پروتستانتیزم
پروتستانتیزم در لغت به معنای مکتب اعتراض و مخالفت(۹۸) است. مارتین لوتر(۹۹) کشیش آلمانی در عصری که فروش سند آمرزش گناهان از سوی کلیسای کاتولیک در اروپا رواج داشت، بر ضد این پدیده و خودکامگی این کلیسا شورید و مذهب پروتستان(۱۰۰) را تأسیس کرد. وی تحولات زیادی را در باورهای آیین مسیحیت پدید آورد. لوتر فهم حقایق دینی را از محدوده اعضای رجال کلیسا خارج ساخته و آن را در دسترس ادراک شخصی افراد قرار داد. در حالی که قبل از آن، کلیسای کاتولیک با رد حق استقلال مردم در فهم معارف الهی بر آن بود که آنان باید عقاید دینی خود را، تنها از کلیسا بگیرند. کلیسا و نه کتاب مقدس، تنها مرجع معارف دینی مردم به شمار می
آمد امّا لوتر انسان را آزاد معرفی کرده و تقلید از کلیسا را نفی کرد. این امر میدان استنباط ها و اظهارنظرهای متنوع و مختلف از کتاب مقدس را به روی ارباب غرض و بدعت گشود. همچنین همین رویکرد باعث شد تا باب گرایش و عنایت به تورات در میان پیروانش گشوده شود، و عهد عتیق (تورات) بخش مهمی از منابع اعتقادی مذهب پروتستان را تشکیل داد که بر اساس همین آموزههای توراتی، رابطهای ناگسستنی و جاودانه بین یهودیان و فلسطین در ذهن پروتستانها شکل گرفت، که بر اساس آن یهودیان از سرزمین اصلی خویش که فلسطین بوده است اخراج شدهاند و بنابر پیشگوییهای موجود در تورات باید بدان بازگردند.(۱۰۱) در حالی که اعتقاد کلیسای کاتولیک آن بود که آن چه به عنوان ملت یهود نامیده میشود، از میان رفته و خداوند آنان را به جرم به صلیب کشیدن عیسی مسیح، از فلسطین اخراج کرده است. همچنین کاتولیکها به پیروی از قدیس آگوستین (۳۵۴ـ۴۳۰ م) بر این باورند که پیش گوییهای مربوط به بازگشت یهودیان به فلسطین اشاره به بازگشت آنان از بابل دارد که در عمل به دست کوروش، پادشاه ایران باستان صو
رت پذیرفت. جنبش اصلاحی لوتر اعتبار فراوانی برای زبان عِبری قائل شد و با طرح ضرورت بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین به عنوان مقدمه و تمهید ظهور مجدد عیسای مسیح خدمت بزرگی به یهودیان کرد. او تأکید میکرد که یهودیان ملت برگزیده خدایند و علی رغم مخالفت آنان با مسیح، وعده خداوند با آنان هنوز پابرجاست و از این رو هر کس با این طایفه به مخالفت برخیزد و مانع بازگشت آنان به فلسطین شود دشمن خدا و عیسای مسیح به شمار میآید. به خاطر همین نظرات بود که کلیسای کاتولیک لوتر را یهودی یا دست کم نیمه یهودی خواند، و وی را اهل بدعت و ضلالت خواند. حتی بعضی تا بدانجا پیش رفتند که گفتند اساساً مذهب پروتستان، ساخته و پرداخته یهودیان میباشد و میان این مذهب و فراماسونری پیوندی اصیل وجود دارد(۱۰۲). لوتر، در آثار خود، همآهنگ با لحن و منطق تَلمود اظهار داشت که جهان جز به خاطر بنی اسرائیل آفریده نشده است و در کتاب خود “مسیح یهودی متولد شد” که در سال ۱۵۲۳م منتشر و در همان سال هفت بار به چاپ رسید نوشت: مشیّت روح القدس بر آن تعلق گرفته است که تمام کتاب مقدس، تنها از مجرای قوم یهود نازل شود، یهودیان فرزندان خدایند و ما بی کسان میهمان آنان هستیم… و باید خشنود باشیم که چون سگان از آن چه از دست ولی نعمتمان فرو میافتد ارتزاق کنیم…!(۱۰
۳) امّا علی الظاهر آنچه لوتر را وادار به تمجید و تعریف از یهودیان میکرد جذب کردن آنان به مسیحیت بود. امّا وقتی مشاهده کرد یهودیان به جای پذیرش دین مسیح سعی در یهودی کردن مسیحیان دارند وی آنان را برای مهاجرت به فلسطین ترغیب کرد و این آغاز جنبش صهیونیسم مسیحی بود.
جنبش صهیونیسم مسیحی
صهیونیسم مسیحی عبارت است از مجموعهای از باورهای دینی که در زمینه تحقق اهداف صهیونیسم در میان عدهای از مسیحیان به ویژه رهبران و اتباع کلیسای پروتستان شایع است(۱۰۴). با توجه به اینکه عمدهترین و مؤثرت
رین ریشههای دینی تأسیس رژیم صهیونیستی در جنبش صهیونیسم مسیحی نهفته است و بسیاری از حمایتهای بیدریغِ آشکار و پنهانی که در طول سدههای گذشته تا امروز در کشورهای غربی و به ویژه در طی بیش از نیم قرن اخیر، در ایالات متحده آمریکا به عمل آمده از همین جا نشأت میگیرد مقتضی است که این موضوع با تأمل بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد. نخستین کسی که اصطلاح صهیونیسم مسیحی را به کار برد تئودور هرتزل بود. او در گفتگوی خود با هنری دونانت(۱۰۵) مؤسس صلیب سرخ جهانی که از جمله ثروتمندانی بود که دست یاری به سوی جنبش صهیونیسم سیاسی دراز کرده بود این تعبیر را به کار برد. دونانت از معدود شخصیتهای مسیحی بود که برای شرکت در نخستین کنفرانس صهیونیستی شهر بال در سال ۱۸۹۷م دعوت شده بود. آن زمان صهیونیست مسیحی تنها به معنای مسیحیای بود که صهیونیسم را مورد حمایت قرار میداد امّا کم کم در دورههای بعد این اصطلاح رنگ دینی به خود گرفت و به معنای کسانی به کار رفت که به کمک خداوند در راه تحقق پیش گوییهای الهی در تورات که منجر به شکل گیری رژیم صهیونیستی میشود، میکوشند. در نگاه صهیونیسم مسیحی اسرائیل تنها یک امر دنیوی و انسانی و حتی سیاسی نیست، بلکه آن، تحقق قضای الهی است. از این رو، مخالفت با سیاستهای اسرائیل گناهی نابخشودنی و تمرّد از مشیت الهی به شمار میآید. امّا از سوی دیگر، حمایت و تأیید آن، جلب خشنودی خداوند بوده و تقویت نظامی و اقتصادی و کمکهای مالی و بازاریابی برای محصولات تولیدی و فروش اوراق قرضة آن و راهان
دازی مؤسسات سرمایه گذاری به سود این رژیم و ساخت شرکتهای صهیونیستی در اراضی اشغالی و تنظیم و توسعه سفرهای توریستی به این سرزمین و… همه و همه از التزامات دینی و تکالیف شرعی است(۱۰۶). لازم به ذکر است که اصطلاح صهیونیسم مسیحی به معنای خود، پیوندی ضروری میان صهیونیسم و مسیحیت نیست. زیرا صهیونیسم مسیحی در شرق وجود ندارد و دو کلیسای کاتولیک و ارتدوکس بر اساس دین مسیحیت با صهیونیسم مخالفت میورزند و حتی دهها اندیشمند مسیحی در غرب مسیحی پروتستان نیز وجود دارند که بر مبنای اصول مسیحیت با صهیونیسم مخالفند.(۱۰۷) صهیونیسم مسیحی مبتنی بر نوعی برداشت خشک و انعطاف ناپذیر از کتاب مقدس است که امروزه از آن با نام بنیاد گرایی(۱۰۸) نام برده میشود. بنیاد گرایی به معنای جمود دینی و موضع گیری خشک و انعطاف ناپذیر در برابر عقیده و اخلاق به کار میرود. بنیاد گرایان در فهم عهد قدیم(تورات) بر یک موضوع اساسی تأکید میورزند و آن عبارت است از اسرائیل و ملت مقدس و برگزیده آن و ضرورت دفاع از این طایفه و تعلق ابدی سرزمین موعود، یعنی فلسطین به این قوم. آنان در
تمسک ظاهری به کلمه کلمه ی متن کتاب مقدس واژه اسرائیل را به معنای رژیم فعلی تفسیر میکنند. لازم به ذکر است که مسیحیان هر دو بخش کتاب مقدس یعنی هم عهد قدیم (تورات) و هم عهد جدید (انجیل) را مقدس و معتبر میدانند. به عبارت دیگر کتاب مقدس مسیحیان علاوه بر اناجیل چهارگانه (متّی، مُرقس، لوقا و یوحنا) اعمال رسولان، رسائل رسولان و مکاشفه یوحنای رسول، شامل اسفار پنج گانه موسی (پیدایش یا تکوین، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه) اسفار تاریخی، اسفار منظوم و اسفار انبیا نیز میباشد.(۱۰۹)
رجوع به عهد قدیم و مطالعه آن توسط مسیحیان صهیونیست باعث شکل گیری باورهای تازهای در مورد سرنوشت یهودیان در آنان شده که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
آنچه در گذشته واقع شده عبارت است از اینکه:
الف) خداوند یهودیان را به عنوان ملت برتر برگزیده است.
ب) خداوند فلسطین را میهن قوم یهود قرار داده است.
ج) یهودیان به خاطر مخالفت با تعالیم الهی مورد کیفر واقع شدند در عین حال خداوند از عهدش در مورد آنان تخلف نکرده و نمیکند.
د) خداوند عیسای مسیح را برای نجات جهانیان فرستاد، امّا
یهودیان به او ایمان نیاوردند.
و آنچه در آینده واقع خواهد شد:
الف) تقدیر الهی متضمن بازگشت مجدد مسیح است.
ب) بازگشت ملت یهود به سرزمین مقدسِ موعود (فلسطین) شرط ظهور مجدد عیسای مسیح است.
ج) تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸م در فلسطین و سیطره کامل یهود بر اورشلیم پس از دو هزار سال، بارزترین نشانه قریب الوقوع بودن بازگشت مسیح مقدس میباشد.
د) همه افراد، گروهها و دولتهایی که با اسرائیل مخالفند دشمنان خدا به شمار میآیند زیرا موجب تأخیر در تحقق پیش گوییهای تورات میشوند. این گونه است که اگر مسیحیت، ریشهها و بنیادهای پیوند یهودیان با اراضی مقدسه(فلسطین) را تبیین نمیکرد… اسرائیل هرگز به وجود نمیآمد(۱۱۰).علاوه بر تحقق وعده تشکیل دولت اسرائیل که از جانب مسیحیان صهیونیست به عنوان یکی از نشانههای ظهور مسیح تلقّی میشود، از دیگر مسائلی که به گونهای به عنوان یکی از پیشگوییهای کتاب مقدس یاد شده و نقطه توافق میان یهودیان و مسیحیان صهیونیست میباشد نبرد هرمجدون است.
نبرد هرمجدون
هرمجدون یا ارمجدون یا آرمگدون(۱۱۱) واژهای است مرّکب از “هَر” و “مَجِدّون”. هَر یا هار در زبان عِبری به معنای کوه و مجدون یا مجدّو نام شهر مهمی در قدیم بوده است که محل آن هم اینک در فاصله ۵۵ مایلی شمال تل
آویو و ۱۵مایلی ساحل دریای مدیترانه قرار دارد. از این رو این کلمه به معنای کوه مجدون است. در انجیل آمده است: آن گاه تمام لشکرهای جهان را در محلی گرد آورند که به زبان عبری آن را حارمجدون مینامند(۱۱۲). و در تورات در فصل دوازدهم از سِفر زکریا بدون ذکر نام هرمجدون به این جنگ و آثار و تبعات آن اشاره میکند. یهودیان و بنیادگرایان مسیحی عقیده دارند که ارتش عظیمی متشکل از دویست میلیون مرد جنگی برای شرکت در آخرین معرکه سرنوشت(هرمجدون) به این منطقه وارد خواهند شد. امّا اسقف هول لیندسی درکتاب خود(۱۱۳) حادثه هرمجدون را مسبوق به وقوع حوادث ذیل میداند:
۱ـ تأسیس اسرائیل۲ـ بازگشت یهودیان جهان به سرزمین موعود
۳ـ تجدید بنای هیکل سلیمان در محل مسجدالاقصی
۴ـ حمله گسترده کفار(مسلمانان) به اسرائیل و…..
وی میافزاید وقوع جنگ هستهای هرمجدون موجب بروز یک فاجعه انسانی و زیست محیطی عظیم میشود و بنابر معجزه الهی تنها معتقدان به ظهور مجدّد عیسای مسیح از فاجعه انسانی هرمجدون نجات مییابند. البته مسیحیان پروتستان تنها به قریب الوقوع بودن این معرکهایمان ندارند بلکه خود را موظف میدانند که نسبت به تحقق حوادث پیش از ظهور و فراهم کردن شرایط اقدام نمایند.(۱۱۴) امّا آنچه مطلب را پیچیده و خطرناک میسازد آن است که اعتقاد مزب
ور تنها در میان عامه مردم سطح جامعه رایج نیست، بلکه در سطح عالی ترین مقامات تصمیم ساز ایالات متحده به طور جدی شایع است. همان گونه که رونالد ریگان در زمان نامزدی ریاست جمهوری آمریکا ادعا میکرد که مسیح مقدس دست او را گرفته است تا هدایتگر معرکه هرمجدون باشد. به عبارت دیگر، او به سبب اجرای یک تقدیر الهی از پیش تعیین شده، همواره در حال آماده باش برای آغاز یک جنگ جهانی به سر میبرد.(۱۱۵) در حالی که اعتقاد به این جنگ اساساً یک باور یهودی است و تورات در سفر حزقیال فصل ۳۸ به تفصیل از آن سخن گفته است، در سطحی وسیع و به طور جدی از سوی برجسته ترین رجال مذهبی پروتستان و مسیحیان بنیادگرا مورد تأکید و تبلیغ قرار میگیرد. با این حساب کسانی که مؤمنان واقعی به ظهور عیسی مسیح هستند باید مقدمات جنگ هرمجدون را فراهم کنند یعنی مقدمات تشکیل و استقرار حکومت اسرائیل را مهیا کرده و هر کس در خلاف این جهت گام بردارد علاوه بر رسوایی ضدیهودی بودن انگ ضد مسیحی بودن نیز خواهد خورد و این ثمره سالها تلاش و فعالیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سازمانی است که امروزه از آن به عنوان صهیونیسم جهانی یا سازمان جهانی صهیونیسم نام برده میشود که تنها یکی از محصولات شوم آن تشکیل رژیم اشغالگر قدس میباشد. امّا صهیونیسم جهانی !؟
سازمان جهانی صهیونیسم
سازمان یهودیت جهانی، سازمان جهانی صهیونیسم، صهیونیسم بین الملل، سیطره جهانی یهود، همه و همه دلالت بر یک مصداق دارند. این پدیده اساساً جریانی است استعماری و رابطهای تنگاتنگ با محافل امپریالیسم(۱۱۶) بین المللی دارد. سازمان جهانی صهیونیسم در ماه اوت ۱۸۹۷ بنیان نهاده شد و هدف خود را انتقال تمام یهودیان جهان به سرزمین فلسطین اعلام کرد. سرمایه داران یهود با شناخت از نیّات استعماری صهیونیستها به خرید زمینهای کشاورزی اعراب پرداخته و با تشکیل یک سازمان تروریستی بنامهاگانا با ایجاد جو پر از آشوب و فتنه در اخراج ساکنان سرزمین فلسطین کوشیدند(۱۱۷). امروزه علی رغم تمام تبلیغاتی که صهیونیستها در پوشاندن چهره استعماری و استکباری خود دارند، تشت رسوایی آنان از بام تاریخ به زیر افتاده و ملتها به خوبی فهمیدهاند که جنبش صهیونیسم فقط و فقط از یهودیت به عنوان پوششی برای از میان برداشتن موانعی که بعضاً بوسیله بیدارگری عدهای خاص بوجود آمده است، به کار گرفته و اهداف استعماری خود را در قالبی جدید و با رنگ و لعابی مقدس به پیش میبرد، حتی آنان بی شرمی را بدانجا رساندهاند که جنایات خود را انجام وظیفه دینی پنداشته و بوسیله انجام اَعمال ننگین خود بر سر بشریت منّت گذاشته و خود را منجی بشریت میخوانند. اما کیست که نداند در پس تمام این صحنه سازیها، از استعمار کشیشانی که با رنگ و لعاب کلیسا حتی از فروختن بهشتی که خود به آن باور نداشتند، گرفته تا استثمار سرمایه داران بریتانیای کبیر و امروزه صهیونیستهای مسیحی ایالات متحده آمریکا که از نطفه ناپاک همان کشیشان لامذهب و سرمایه داران پول پرست منعقد شدهاند، ارواح خبیثهای است که نه تنها هیچ ارزشی برای انسانیت و ارزشها قائل نیست بلکه یکی از رسالتهای مهم خود را ریشه کن کردن ادیان الاهی به عنوان مرجع و مصدر ارزشها میداند. و این بعینه در حمایت صهیونیسم جهانی از مکاتب ضد بشری خصوصاً فِرَق شیطان گرایی و شیطان پرستی که امروزه با تمامی پیاده نظام و سواره نظام خود در صد
د ترویج آن بر آمده است نمایان است. آیا اگر صهیونیسم کوچکترین تعلق خاطری حتی به همان کتاب مقدس تحریف شده داشت، به دنبال حاکم کردن حاکمیت شیطان بر اذهان جوانان بود؟ این از اصول اساسی و ابتدایی حکومتهای استعماری است که با در هم شکستن ارزشهای انسانی، جامعه را از وجود منتقدان واقعی، پاک سازی کنند. امروزه بر همگان آشکار است که سازمان جهانی صهیونیستها از لحاظ اقتصادی پیوندهای نزدیکی با انحصارات ممالک عمده سرمایهداری علی الخصوص ایالات متحده ی آمریکا دارد. یوری ایوانف پژوهشگر روسی با جداسازی سه عضو این جریان (سازمان جهانی صهیونیسم) سهم هر یک را چنین بیان میکند: کنسرن(۱۱۸)صهیونیستها نیز مانند انحصارات ایالات متحده منافع و علائق مالی وسیع و دیرینهای در خاور میانه دارد و لهذا نقش او در این بخش از جهان بیش از وظیفه یک پادو است. این دستگاه در مقام کارفرما با محافل حاکمه اسرائیل رفتار میکند در حالی که در معاملات خود با انحصارات آمریکا و در کوشش بر سر تقسیم غنائم مالی هیچگاه در نقش یک شریک فرودست نیست.(۱۱۹) در حقیقت محافل حاکمه اسرائیل (دولت اسرائیل) در این کنسرن جهانی صهیونیستها شرکای فرودستند و این در حقیقت یکی از شرایط مهم وجودشان در مقام حاکم(در منطقه) است. کنسرن جهانی صهیونیستها یکی از بزرگترین دستگاههای مالی جهان است، برای سر و صورت دادن به امور مربوط به یهودیان جهان و یک مرکز جهانی اطلاعات و بالاخره یک دستگاه منظم تبلیغات و جعل و قلب اخبار. هدف این دستگاه که عملیاتشان از مرکز واحدی هدا
یت میشود تحصیل سودِ سرشار به منظور تأمین قدرت و تحصیل رفاه، به طفیل دیگران در درون نظامهای امپریالیستی است. لازم به گفتن نیست که دفاع از مواضع امپریالیسم و تحکیم آنها جزء لاینفک چنین هدفی است.(۱۲۰) متأسفانه در اثر تبلیغات جهت دار، امروز آن چیزی که از واژه صهیونیسم یا صهیونیسم جهانی به ذهن افراد متبادر میشود همان دولت نوکر صفت اسرائیل یا رژیم اشغالگر قدس است که نقش یک پادو و در خوشبینانه ترین حالت سگ پاسبان منافع ابرقدرتها در منطقه را بر عهده دارد و به عنوان پایگاه ثابت سرزمینی است که در خاورمیانه تأسیس شده است، در حالی که صهیونیسم جهانی یک ایدئولوژی سازمان یافته است که فقط در موضوع محدوده سرزمینی به کمتر از محدوده نیل تا فرات قانع نمیشود و از لحاظ سلطه سیاسی اقتصادی و فرهنگی اندیشه حاکمیت بر جهان را در سر میپروراند. و این بسیار ساده لوحانه است که مسئله صهیونیسم را محدود به یک دعوای سرزمینی بدانیم چرا که بسیاری با همین دیدگاه به چاره جویی پرداختند اما نه تنها نتیجهای حاصل نشد بلکه صهیونیستها با استفاده از حماقت آنان با تحمیل یک جنگ فرسایشی دراز مدت، از یک طرف با نسل کشی به تقلیل جمعیت آنان، پرداختند و از سویی دیگر در جبهه سیاسی با امتیازگیریهای مداوم، آنان را از پای درآوردند. و نتیجه این شد که امروزه اسرائیل با اسقرار طولانی مدت خود در خاورمیانه، در حاکمیت سیاسی بسیاری از کشورهای منطقه نفوذ کرده و عرصه را بیش از پیش بر ساکنان فلسطین تنگتر کرده است.
ادامه دارد…
www.zohur12.ir