حضرت امام خميني (ره) روز قـدس را روز اسـلام و فلسفه انتظار دانستند. اما روز قدس چه ارتباطي با فلسفه انتظار دارد؟انتظار
موعود جهاني كه حكومت جهاني عدل را نمي گستراند، چگونه ميتواند به مردم مظلوم فلسطين ياري رساند؟
در حال حاضر دو انديشه با تکيه بر باورهاي مذهبي خود ادعاي حاکميت جهاني را در سر دارند؛ صهيونيسم و تشيع.
ريشه تلاش صهيونيستها براي رسيدن به حاکميت بر سراسر جهان چيست؟
با مراجعه به تاريخ قوم بني اسرائيل، مأموريت آنان پس از رهايي از دست فرعون، آن است كه حكومتي تشكيل دهند تا پايهگذار حكومت جهاني شوند. «يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم و اني فضلتكم علي العالمين». اينها كه چيزي نميدانستند، بايد آموزش ميديدند. بنابراين موسي(ع) بنياسرائيل را در پاي كوه طور مستقر كرد و اردوگاهي آموزشي ايجاد كرد. اين اردوگاه آموزشي پانزده سال بر پا بوده و آنان در اين مدت آموزش ميديد
ند.
اين نكته از بسياري عبارات سفر خروج عهد عتيق دانسته ميشود. دانشهايي كه آنان در صحراي سينا از موسي (ع) آموخته بودند، با تجربه علمي همراه شد و مجموعه توانمندي در آنان به وجود آورد. اگر اين تواناييها در راستاي اهداف پيامبران (ع) باقي ميماند، ميتوانستند اين وعده خداوند را تحقق بخشند كه فرمود: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِينَ (قصص، آيه 5)
چرا كه آنان، هم توان علمي داشتند و هم توان تجربي. تنها نياز آنان، انطباق معنويت با قدرت بود. قدرت اما گاه به سوي تامين خواهشهاي نفساني ميرود و اين، با هدف الاهي قابل جمع نيست. عالمان منحرف آنان گرفتار حسد و آزمندي فراوان به زندگي دنيا شده بودند: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَي مَا آتَاهُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ آيا حسد ميكنند بر مردمان بر آنچه ايشان را الله تعالي داده است از فضل خود (نساء، آيه 54).
اگر انسان در پي نيازهاي دنيايي رود و از خدا فاصله بگيرد، صفت حرص، سيري ناپذيري،حسد، ترس و مانند آن او را فرا ميگيرد. بنياسرائيل تا هنگامي كه در مسير حق و خدا هستند، به آساني به حاكميت سراسري دست مييابند؛ توان اجرا و گسترش آن را نيز دارند. اما انحراف در بين آنها ايجاد شد و هرم خواستهها و مفاهيم، معكوس شود.
آنان، همواره خود را «قوم برگزيده» ميخوانند. در تلمود آمده است كه اسرائيل، به دانه زيتون شبيه است؛ چرا كه زيتون امكان آميختن با مواد ديگر را ندارد. (عبد الوهاب المسيري، موسوعه اليهود و اليهوديه، قاهره، دارالشروق، 1999، ج5، ص72)
از آن سوي، قرآن نيز به برتري دادن آنان اشاره كرده است: يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَي الْعَالَمِينَ؛ اي بنياسرائيل، نعمتي را كه بر شما ارزاني داشتم و شما را بر جهانيان برتري دادم، به ياد بياوريد.(بقره، آيه 47)
خداوند آنان را بر جهانيان برتري داده بود و عنايت خويش را همواره بر آنان نازل ميكرد، اما آنان دچار خطاي بزرگي شده بودند و گمان ميكردند خداوند «نژاد» آنان را ارج مينهد؛ در حالي كه خداي منان، بنياسرائيلي را ارج مينهد كه به آموزههاي حضرت موسي(ع) ايمان آورد و پيامبران پس از او، نيز پيامبر موعود را تصديق كند. با بروز تفكر نژاد پرستي، نگهداري حكومت نياز به قضاياي انحرافي دارد: عدهاي را بايد با بت و مشغوليتهاي كاذب، عدهاي ديگر را با شراب و شهوتپرستي و پولپرستي ساكت كرد. از آنجا كه مردم در اين حكومتها، ديگر همكاري اصولي با حاكمان نخواهند كرد، در نتيجه، خودِ قدرتِ دور از خدا، مروج انحرافات ميشود.
خداوند براي اصلاح اين گروه پي در پي پيامبر ميفرستاد؛ آنان نيز پيامبران خدا را ميكشتند. لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَي أَنفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ؛ ما از بنياسرائيل پيمان گرفتيم و پيامبراني بر ايشان فرستاديم. هرگاه كه پيامبري چيزي ميگفت كه با خواهش دلشان موافق نبود، گروهي را تكذيب و گروهي را ميكشتند. (مائده، آيه 70).
ديگر ويژگيها و باورهاي ديني منحط يهود كه منجر به پيدايش تفكر ضهيونيست در جهان معاصر شود عبارتاند از: رباخواري(نساء، آيه161)؛ تحريف كتاب آسماني(بقره، آيه79)؛ انكار وحي(انعام، آيه91)؛ باور به فقير بودن خداوند و بينيازي خود(آل عمران، آيه181)؛ اعتقاد به بسته بودن دست خداوند(مائده، آيه64)؛ پيمان شكني(بقره، آيه100).
از اين رو مدتي كه از حكومت يوشع (ع) گذشت و حاكميت به مذاق بنياسرائيل مزه داد، انحرافات آغاز شد و همواره فاصله از انبيابيشتر شد و سپس حاكميت به هم ريخت. اما تفكر حاكميت بنياسرائيل بر جهان، در بين آنان لانه كرد و ريشههاي سياسي تفكر امروزين صهيونيستي ايجاد شد؛
مدتي پس از پايان دوران پر شكوه حكومت داوود و سليمان(ع)، علماي منحرف يهود به برنامهريزي جديدي براي رسيدن به اميال خويش يعني حاكميت جهاني به مركزيت قدس پرداختند و زيركان و خردمندان قوم خود را، با عناوين خوابگذار و طبيب و ساحر به درون مراكز قدرت و دربار دولتهاي منطقه ميراندند تا به زمان لازم كارساز شوند. آنان طرح عملياتيشان را تغيير دادند و در پس قدرتهاي بزرگ پنهان شدند تا در زمان مناسب همه قدرتها را براي خواستههاي خويش، به خط كنند.
از سويي آنان براي توجيه انديشه خود گفتند خدا که وعده حاکميت جهاني را به ما داد
ه است ديگر نمي تواند آن را از ما پس بگيرد و به قوم ديگري بدهد. قالت اليهود يد اللّه مغلوله غلّت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء( مائده، آيه 64)
اما با اندکي تامل در آموزههاي آسماني خود در مييافتند که خداي منان با كسي عقد اخوت نبسته و در اثر سركشي، اين ماموريت را از آنان ستانده و به ديگري داده است. در فرازهايي از تورات به خوبي آشكار است كه خداي متعال، بنياسرائيل را تنها در صورت حفظ ايمان برتري خواهد داد؛ مانند عهد عتيق، تثنيه، بابهاي 26 ـ 30؛ يا : «خداوند به سليمان گفت: اگر شما و پسرانتان از متابعت من روگردانيده، اوامر و فرايضي را كه به پدران شما دادم، نگاه نداريد … آن گاه اسرائيل را از روي زميني كه به ايشان دادم، منقطع خواهم ساخت و اين خانه را از حضور خويش دور خواهم انداخت و اسرائيل در ميان جميع قومها ضربالمثل و مضحكه خواهد شد». (عهد عتيق، پادشاهان، باب 9). بر كلامي كه بر شما امر ميفرمايم، چيزي ميفزاييد و چيزي از آن كم مكنيد. (عهد عتيق، تثنيه، باب 4)
در قرآن نيز اين هشدار و مساله رويگردان شدن آنان و پس گرفتن آن ارزشها از منحرفان بني اسرائيل آمده است. يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَه الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرتَدُّوا عَلَي أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ؛اي قوم من، به زمين مقدسي كه خدا برايتان مقرر كرده است، داخل شويد و باز پس نگرديد كه زيان ديده بازميگرديد.( مائده، آيه 21).
يا ايها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبهم ويحبونه.(مائده، آيه 54). قل يا اهل کتاب لستم علي شيئي حتي تقيموا التورته و الانجيل و ما انزل اليکم من ربکم؛ بگو اي اهل کتاب شما هيچ ارزشي نداريد مگر آنکه تورات و انجيل را موبه مو اجرا کنيد و قرآن را هم که از سوي خداي شما نازل شده اطاعت نمايد. (مائده، آيه 68). تري کثيرا منهم يتولون الذين کفروا (مائده، آيه 80).
اين گروه بر اين باورند که بايد پس از تثبيت دولت در قدس، منطقه نيل تا فرات را تسخير کنند تا به حاکميت جهاني دست يايند. اکنون گام اول يعني ايجاد و تثبيت دولت در فلسطين را برداشته اند و نگاه خود را به نيل تا فرات معطوف کرده اند. پرسش اصلي اين جاست که امروزه ترمز حهاني شدن صهيونيستها کيست؟
آنان معضل دستيابي به خاورميانه را شيعه ميدانند. تمثل شيعيان در انقلاب اسلامي ايران و حزب الله لبنان است. مشكل خاورميانه، شيعه، بايد با تدبيري قوي حل شود. كوچكترين اشتباه صهيونيستها درباره نيل تا فرات موجب ميشود همه چيز را از دست دهند. گام دوم حركت جهاني شدن بايد از نيل تا فرات را در برگيرد؛ پس خاورميانه براي آنان موضوعيت دارد؛ اگر آنان بر اين منظقه مسلط شوند، قفل جهان به رويشان گشوده خواهد شد. پس در پي حاكميت شكل يافته در خاورميانه هستند و براي رسيدن به اين حاكميت بايد حزب الله و جمهوري اسلامي ايران را از سر راه بردارند.
منبع: موسسه فرهنگی آرماگدون
www.shamsevelayat.com