2– ديدگاه اسلام درباره تروريسم
1-2- دعوت اسلام به صلح و امنيت
اسلام دين صلح و امنيت است و پيامبر او رحمه للعالمين بود و گسترش اسلام و وفاداري به اسلام تا حد زيادي رهين اخلاق نرم و پر از گذشت و اغماض و مهربانانه رسول خدا (ص) بود. اسلام نه تروريسم را قبول دارد و نه به هيچ کس اجازه عمليات تروريستي مي دهد . به عبارت ديگر تروريسم با مشخصاتي که بيان شد در اسلام نه تنها مورد تاييد نيست، بلکه يک جرم بزرگ و از گناهان کبيره اي است که در دنيا و آخرت مجازات شديدي براي آن تعيين شده است. پس اسلام با تروريسم مقابله مي کند ولي بر خلاف مکاتبي که در يک رويکرد يک سو نگرانه – آنجا که عليه آنها يا منافع نامشروع آنان با شد- تروريسم را محکوم مي کنند و ليکن براي ميل به اهداف و منافع خود دست به هر اقدام تروريستي مي زنند و در عمل يا به بهانه يا تحت پوشش عناوين خود ساخته و خلا ف واقع آن را جايز مي داند. چيزي که هست گاهي برخي آموزه هاي اسلامي خوب فهميده نشده است و يا برخي گروه هاي متحجر مانند وهابيون و در قالب طالبان يا اشکال ديگر با استفاده ابزاري از دين و آموزه هاي دين و در حقيقت تنها با عاريه گرفتن نام دين، اقداماتي کرده اند که زمينه ساز سوء تفاهم يا تبليغات نادرست عليه اسلام گردد.
اسلام هيچ وقت قبول نداشته بلکه حتي راضي هم نبوده که فرد بي گناهي کشته شود. اسلام دين حقيقت است و هم اصل دعوت الاهي به امنيت و سلامتي است”والله يدعو الي دار السّلام” آن هم امنيت جاويد و سلامت ابد: “سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار” و هم نحوه دعوت الهي با روش معروف و منطقي و به
يئکو ترين شيوه است “ادع الي سبيل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالّتي هي أحسن…” و در روابط بين المللي اسلام نيز اصل همزيستي مسالمت آميز حکمفرماست، چنانچه خداي متعال فرمود: “لاينهيکم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبرّوهم وتقسطوا اليهم انّ الله يحبّ المقسطين” . پس نه تنها به ستيز با کفاري که در دين با ما مبارزه نمي کنند و يا مسلمين را از سرزمين خود آواره نمي کنند، دستور نمي دهد بلکه ما را از نيکي کردن به آنان بلکه به عدالت رفتار کردن با آنان منع نمي کند. اين پيشدستي دين اسلام در زمان اوج اقتدار است که از کفار در اقليت بودند بخواهد که بيايند بر اساس توحيد و کلمه واحد جمع شوند” قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بينکم”.
از ديدگاه اسلام، امنيت بالاترين نويدي است که به جامعه برين در راه ايمان و عمل صالح داده مي شود ونيز بالاترين سطح ارتقاء و تعالي بشر است ” وليبدّلنّهم من بعد خوفهم امنا” و تأمين امنيت عمومي براي همه شهروندان، خواه مسلمان يا غيرمسلمان، از وظايف اوليه همه حکومت هاست و چنانچه براي يکي از شهروندان حکومت اسلامي حتي اگر يهودي باشد يا مسيحي، به نحوي ناامني ايجاد شود، رهبر عالي و فرمانده کل قوا آن قدر ناراحت ميشود که مي گويد که اگر منِ علي يا هر انسان آزاده ديگر اين خبر را بشنود و از تاسف جان دهد، جا دارد.
2-2- مبارزه اسلام با تروريسم
در نگرش اسلامي، انسان حامل استعداد خلافت الهي است و چنانچه در پرتو هدايت انبياء و مجاهدت خود اين استعدادها را شکوفا سازد به مقام شامخ خلافت الهي مي رسد و آن را فعليت مي بخشد. به همين دليل خداي متعال آدميان را کرامت ذاتي عنايت فرمود “و لقد کرّمنا بني آدم و حملنا هم في البرّ والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضّلنا هم علي کثير ممّن خلقنا تفضيلا” لازمه چنين کرامتي،امنيت جان و مال و ساير داشته ها و متعلقات انسان است که بر ديگران حفظ انها و عدم تعرض به انها را واجب مي سازد.
مسلمانان در روي زمين موظف به حفظ امنيت جان، مال، ناموس، شرافت، عقل و ايمان يکايک بشر هستند و کسي نمي تواند از راه نامشروع، امنيت آنان را مورد تجاوز قرار دهد. اسلام حتي در زمان جنگ نيز جان مردمي که به مقابله برخواسته اند (زنان، مردان، پيران، کودکان، عابدان و عبادتگاه ها و…) را حفظ کرده و تعرض به آنان را روا نمي دارد.
ازجمله راهکارهاي اسلام براي حفظ کرامت او، م
بارزه با عوامل ناامني و سلب آسايش انسان است. گرچه در فقه اسلامي، واژه تروريسم وجود ندارد، اما آموزه هايي در شريعت اسلامي وجود دارد که بيان کننده نگرش اسلام در نفي مشروعيت تروريسم، بلکه مبارزه با آن است. مجموعه اقداماتي که در مقابله با تروريسم مي توان از آن ياد کرد، آموزه هايي چون مبارزه با “محاربه”،”فتک”، “اغتيال”، و”غدر” است. علاوه بر آنکه از اصول کلي و مسلّم اسلامي پايبندي به تعهدات بين المللي مشروع، ضامن حمايت و پشتيباني حکومت هاي اسلامي از معاهدات مربوط به مبارزه با تروريسم است که در اين مجال به نحو اختصار به آن ها اشاره ميکنيم.
1-2-2-“محاربه”:
در فقه سياسي،سلاح برکشيدن و سلب امنيت و آسايش از مردمان با ايجاد خوف و وحشت، از جرائم مهمي است که مستوجب حد است محاربه يکي از اعمال تهديدآميز است که مرتکب آن مستحق اعدام است چه اينکه در قران کريم خداي متعال دستور برخورد قاطعانه با آنان را داده است .”انّما جزاءالذين يحاربون الله ورسوله و يسعون في العرض فسادا ان يقتلوا اويصلبوا او تقطع ايديهم وارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلک لهم خزي في الدنيا ولهم في الاخره عذاب عظيم” در اين ايه که مجازات شديد اعدام و تبعيد براي محارب مشخص شده، موضوع و هدف ارعاب و تهديد به صراحت ذکر شده، و به جز کيفر دنيايي وعده مجازات درناک تر اخروي نيز داده شده است.
فقها وانديشمندان اسلامي، تعاريف گوناگوني براي محاربه ذکر نموده اند که عناصر اساسي مشترک آن همان چيزي است که امروزه از آن به “ترور” نام ميبرند وآن عبارت است از:
1- سلاح کشيدن و توسل به خشونت غير قانوني (عنصر مادي جرم)
2- به انگيزه ايجاد رعب و وحشت در مردم (عنصر مادي جرم)
براندازي نظام و حکومت يا اختلال در آن نيز هدف بعدي و نهايي تروريستها ميباشد .
شيخ طوسي در تعريف “محارب ” مي گويد: ” المحارب هو الذي يجرّد السلاح و يکون من اهل الريبه في مصر کان او غير مصر في بلاد شرک کان او في بلاد الاسلام ليلا کان اونهارا”، يعني محارب کسي است که سلاح برکشد و از تبهکاران باشد، خواه آنکه در شهر باشد يا خارج از شهر، در سرزمين هاي اسلامي باشد يا غير اسلامي، در شب باشد يا روز. حضرت امام خميني “ره” نيز در تعريفي مشابه آن ميفرمايد:”محارب ان کسي است که سلاح بکشد و او آن سلاح را براي ترساندن مردم آماده کرده باشد و قصد او ايجاد فساد در زمين مي باشد، خواه عمل او در
خشکي باشد يا در دريا، در شهر باشد يا بيرون از شهر، شب باشد يا روز”.
همانطور که ملاحظه مي شود اين هنجارشکني و سلاح برکشيدن اختصاص به بلاد اسلامي ندارد. در کلام شيخ طوسي با صراحت آمده است”في بلاد شرک کان او في بلاد الاسلام” پس ايجاد جو ترس و رعب و سلاح برکشيدن و سلب آسايش و امنيت حتي در سرزمينهاي شرک نيز در تعريف محارب مي گنجد. در کلام امام خميني نيز از اطلاق سخن چنين اسفاده مي شود، چه آنکه ايشان سلاح کشيدن را اختصاص به بلاد اسلامي نداده اند، بلکه به ق
صد ايجاد فساد “في الارض”ونه لزوما در سرزمين هاي اسلامي را ملاک جرم “محارب “دانسته اند .عنوان محاربه در فقه اسلامي بسياري از مصاديق جرم هاي تروريستي مانند هواپيما ربايي، گروگانگيري، غارتگري، و آدم ربايي يا بمب گذاري و کشتار انسان هاي بي گناه را در بر مي گيرد . در عين حال صرفا اقداماتي را در بر مي گيرد که به قصد ايجاد فساد وبه انگيزه هاي نامشروع باشد چنانکه در آيه شريفه، محاربه را کنار”افساد في الارض” ذکر نموده است و در کلام فقها نيز به آن تصريح شده است، چنانکه شيخ طوسي محارب را “تبهکاري” ميداند که سلاح برکشد. و حضرت امام خميني نيز سلاح برکشيدني که “به قصد فساد و تبهکاري در زمين باشد”محاربه مي داند. بنابراين اگر در دفاع مشروع آن هم تنها راه متوقف کردن دشمن متجاوز و به ناچار و از روي اضطرار ناشي از روي نداشتن سلاح مناسب در برابر دشمن متجاوزي که تا دندان مسلح است” دست به برخي اقدامات خشونت بار بزند ” قطعا نبايد آن اقدامات را تروريستي ناميد .
قرآن کريم در مجازات عاملان ترس و وحشت در جوامع بشري تا آنجا پيش مي رود که آنان را شايسته بهروري از امنيت “که خود دشمن آن هستند” نمي داند و مقابله به مثل با آنان را تجويز مي کند”؛ چه آنکه آنها دشمن بشريت هستند و لياقت برخورداري از امنيت را ندارند زيرا امنيت آنان به معناي ناامني گسترده و هميشگي براي ديگران است: “واعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوکم” يعني خودرا آماده کنيد” تا آنجا که مي توانيد از نيروها بهره بگيريد تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانيد که عليه شما و خدا دست به تهديد و تهاجم نزنند. فقها خون کسي را که جان ديگري را تهديد کرده مباح دانسته اند و تعرّض به امنيت خانة همسايه را حتي به سبب نگاه کردن را مجوز دفاع تا حدّ آسيب رساندن و ارتکاب قتل آن فرد متعرّض شمرده اند.
در اسلام مسئوليت مقابله با تهديد و ارعاب يک وظيفه واجب کفايي و همگاني است که بايد همه يک دست در برابر عوامل تهديد و ارعاب بايستند و از مظلوم دفاع کنند و خصم ظالم باشند. سخن طلايي و مشهور علي (ع)به حسن و حسين(ع) که برتارک عالم مي درخشد”کونا للظالم خصما وللمظلوم عونا” دليل روشني بر اهميت تهديدزدايي از جامعه بشري است؛ چه اينکه در سخن آن حضرت “ستمگر و ستمديده” به طور مطلق آمده است و اين خط مشي کلي در سياست علوي است که “همواره دشمن ظالم و ياور و پشتيبان مظلوم باشيد” و مفهوم آن اين است که حتي اگر ظالم، مسلمان و مظلوم و بي گناه از اسلام باشد. در هر حال وظيفه مسلمان ايستادن در کنار مظلوم و ياري او عليه ستمگر است .
خاموش کردن فتنه يکي از اهداف دفاع مشروع جهاد اسلامي است و فتنه بنابر برخي تفاسير به معني تهديد و ارعاب مبباشد از اين رو تاکيد قران کريم بر”وقاتلوهم حتي لا تکون فتنه” بدين معني است که بجنگيد تا ريشه ارعاب و تهديد از جهان کنده شود و چنانچه در برخي روايات يا سخنان مفسرين “فتنه” به شرک تفسير شده است از باب اين است که پليدي در اعتقاد زمينه ساز پليدي در عمل است و شرک پليد ترين اعتقاد و از بارز ترين مصاديق فتنه اعتقادي است.
چگونه اسلام ميتواند با کشتن انسانهاي بي گناه و اقدامات تروريستي که منجر به قتل نفس ميشود موافق باشد و يا به آن رضايت دهد و حال آنکه پروردگار متعال با صراحت مي فرمايد: هر کس انساني را بدون ارتکاب قتل نفس (به قصد قصاص) يا فساد در زمين (به قصد مجازات مفسد في الارض) بکشد، چنان است که گويي همه انسان ها را کشته است و هر کس انساني را از مرگ رهايي بخشد (او را زنده کند) چنان است که گويي همه مردم را زنده کرده است. در اين آيه موارد مشروع قتل دو مورد شمرده شده است: 1-از روي قصاص 2- ايجاد فساد در زمين. و ترور که سلب امنيت و آسايش از مردم به انگيزه هاي سياسي و خشونت غير قانوني است خود، فساد في الارض است نه مقابله با فساد و خونريزي.
چگونه اسلام ميتواند با ارعاب و ترس و ترور موافق باشد در حالي که امير المومنين (ع) در سفارش به ماموران جمع آوري زکات فرمودند: “هيچ چهارپايي را رم نده ونترسان”. وقتي ترساندن وايجاد وحشت براي حيوانات در حدّ رم دادن آنان جايز نباشد، قطعاً به دلالت اولويت ترساندن و ارعاب انسان ها مخالف دستور ايشان و نارواست.
2-2-2- “فتک”
در آموزه هاي اسلامي براساس روايات “فتک” مورد نکوهش و منع قرار گرفته است. فتک در لغت به معناي کشتن يا مجروح کردن فرد بي گناه است که به خواستة نفس و با انگيزه هاي مادي و شخصي که با بي پروايي و تجاهر به صورت غافل گيرانه انجام شود. بنابراين واژة فتک در نظر علماي لغت، داراي ارکان و مقوماتي است که به آن اشاره مي شود:
الف- اقدامي است از روي ميل و خواست نفساني و نه بر مبناي قاعده و قانون.
ب- عملي است خود سرانه؛ از اين رو در برخي از روايات “حتي براي قتل مهدور الدم” اذن امام شرط شده است.
ج- در فتک اغراض شخصي نيز دخالت دارد.
د- همراه با لجاجت و پافشاري است
ح- جرأت داشتن و جريء بودن نيز در معناي آن نهفته است.
در اين صورت فاتک کسي است که پروايي نسبت به عمل خود ندارد و خود را در برابر آن مسئول نمي داند؛ لذا براي او مهم نيست که آيا در برابر اعمالش حجّتي دارد يا نه. به همين دليل، هر شخص بي باک که به کارهاي بزرگ دست ميزند، در لغت فاتک ناميده مي شود.
و- غافل گيري و وقوع قتل در غير از رويارويي جنگي.
< ;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 10pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto; mso-margin-bottom-alt: auto” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>بنابراين فتک يعني کشتن يا مجروح ساختن خودسرانه بدون مجوز شرعي يک بي گناه، به خواست نفس يا انگيزه هاي مادي يا شخصي، همراه با بي پروايي و تجاهر به صورت غافلگيرانه. فاتک يا گروه فتک کساني هستند که خود سرانه و بدون ضابطه براي دست يابي به منافع شخصي يا گروهي، انسان هاي بي گناه را غافل گيرانه و ناجوانمردانه مورد حمله قرار مي دهند؛ که در ادبيات سياسي امروز، از آن به ” ترور “و “تروريست ” تعبير مي شود.
درجاهليت قبل از اسلام زورگيري و فتک رواج داشت. در عصر جاهلي، ياغيان و زورگويان براي رسيدن به اهداف مادي و ناچيز خود، انسان هاي بي گناه را مورد هجوم قرار مي دادند . اما اسلام که دين قانون مداري و عدالت خواهي و انتظام امور بر اساس شريعت الاهي و منطبق بر سرشت پاک بشري است اين عمل زشت را ممنوع کرد .چنانکه پيامبر اعظم (ص) در اين باره
فرمودند: “الامان قيد الفتک” يعني امان دادن، ترور را محدود ساخته است. سيد شريف رضي در
ذيل اين حديث مي نويسد:
اين سخن استعاره است. مراد از آن اين است که انسان مومن به دليل ايمانش، خون محترم را به خاطر تعصب و سنت هاي جاهلي بر زمين نمي ريزد. پس ايمان او ترور و آدم کشي او را مقيد مي سازد و او را حفظ مي کند.
از برخي روايات استفاده مي شود که فتکِ نهي شده، عملي است که پس از امان دادن انجام شود. چنانکه از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: الايمان قيد الفتک، من اَمِنَ رجلاً علي دمه فقتل فانا من القاتل بريء و ان کان المقتول کافرا” يعني ايمان، بازدارنده از ترور است. هر کس که فردي را از ريختن خونش امان دهد، اما او را بکشد من از آن قاتل بيزاري مي جويم، هر چند کشته شده کافر باشد. به همين جهت در فيض القدير، فتک به کشتن با حيله، پس از امان دادن تعريف شده است.
بنابراين فتک يا خشونت غير قانوني و مخالف با مقتضيات ايمان و پايبندي به شريعت الهي است، چنانکه در حديث معتبر آمده است که: ابوصباح کناني به امام صادق(ع) مي گويد: همسايه اي داريم که نسبت به امير المومنين (ع) بدگويي مي کند، اجازه قتل اورا مي دهيد؟ حضرت فرمودند: آيا تو اهل اين کار هستي؟ گفتم: “به خدا قسم اگر اجازه دهي در کمين او مي نشينم، هنگامي که به دام افتاد، با شمشير او را مي کشم. حضرت فرمود: اي ابوصباح اين کار فتک است، ورسول خدا (ص) از فتک نهي فرمودند. اي ابو صباح تحقيقا اسلام قيد و مانع فتک است”.
البته با توجه به آنکه سنت ائمه (ع) نيز جرم است و کشتن آنان نيز جايز، اما بايد صدورحکم توسط دستگاه قضايي مشروع و يا به اذن حکي (عام) يا خاص از سوي ولي امر مشروع باشد به نظر مي رسد اين فرمان امام صادق(ع ) آيا به عنوان قيدي در شيوة اجراي حکم است چون ايشان اين حکم را ناظر به شرايط زماني خود نکرده اند بلکه با استناد کلام رسول خدا(ص) اين شيوه عمل را مذمت کردند و چه بسا با لحن نکوهش و نه تحکيم و قطعيت بتوان يک حکم غير الزامي و اخلاقي را از آن استنباط کرد.
تذکر:
گاهي شنيده مي شود که کساني، مجازات اسلامي را با فتک همسان پنداشته اند و تمايزي بين آن دو قائل نشده اند، مانند مجازات “سابّ النبي(ص)” يا دستوراتي که رسول اعظم (ص) در باره کشتن برخي از اشخاص صادر فرموده اند. ولي با دقت در آنچه گفتيم، تفاوت اين مجازات ها با فتکِ نهي شده کاملا آشکار ميگردد، چرا که:
اولا: کسي که به پيامبران الاهي و بويژه پيامبر اعظم (ص) اهانت نمايد مجرم و گنهکار است و بايستي بين فتک که کشتن يک انسان بي گناه است با مجازات سابّ النبي که مهدور الدم است و خون او حرمتي ندارد فرق گذاشت. فلسفه اين حکم نيز جلوگيري از استفاده ابزاري از شعر و وسايل فرهنگي يا رسانه هاي جمعي براي تحريک مردم بر ضدّ رسول خدا (ص) و مسلمانان و در نهايت محروم کردن شماري زيادي از مردم از هدايت ها و پيام هاي آسماني پيامبر (ص) است. کاريکاتور و شعر و رمان نويسي در اهانت به ساحت مقدس نبي مکرم اسلام (ص) يا ساير پيامبران يک کار ضد فرهنگي وضد ارزشي به کمک وسايل فرهنگي و ارزشي است.
ثانيا: مجازات سابّ النبي يک خشونت قانوني و اعلام شده و علني است، گرچه اجراي آن علني نباشد .چنانکه مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي فرمودند:
آنجايي که قانون خشونت را نسبت به کسي بخواهد البته خشونت اعمال خواهد شد. قانون هم قانون است. قانون يک چيز پنهاني نيست. آن روزي که پيامبر (ص) دستور داد که آن افراد را ترور کنند، در گوش کسي نگفت، علناً گفت که هر کس هند را پيدا کرد او را بکشد، هر کس فلان بن فلان را پيداکرد اورابکشد. امام خميني (ره) گفت: هر کس سلمان رشدي را پيداکرد او را بکشد . امروز هم رهبري اگر بر طبق احکام اسلام يک جا تکليفش اقتضا کند علني خواهد گفت، مخفيانه و در گوشي نيست.
ثالثا: افرادي که پيامبراعظم (ص) دستور کشتن انها را داده بود ترور نبود، چون نه به قصد ايجاد ترس و وحشت در بين مردم بود، و نه غافل گيرانه، و نه غير قانوني، بلکه اين افراد مجرميني بودند که دسترسي و محاکمه آنان ميسر نبود و چنانچه حکومت اسلامي بر آنان تسلط مي يافت، قطعاً آنان را دستگير و محاکمه مي کرد، چرا که بقاي آنها موجب به خطر افتادن نظام اسلامي و مسلمانان مي شد.
رابعا: در تمام اين موارد، اذن حاکم اسلامي به طور علني اعلام شده بود. بنابراين خودسرانه و بر اساس هوي و هوس شخصي نبوده است. از اين رو، هيچ کس حق ندارد به تشخيص خود، چنين مجازاتي را انجام دهد و اجازه حاکم اسلامي ولو آنکه به صورت عام باشد در آن شرط شده است. در حالي که فتک به معناي کشتن يا مجروح ساختن يک بي گناه، طبق هوي و هوس شخصي و يا انگيزه هاي مادي و شخصي، همراه با بي پروايي و تجاهر و به صورت غافل گيرانه است.
3-2-2-“اغتيال” و “غيله”
يکي ديگر از اقدامات ضد امنيتي که در اسلام حرام و جرم شمرده شده است “غيله” و “اغتيال” است که ماهيتي همانند فتک دارد، با اين تفاوت که در غيله و اغتيال، عمليات به صورت کمين و فريب انجام مي گيرد، به گونه اي که مقتول، فريفته و غافلگير شود و قدرت بر انجام هيچ کاري را نداشته باشد.
برخي آن را مرادف ترور دانسته اند. در تعريف “اغتيال” و “غيله” گفته اند: شيوه اي که کسي ديگري را فريب دهد و در موضعي مخفيانه او را به قتل برساند. علامه حلي در تذکره الفقها گفته است: “اگر کافر در ميان جنگ گمان برد که مسلمين قصد دارند به وي امان دهند در حالي که مسلمانان چنين مقصودي نداشته باشند و او با چنين گماني تسليم شود روانيست او را غيله کنند و از روي فريب بکشند.” آيا ديني که کارشناسان طراز اول او هفت قرن پيش چنين فتوايي صادر کنند مي تواند و يا امکان دارد با تروريسم موافقت داشته باشد و از تروريست حمايت کند ؟! دقت کنيد، طرف انسان مسلمان يک کافر حربي و در ميدان جنگ است، مسلمان به او امان و پناه نداده است و ليکن او چنين پنداشته است و با چنين گماني خود را تسليم کرد کشتن او ناروا است و مجوز شرعي ندارد. و اين است که حتي دشمنان اسلام را مجذوب خود کرده و به حقانيت و تعالي آموزه هاي او اعتراف کنند. پيامبر اعظم (ص) مي فرمايد: “مومن نيست کسي مگر آنکه براي ديگران آنرا بپسندد که براي خود مي پسندد” و اين روح تمام مفاد حقوق بشر دوستانه است، چنانکه “جين پيکتر” حقوق دان سوئيسي که در تهيه کنوانسيون ژنو مربوط به حقوق بين الملل بشردوستانه و پروتکل هاي يادشده مشارکت فعال داشته و شروح زيادي در اين زمينه نگاشته است، مي گويد:”خواستم تمام قواعد انسان دوستانه بين المللي را در قالب جمله اي جامع و فراگير تبيين نمايم، نهايت آنچه را توانستم ارئه دهم اين اصل است: با ديگران آنچنان کن که مايلي با تو بکنند”.
مرحوم صاحب جواهر نيز مي گويد”امان مانع اغتيال است” ؛ از اين رو، اگر با امان وارد دار الاسلام شد جايز نيست که او را از اغ
تيال به قتل برسانند و در برخي روايات، حکمت تشريع قسامه در با ب “لوث” همين است . چنانکه از امام صادق (ع) پرسيدند:”آيا قسامه حق است؟حضرت فرمودند:” قسامه به خاطر حفظ خون افراد تشريع شده است تا اگر فاسق بخواهد کسي را به اغتيال دور از چشم مردم بکشد، از اين بترسد و مانعش شود.”
4-2-2- غَدر:
غَدر يکي از عناوين مجرمانه در جنگ و عبارت است از آن مکر و حيله اي که در جنگ به کار مي بردند بدين نحو که به افرادي از دشمن امان مي دادند تا وارد قلمروشان شوند پس آنها را غافل گير نموده به قتل مي رساندند. شايد بتوان گفت غدر، ترور در ميدان جنگ است، همان طور که فقيه بزرگوار معروف به صاحب جواهر مي گويد:”غدر به کفار جايز نيست، اين گونه که پس از امان دادن آنان را به قتل برسانيم”. ايشان در علت ناروايي آن علاوه بر برخي روايات شبيه آنچه در مسئله فتک ذکر شد، به قبح ذاتي و عقلي اين کار اشاره و طبق قاعده ملازمه، قبح شرعي آن را استنباط نموده اند. امام باقر (ع) فرمودند:” هيچ کس نيست که به ديگري (دشمن) امان دهد و سپس اورا بکشد مگر آنکه روز قيامت پرچم نيرنگ حمل مي کند.”
قابل توجه است که غدر در رديف خيانت به عهد و پيمان و کشتن ناجوانمردانه و چيزي غير از حيله هاي جنگي و تاکتيک هاي نظامي است که در حالت اعلام وضعيت جنگي صورت مي گيرد و شيوه اي عقلايي براي غلبه بر دشمن است.
5-2-2- پايبندي به تعهدات بين المللي
يکي از راههاي موثر در مقابله با اقدامات تروريستي، مشارکت در معاهدات بين المللي و التزام وفاداري به آنها است. يکي از اصول حاکم در روابط بين المللي اسلام “وفاداري به تعهدات” است که به مقتضاي” اوفوا بالعقود” و “المومنون عند شروطهم” اعتبار معاهدات بين المللي از ديدگاه اسلام،جاي ترديد نمي ماند، جز آنکه پيمان، نامشروع باشد و يا حاکم اسلامي براي انعقاد آن فاقد مشروعيت بوده است، و حال آنکه با توجه به آنچه گذشت اسلام، خود پيشگام در راه مبارزه با خشونت هاي غيرقانوني و اقدامات تروريستي است. چنانکه در کنوانسيون سازمان کنفرانس اسلامي براي مقابله با تروريسم بين المللي ضمن تاکيد بر”حق ملتها در مبارزه با اشغال بيگانه و اشکال مختلف تجاوز، از جمله مبارزه مسلحانه براي آزادسازي سرزمين ها و دست يابي به حق تعيين سرنوشت و استقلال” گفته شده است: “تحرکاتي که برخلاف احکام دين مبين اسلام عليه کشورها صورت مي گيرد بايد متوقف شود. همچنين بر اهميت هماهنگي ميان کشورهاي عضو بر
اي کنترل پديده تروريسم و افراط گرايي تاکيد مي کند .
ماخذ: سایت قربانیان ترور
www.vahhabiyat.com


