مهدى یاراحمدى – محمدزمان خدایى
چکیده:
پیشرفتها و دستاوردهاى ایرانیان در علوم قرآنى قرائت، تفسیر و حدیث بخش مهمى از عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى را دربر گرفته است. بررسى تاریخى با تکیه بر کانون جغرافیایى علمى نشان مىدهد که در عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى، حداقل دو کانون اصلىِ خراسان و رى و دو کانون فرعىِ اصفهان و فارس مهمترین مراکز علوم قرآنى ایران در قرون ابتدایى اسلامى بودهاند.
در این میان خراسان که خود به چهار قسمتِ جغرافیایى شمالى، شرقى، غربى و مرکزى بخشپذیر است، در زمینه تربیت دانشمندان علوم قرآنى بر شهر رى پیشى دارد. این تحقیق با بررسى دانشمندان بزرگ ایرانى در علم حدیث، قرائت و تفسیر، ضمن نشان دادن جایگاه ایرانیان در عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى، به معرفى کیفیت و کمیت کانونهاى جغرافیایى علمى ایران در قرون ابتدایى اسلامى مىپردازد.
مقدّمه
یکى از دستاوردهاى مهم ورود اسلام به ایران، شکستن چارچوبهاى طبقاتى تحمیلى بود که ساسانیان همانند سلسلههاى قبل به جامعه ایرانى تحمیل مىکردند. با از بین رفتن طبقات قانونى ساسانیان و یکسان شدن مردم در برابر فاتحان جدید، طبقات پایینتر به سرعت شروع کردند به تمرکز قوا در عرصههایى که پیش از آن، ورود به آنها ممنوع بود.
مهمترینِ این عرصه، دانش بود. هنوز سه نسل از ورود اسلام به ایران نگذشته بود که ایرانیان پایههاى بسیارى از علوم قرانى مانند قرائت، حدیث، و دانشهاى ادبى در زبانهاى پارسى و عربى را پدید آوردند یا تقویت کردند. در میانه قرن دوم ایرانیان پیشتازى خود را در تمام عرصههاى علوم اسلامى آغاز کردند و تا قرن پنجم هجرى این پیشتازى را به یکهتازى تبدیل کردند.
ایرانیان در این اعصار در بسیارى از علوم مانند حدیث، صرف، نحو، عروض، قرائت، کلام، فلسفه، منطق، پزشکى، ریاضى و تمام توابع آن، بسیارى از مهمترین پیشرفتهاى قرون وسطى را به ثبت رساندند. به این ترتیب در عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى رداى ارغوانى علم بیش از هر ملیتى دیگر به ایرانیان
رسید.
در میان این علوم، ایرانیان در سه علم قرآنىِ قرائت، تفسیر و حدیث جایگاه ویژهاى دارند. تاکنون چندین کتاب و مقاله درباره دستاوردهاى ایرانیان در علوم مذکور نگارش یافته است، با این حال، در بیشتر این نوشتهها، به داورى درباره آثار و آراى نویسندگان و محققان علوم سهگانه پیشگفته پرداخته شده است. بنابراین، نگاهى با دقت نظر در ترتیب تاریخى و ویژگىهاى جغرافیایى محققان و علماى ایرانى در قرون آغازین اسلام در ایران لازم به نظر مىرسد.
یکى از نوآورىهاى موردنظر نویسندگان این مقاله بخشبندى جغرافیایى کانونهاى علمى ایران در دوره شکوفایى فرهنگى اسلام است. این دیدگاه جغرافیایى نشان مىدهد که مىتوان در برخى از علوم، پیشرفتهاى علمى را به چند کانون ویژه مانند خراسان، رى و گاهى اصفهان و فارس تفکیک نمود. براى توضیح دلیلهاى پیشرفتهاى علمى در مناطق مىتوان از تغییرات تاریخ سیاسى هریک از مناطق گفته شده بهره گرفت و نقش تاریخى و میزان تأثیر حکومتها را در توسعه علوم گوناگون را مدنظر قرار داد.
نگارندگان در این مقاله کوشیدهاند به این سؤال پاسخ دهند که: برترىهاى ایرانیان در عصر شکوفایى فرهنگى اسلام در سه شاخه قرائت، تفسیر و حدیث را چه کسانى و در کجا پدید آوردند؟ مهمترین فرضیه در پاسخ به این پرسش این است که: دستاوردهاى ایرانیان در علم قرائت، حدیث و تفسیر در کانونهاى جغرافیایى خاص صورت گرفته است.
پیشینه اجتماعى
چنانکه بیان شد، نخستین نتیجه فورى ورود اسلام به ایران، از میان رفتن نظام طبقات اجتماعى دوره ساسانى بود. این اختلاف طبقاتى، به پدید آمدن نهضتهاى مهمى مانند مانوى و به ویژه مزدکى در دوره ساسانى ان
جامید. از بین رفتن طبقات و محدودیتهاى آن و یکسان شدن مردم در برابر قانون موجود که نشئت گرفته از تعالیم قرآن و سنت نبوى بود، باعث گردید تا ایرانیان از بسیارى امتیازاتى که در دوره ساسانى و حتى اشکانى محروم بودند، برخوردار شوند.
یکى از مهمترین این امتیازات، که اسلام بر آن فراوان تأکید داشت، تحصیل دانش بود؛ امتیازى که مردم تشنه علم دانش ایران تقریبا بىدرنگ و با تمام توان از آن بهره بردند. بدیهى است که در میان درباریان، به ویژه دبیران و اشراف سابق، نیز شمارى از نعمت سواد برخوردار بودند و در این دوره مىکوشیدند برخى از آثار پارسى را به عربى برگردانند.
ما درباره اینان چیز زیادى نمىدانیم، اما مىدانیم که در دورههاى ابتدایى اسلام آثار نسبتا فراوانى از فارسى به عربى برگردانده شده و مورد استفاده محققان اسلامى بعدى قرار گرفته است؛ به صورتى که در قرون ابتدایى اسلامى نامههاى بسیارى وجود داشته که علاقهمندان ـ به ویژه شاعران که مهمترین مبلغان دوره شکوفایى بودند ـ از آن بهره مىبردند.
عموما ایرانیان به عللى خاص از بهترین مفسّران و صرف و نحونویسان زبان عربى در این دوره بودهاند. این امر به آن دلیل بود که آنها گاه زبان قرآنى را حتى دقیقتر از عربها تجزیه و تحلیل مىکردند؛ دقیقا بدین علت که عربى زبان مادرى ایرانیان نبود و از اینرو آنها به ضرورت فهم همه جوانب آن آگاهتر بودند.1
گام نخست: سلمان فارسى
ریشههاى پیروزىهاى علمى و فرهنگى ایران در چهار قرن اول اسلامى را مىتوان در هنگامه تولد حکومت اسلامى در مدینه یافت؛ جایى که با نخستین ایرانى مسلمان، سلمان فارسى، آشنا مىشویم. سلمان، از اصحاب ویژه رسول خدا صلى الله علیه وآله بود، جایگاه بسیار بلندى در عرفان و تصوف دارد.2 او نخستین فردى است که قرآن را به زبان دیگرى ترجمه کرده است؛3 پس مىتوان گفت نهضت ترجمه اسلامى با یک ایرانى یعنى سلمان فارسى آغاز شده است.
سلمان، نیز بر قرآن تفسیرى نوشته است4 که امروزه در دست نیست و به دلیل روحیات ایرانیان بعید نیست که این تفسیر در سالهاى نخستین اسلام مورد استفاده گسترده ایرانیان واقع شده باشد. طرفدارى سلمان فارسى از بزرگانى چون حضرت على علیهالسلام و ابوذر غفارى در مسائل سیاسى دوره حاکمیت اصحاب سقیفه بنىساعده و پذیرش سمت سیاسى مهم فرماندارى مداین5 با وجود حمایت از شیعیان على علیهالسلام، نشان از جایگاه والاى سلمان در میان حکومت اسلامى مدینه دارد.
سلمان فارسى در مسئله جانشینى پیامبر به حمایت از على علیهالسلام پرداخت و از میان سیزده یار آن حضرت یکى از چهار رکن شیعه به شمار مىرود.6 البته حضور سلمان در میان عرفا و جایگاه بلند او در تصوف که هنوز هم پابرجاست، نشانههاى روشنى از گوشهنشینى و انزواى زودهنگام اوست. به همین دلیل، سلمان در دورانى که ایران به دست مسلمانان در حال فتح بود، گوشه عزلت گزیده بوده و دین خود را در دنیا پاس مىداشت.
شاید دلیل رسول خدا صلىاللهعلیه وآله براى ستایش ایرانیان در خردآموزى و فرمودن این حدیث که «اگر دانش
در ثریا باشد مردانى از فارس به آن دست مىیابند»، با اطلاع حضرت از دانش سلمان بوده است. نقش سلمان در اسلام به قدرى پررنگ بود که او در زمره اهلبیت علیهمالسلام خوانده شد.به هر صورت براى بررسى دستاوردهاى علمى و فرهنگى ایرانیان در دنیاى اسلام نیاز داریم که این فرایند را از مبدأ یعنى از قرآن و علوم مرتبط با آن آغاز کنیم؛ درست در جایى که نقطه اوج عظمت علمى اسلامى در آن نهفته است.
علم قرائت
ریشهیابى دانشهاى ایران اسلامى را باید در منشأ اسلامى آن جستوجو کرد. نخستین منبع موجود اسلامى در اینباره قرآن است که خود، نمونه همیشه کاملى از برخى از دانشهاى عربى مانند صرف، نحو و بلاغت بوده است. نخستین ایرانى که درباره قرآن دست به تحقیق یا نگارش زد، صحابى ایرانى، سلمان فارسى بوده است.7
قرآن مبدأ بسیارى علوم در اسلام است و شاید بتوان گفت نخستین علم مرتبط با قرآن، علم قرائت قرآن است. پیدایش علم قرائت در حوالى سال 110 قمرى در سرزمین ایرانىنشین عراق عرب صورت گرفت. در این دوره امام جعفر صادق علیهالسلام با دانش بىپایان خویش دروازههاى بسیارى از علوم قرآنى را به روى علاقهمندان گشودند.8 ایاس بن تغلب، بنیانگذار علم قرائت، نیز از چنین افرادى بود.9 قبیله تغلب هرچند قبیلهاى عربى محسوب مىشود، از میانه دوره ساسانى زیر حاکمیت ایرانیان قرار داشت و همواره در جنگهاى گوناگون همراه سپاه ایران به جنگ دشمنان مىرفت. در دوره ورود اسلام به ایران بارها این قبیله به طرفدارى ساسانیان بر ضد مسلمانان وارد جنگ شد، اما در همه نبردها شکست خورد.10
به هر صورت بانى علم قرائت، ایاسبن تغلب شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام بود.11 ایاس پس از بررسى دقیق قرآن علم قرائت را در سالهاى ابتدایى قرن دوم هجرى قانونمند کرد. پس از ایاس مهمترین شاگردش یعنى حمزهبن حبیب راه او را به بهترین وجه پى گرفت. حمزهبن حبیب از موالى ایران و یک ایرانى تمامعیار محسوب مىشد. به این ترتیب علم قرائت تولد و شکلگیرى خود را وامدار دو ایرانى بود.12
در طول قرنها قاریان فراوانى از ملل گوناگون ظهور کردهاند، اما د
ر قرون ابتدایى اسلام و پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، از میان قاریان قرآن هفت قارى شهرت بیشترى داشتند. این هفت قارى که از قاریان نخستین نیز محسوب مىشوند، از میان اصحاب و تابعین برخاستهاند و عبارتاند از: عاصم، نافع، ابنکثیر، کسایى، ابوعمروبن العلاء، حمزهبن حبیب و عبداللّهبن عامر.13
در میان هفت قارى مقدم، سه تن عرب و چهارتن ایرانىاند. همین برترى عددى، خود گواهى بر برترى ایرانیان در علوم قرآنى بر سایر ملل مسلمان در عرصه دانش است. این چهار مرد علاوه بر قرائت در علوم دینىِ دیگر، به ویژه حدیث، نیز جایگاه بلندى دارند. جایگاه این چهار تن را از آنجا مىتوان بالاتر از سه قارى اول دانست که اینان به زبانى غیر از زبان مادرى خود سخن مىگفتند و این نکته ارزش ایشان را بالاتر مىبرد.
سه قارى عربزبان در مجموع از منظر تاریخى پیشگامتر از چهار قارى ایرانىاند. در دوره امویان به رغم فشارهاى فزاینده ایشان بر ایرانیان، باز هم بزرگترین قاریان قرآن، همگى ایرانى بودند. در میان سه قارى عرب، عبداللّهبن عامر از عربها بود. ابوعمروبن العلاء نیز دانشمندى عربزبان و در قرائت قران در جزیره از برترین افراد بود. اما حمزهبن حبیب، آخرین قارى بزرگ دوره مقدم اسلام، ایرانى است.اما در میان چهار قارى ایرانى عاصمبن ابىالنجود در زمره موالى ایرانى بود. عاصم از توسعهدهندگان مهم علم قرائت بوده است.
نقش عاصم در این مورد بسیار درخشان و شایان ذکر است.14
نافع غلام دیلمىِ عبداللّهبن عمر، از صحابه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله بود. برخى نافع را از اهالى اصفهان دانستهاند. نافع در علم حدیث اهل تسنن نیز جایگاه بسیار بالایى دارد.15 البته احتمال داده مىشود که بیشتر آثار نافع بعد از مرگش در سال (117 ق/ 736م) به او نسبت داده شده باشد؛ زیرا از منظر زمانى نافع همزمان با توسعه علم قرائت نیست. پس روایات منسوب به او مىتوانسته به شهرت او منجر گردد.
اما ستاره درخشان علم قرائت، علىبن حمزهبن عبداللّهبن بهمنبن فیروز معروف به کسایى است.16 کسایى که شیوه قرائت خاص خود را داشته، نقش بسزایى در گسترش این علم در میان علوم قرانى داشته است. کسایى علم قرائت را تا حد یک هنر ارتقا داد و آن را به جایگاهش به عنوان هنرى برگرفته از نشانههاى الهى نزدیک کرد. او داراى قرائت ویژهاى بود و استاد قرآنِ پسران هارون مأمون و امین بود. بسیارى از ارجاعات علم قرائت در دورههاى بعد، حتى تا به امروز، به کسایى بیش از شش تن دیگر است. کتاب معروف کسایى رسالة فى لحن عامه است.
او براى یادگیرى زبان عربىِ خالص مدتها در میان عربهاى بادیهنشین به سر برد.17 کسایى در توسعه علم قرائت مکتب رى بسیار کوشید. او در دوران حیاتش با سیبویه که اهل بیضاء فارس بود، در علم نحو نیز به رقابت علمى مىپرداخت. در هر صورت شهرت عالم بزرگ کسایى در قرائت، بیش از توانایىهاى او در علوم دیگر است. کسایى در سال 182 ق / 800م. درگذشت.
پس از کسایى کسى نتوانست در قرائت گوى سبقت از وى برباید؛ اما این مسئله به معناى تعطیلى این علم نزد ایرانیان نبود. در این دوران مىتوان قاریان ایرانى را نام برد که در دنیاى اسلام شهرت یافته بودند. در میان ایشان یکى دیگر از منسوبان خاندان علمپرور مهران دیده مىشود. احمدبن حسینبن مهران نیشابورى، که همانگونه که از نامش مشخص است، به مکتب خراسان وابسته بوده است. این قارىقرآن در سال 379ق/991 میلادى درگذشت.18به این ترتیب هرچند نمىتوان ایاسبن تغلب را یک ایرانى تمامعیار دانست و پیدایش علم قرائت را به ایرانیان نسبت داد، عملاً پس از سپرى شدن کمتر از یک قرن از ظهور دین مبین اسلام ایرانیان توانستند جایگاه بلندى در علم قرائت در جهان اسلام به دست آوردند.
ادامه دارد…
منبع: ماهنامه معرفت شماره 164
www.iec-md.org