اسلام جوان یهودی به دست امام علی
در بحارالانوار روایتی در مورد اسلام جوان یهودی به دست امام علی نقل شده است. شناختن حق و پی بردن به آن همیشه آسان نیست و چه بسا در بسیارى موارد چون جستن راه در تاریکى
شب دشوار باشد. ولى اگر کسى به راستى جوینده باشد، چه بسا از نشانى کوچک، پى به حقیقتى بزرگ ببرد و عاقبت یابنده گردد.
ابوطفیل، عامر بن واثله، در دوران زندگانى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سن چندانى نداشت و از درک محضر پرفضیلت آن جناب بی بهره مانده بود، ولى در سنین نوجوانى، هنگامى که
حضرت امیر(علیه السلام) از صحنه اجتماع کنار زده شده بود و دیگرانى بر مسند خلافت نشسته بودند، او در پى حقیقتى گمشده بود تا به راز خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پى ببرد،
سرانجام، او در هنگام بیعت مردم با عمر، در مسجد شاهد ماجرایى جالب شد.
حضرت على (علیه السلام) در گوشه اى از مسجد نشسته بود. عمر نیز در گوشه اى دیگر نشسته بود. در این هنگام، جوانى از نجیب زادگان یهود که از نوادگان هارون، برادر موسى بود،
با لباسهایى زیبا وارد مسجد شد و پیش عمر رفت و از او پرسید:
– آیا تو در میان مسلمانان به قرآن و دستورهاى پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) داناترینى؟
عمر سرش را پایین انداخت و چیزى نگفت. جوان یهودى دوباره پرسش خود را مطرح کرد، عمر از او خواست که مطلب خود را در میان بگذارد و او گفت:
– من در حقانیت دین خود به شک افتاده ام.
عمر فهمید که می خواهد درباره اسلام چیزهایى بداند و تحقیقى کند، لذا بهترین راه را به او نشان داد:
– نزد آن جوان برو.
– او کیست؟
– على بن ابى طالب، پسر عموى رسول خدا، پدر حسن و حسین، فرزندان رسول خدا، و شوهر فاطمه دختر رسول خدا(علیهم السلام)
جوان یهودى نزد حضرت على (علیه السلام) رفت و مطالبى از حضرتش پرسید. آن حضرت با این شرط که اسلام بیاورد پاسخ او را چنان که باید، داد. جوان یهودى پس از آن که با دقت به سخنان
دلنشین آن حضرت گوش سپرد، پرسید:/
– پس از محمد چند امام عادل خواهد بود؟ منزل او در کدام بهشت است؟ همنشین او در بهشت کیست؟
-حضرت پاسخ داد:
– اى یهودى، محمد(صلی الله علیه و آله) دوازده جانشین دارد. آنان امامان عادل هستند. یارى نکردن مردم زیانى به آنها نمی رساند و از مخالفان خود نمی هراسند آنها در راه دین، از کوه هاى
استوار زمین استوارترند. منزل محمد(صلی الله علیه و آله) در بهشت عدن است وآن دوازده امام عادل با او هستند.
جوان یهودى که پیشتر چیزهایى درباره پیامبر آخرالزمان در کتابهاى دینى یهود خوانده بود، با شنیدن سخنان حضرت على(علیه السلام) گفت:
– به خدایى که معبودى جز او نیست سوگند می خورم که راست مىگویى. من این گفته ها را در کتاب پدرم هارون که با خط خود او و به املاى موسى است، یافته ام.
سپس از آن حضرت درباره مدت عمر و چگونگى شهادت او پرسید و چون همه سخنان آن حضرت را برابر آن چیزى یافت که از دین خود آموخته بود، از خوشحالى فریاد زد و شهادتین را بر زبان آورد و
مسلمان شد. سپس خطاب به حضرت على(علیه السلام) گفت:
– شهادت مىدهم که تو وصى و جانشین پیامبرى و سزاوار برترى بر همه مردمى و کسى بر تو برترى ندارد .
بعد همراه حضرت على (علیه السلام) به منزل آن حضرت رفت تا براى فراگیرى احکام اسلام زانوى ادب بر زمین زند.
ابوطفیل تمام سخنان مرد یهودى و پاسخ هاى حضرت على (علیه السلام) را شنید و دید که عمر پاسخ دادن به آن یهودى را به آن حضرت واگذار کرد و پایان خوش ماجرا را نیز به خوبى مشاهد کرد.
از این روى به حضرت على (علیه السلام) علاقه مند شد و محبت او چنان در دلش جاى گرفت که پس از شنیدن سخنان برخى از یاران رسول خدا درباره جانشینى رسول خدا (حدیث غدیر) و
دیگر فضیلتهاى او، یکى از شیعیان برجسته امیر مؤمنان شد و پله هاى معرفت را یکى پس از دیگرى پیمود.
بحارالانوار ج 36، ص 377 – 379 و ج 10، ص 20 و ج 30، ص 104 ؛ قاموس الرجال، ج 4، ص .86