنگ و ظرفهاي بزرگ خوراكي مقابلت نهاده و تورا گوارا بود. من گمان نمي كردم كه كه تو دعوت گروهي را بپذيري كه تنگدستان و مستمندان از در ايشان رانده مي شوند… بدانيد و آگاه باشيدكه امام شما از دنياي خود به دو جامه كهنه و از خوردني هابه دو قرص نان اكتفاء كرده. گرچه نتوانيد كه بسان اوزيست ليكن بايدكه در پرهيزگاري و زهدبكوشيد. قسم بخداكه از دنياي شمانه بدره زري اندوختم و نه مال فراواني يافتم و نه حتي بجزجامه اي كهنه پيرهني از براي خود آماده ساختم. “11

جمع آوري و مديريت ماليات و كنترل بازارو ساماندهي درآمدها
مي دانيم كه اخذ ماليات بعنوان يكي از اركان عدا لت بخش اقتصادي جوامع و از منابع مهم درآمدي دولتها محسوب مي شودكه موازين صحيح و عادلانه و عدالت بخش آن در حكومت مولا علي(ع) بنا نهاده شده تا به كمك آن باشاخصهايي چون كنترل عرضه و تقاضاء و سطح توليد و صرف جامعه و ايجاد شغل و تقويت توليد و كار و زراعت به كنترل و تعديل و كارآمدسازي و تنظيم درآمدها در جهت آباداني مملكت و گسترش اقتصاد جامعه و فقرزدائي بپردازد. در اين خصوص ديدگاه مولا(ع) را در خصوص ماليات و نحوه بهره برداري از آن در راستاي آباداني مملكت در عهدنامه مالك اشتر جويا مي شويم كه حضرت مرقوم فرمودند: “وتفقدامرالخراج بما يصلح اهله…. وليكن نظرك في عماره الارض ابلغ من نظرك في استجلاب الخراج “12
يعني: اي مالك! ام رماليات را بگونه اي وارسي كن كه صلاح ماليات دهندگان در آن باشد زيرا بهبودي ماليات و ماليات دهندگان عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه است. و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيزسامان نخواهديافت…… پس بايد نظر و اهتمام و توجه تو نسبت به آباداني مملكت رساتر و بيشتر از نظرت نسبت به دريافت خراج و ماليات باشد. براي اينكه دريافت ماليات جز با آباداني مملكت و زمين ميسرنمي گردد و هر كسي بي آنكه زميني آباد شود يا شغلي ايجاد گردد ماليات
طلب كند شهرها را خراب و بندگان خدا را هلاك ساخته و كار را و جز در مدت كوتاهي پايدارنمي ماند.
همانطور كه ميدانيم علت اصلي گسيل مردم به در خانه مولاعلي(ع) ظلم فراوان عثمان در حق مردم و تاراج امئوال ايشان و فقر و تهيدستي شديد قشر غالب آنها بودكه ديگرمنجي و صاحب خرد و توان و قدرت علمي و تجربي و ايماني بجزعلي نيافتند. ولذانه بصرف يك پيشنهاد و يا تقاضا بلكه گسيل جمعيتي بازبان عجزو لابه و استمداد بود كه در خانه حضرت گردآمده بودند و اين درد البته در دل حكومتها رسوخ كرده و جلوي تقسيم عادلانه ثروت ملي و بيت المال را گرفته بودكه اين در نوع خود ظلم و اجحاف و نابرابري فراواني را در جامعه شايع ساخته و افرادزياده طلب و سودجو و وابستگان به حكومت را در اين ميان به ثروتهاي هنگفت مي رساند و در مقابل اقشارمختلفي را در بحران نابرابري و فقر و اتلاف حقوقشان وامي نهاد.
بنابراين حضرت در طول حكومت پربارخويش توانست همواره با چشماني باز و دقت و تدبيري خاص باحفظ همه جوانب مثل كنترل بازار كالا و تورم و اخذ و مديريت مالياتها و بهره برداري صحيح و كار آمد از آنها در راه آباداني مملكت در طول چهار سال فقر را از جامعه ريشه كن كند.
ادامه دارد…


منبع: پژوهه دین


www.pker.blogfa.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید