نویسنده: محسن قرائتی
مؤلف: محسن قرائتی
موضوعات: زندگینامه و خاطرات به قلم محسن قرائتی
نماز اوّل وقت
سال ٥٨ در خدمت شهيد بهشتى بوديم، عدّه اى از مهمانان خارجى هم حضور داشتند و ايشان گرم صحبت بودند. تا صداى اذان بلند شد، شهيد بهشتى از حضّار معذرت خواهى آرد و گوشه اى سجّاده اش را انداخت و مشغول نماز شد.