(اين نوشته، بخش دوم مصاحبه اي است برگرفته از نشست محققان و دانشجويان خانه هنر و انديشه مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما در قم با منتقد محقق سينما، آقاي سعيد مستغاثي با عنوان « جادوئيسم و سينما». اين مطلب در شماره هاي ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ مجله رواق هنر و انديشه خانه هنر و انديشه با نام جادوئيسم و سينما به قلم محمد حسین فرج نژاد به چاپ رسيده است. )
خلاصهاي از بحث گذشته
تا اينجا ظهور فيلمهاي جادوگري و جادوئيسم در غرب را در دو جنبه بررسي كردم، يکي جنبه جامعهشناختي بود و يكي جنبه آرمانگرايي و سياسينگري. از جنبه جامعه شناختي عرض كردم بعضي اعتقاد دارند اين موج از اروپا به آمريكا رفت، موج بي بند و باري، عصيانگري، شورش عليه بافتهاي سنتي جامعه و خانواده از دهه هفتاد خيلي در آمريكا اوج گرفت، فيلمهايي كه از آن موقع است، اغلب، قهرمانا ضد سنت و ساختارشکني دارد.
افراد ميخواهند آن محيط خودشان را بشكنند و بروند بيرون. اين قضيه باعث شد كه طبعاً طبق اسنادي كه وجود دارد، خانوادهها در درجه اول از هم بپاشند و مضمحل شوند، سپ
س روابط بسيار شديد غيراخلاقي در جامعه ايجاد شود و با سيل بچههاي نامشروعي كه به وجود آمده اند روبه رو شويم و جامعه در معرض اضمحلال قرار بگيرد.
در مقابل اين وضع، دو واكنش انجام شد، يكي از سمت خود جامعه، يعني خانوادهها وقتي كه اين معضل را در جامعه ديدند، سعي كردند يك مقدار بيشتر حفظ كنند بچههايشان را، ارگانهاي آموزشي و مراكز روانشناسي هم به تکاپو افتادند.
فهميدند که اين نوع آزادي دادن به بچه ها مضر است و به صورت سم دارد در جامعه نفوذ ميكند، نزديك است كه جامعه از هم بپاشد، ضمن اينكه افراط در آزادي هاي ليبرال اباحه گر، بيبند و باريهايي را به وجود آورد که باعث نوعي بحران معنويت در غرب شد.
هميشه افراط، تفريط به بار ميآورد، يك مقدار جوانها غير از آنكه خود آن ارگانهاي خانوادگي و جامعه سعي كردند اينها را سوق بدهند، خودشان هم يك نوع خلا معنوي حس كردند، خواستند به يكسري آموزههاي معنوي گرايش پيدا كنند، به طرف خانواده آمدند، خوب طبعاً اين در فيلمها بازتاب داشت، در جامعه بازتاب داشت.
اين قضيه باعث شد كه مردم غرب و سياستمداران غرب اولاً احساس خطر كنند، چرا كه اين خطر وجود داشت كه مردم و جوان ها سراغ دينهاي خيلي محكم تر كه در جامعه وجود دارد بروند، به خصوص اسلام. اين است كه سعي كردند در اين ميان بزرگراه يكسويهاي از تبليغات جهت دار را بوسيله رسانه و سينما درست کنند.
مثل هميشه كه عمل ميكنند، هميشه سعي ميكنند فرقههاي انحرافي درست كنند، طبعاً يكسري فرقهها بيشتر مطرح شد مثل بوديسم، عرفانهاي شرقي، سرخ پوستي، عرفانهاي من درآوردي، جنگيري و جادوگري و كفبيني و…. در فيلمهايشان نيز اين قضايا را آوردند، اين از طريق جامعهشناختي بود.
مسئله جادوئيسم و خرافات از طريق آرمانگرايي صهيونيستي نيز گسترش پيدا کرد. آرمانگرايي آنها با توجه به تفكر كاباليسم در ميان اوانجليستها و يهوديان و تفكر فراماسونري مشخص مي شود. كاباليسم كه يکي از مهم ترين ارکانش جادوگري است و جادوئيسم در آن نهادينه است، در پشت صحنه هاليوود به طور جدي قرار دارد. رئيس و به اصطلاح رهبر فرقه كابالا به نام ربي فيليپ برگ الان از مهم ترين سرمايه گذاران و کنترل کنندگان هاليوود است و با اسرائيل و مراکز اصلي قدرت صهيونيستي آمريکا، روابط بسيار گرمي دارد. در اين مورد، از اين
مشخصتر چه ميشود گفت! به نظر من، اين موارد دلايل صعود جادوئيسم در سينما،از دهه نود به اين طرف بود.
-نقش اسلام انقلابي در ايران و تشيع را در بوجود آمدن چنين وضعي تا چه حد ميدانيد؟
در نتيجه اين قضيه باعث شد كه تجديد نظرهاي اساسي در اين كارهايشان بكنند، در سياستهايشان، در انتخابهايشان، در دوستان و دشمنانشان، در جبهه بنديهايشان؛ يعني شما ميبينيد كه با انقلاب اسلامي خيلي چيزها در دنيا به هم ميريزد، اصلاً مسيحيان صهيونيست بعد از انقلاب اسلامي ايران قوت زيادي در آمريکا گرفته بودند.
اوانجليستها در دهه هشتاد و نود است كه خيلي قدرت مي گيرند و از طريق رسانه ها به طور خيلي قوي نظراتشان را مطرح ميكنند، يعني حتي تا سالهاي قبل از انقلاب، خيلي محدود بودند.
۱۹۹۳-۹۴) مطرح شد، چهار سال پس از انقلاب اسلامي ايران، بعد از انقلاب خيلي مطالب که در زمان شاه نزديک شدن به آن مساوي با زندان و اعدام بود، در مجامع و کتب علمي ما به صورت عميق پي گيري شد. به طوري كه الان برخي، اسناد مبني فراماسونر بودن پاپ را دارند. با توجه به عملكرد دستگاه واتيكان، مي توان ادعا کرد واتيكان در واقع ابزاري در دستگاه صهيونيستهاي مسيحي است.
به طور سنتي صهيونيست ها با مسيحيت و اسلام مشکل داشتند. امروزه با فتح مراکز و افکار مسيحي، تنها ديني كه به طور جدي در مقابل آنها قرار دارد، اسلام و به خصوص شيعه با مرکزيت ايران مي باشد. براي همين است كه شما در فيلمها ميبينيد كه دشمنانشان مسلمانها هستند، تروريستها مسلمانها هستند.
براي همين است كه شما ميبينيد كه شيطان را در سرزمين مسلمانها جستجو ميكنند، امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را آنتي کرايست مي نامند، ميگويند در آخرالزمان ما همه مسلمانان را از بين ميبريم، طبيعي است كه اين تفکرات باعث شده واكنشهايي شديد در طول سي سال اخير، نسبت به انقلاب اسلامي مردم ايران داشته باشند.
– با اين توضيحات، آيا ميتوان نوشته شدن و توليد و تبليغات بسيار گسترده براي آثاري چون هري پاتر را پروژهاي از پيش برنامهريزي شده بدانيم که با توجه به زمانه کنوني، توسط سردمداران اصلي قدرت در غرب و هاليوود اجرا شده است؟
در هري پا
تر، دنيا دنياي جادوگرها است، هيچ معنويتي غير از جادوگري وجود ندارد، يعني نه نيروي الهي است نه معنويت ديگري، هر چي كه هست دنياي جادوگرها است، همه كنشها و واكنشهاي مثبت و منفي يا جادوگري اتفاق ميافتد، هر كسي بهتر جادوگري بلد باشد، پيروز است،
همه سعي ميكنند شيوه هاي مختلف جادو را ياد بگيرند و عليه آن ولدموروت كه نيروي شر است، به کار گيرند و در نهايت، سرزمين و قلمروي هري پاتر را به او برگردانند، يعني هري پاتر همان «چوزن وان» است، فرد برگزيده است.
پرفروش شدن اين چنين داستاني در فضاي امروز سياست و غلبه صهيونيسم مسيحي در آمريکا و انگليس و جهان، طبيعي است، علاوه بر اينکه هري پاتر با يك برنامهريزي نوشته شد و توليد شد، دلايل بسياري وجود دارد، كه خانم جي.كي. رولينگ ابتدا به ساكن ننشست اين داستان را بنويسيد. چرا که شاهد بوديم طبق اسنادي که خبرگزاري هاي جهاني ارائه دادند، دو نفر ديگر يكي در روسيه و يكي در آلمان آمدند و ادعا كردند كه ما اول اين داستان را نوشتيم و عليه خانم رولينگ ادعاي جرم كردند.
حتي ادعاي آنها آنقدر قوي بود كه دادگاه داشت به نفع آنها رأي ميداد، ولي اينجا يكدفعه افرادي وارد كار شدند، به طور مشخص همان كمپاني قدرتمند صهيونيستي برادران وارنر و رأي دادگاه را به نفع خانم رولينگ چرخاندند.
اين جريان در زماني اتفاق افتاد كه هنوز فيلم هاي هري پاتر ساخته نشده بود، دو بار اين اتفاق افتاد، شما ميبينيد كه چقدر از مطالب مطروحه در هري پاتر قبلاً در ساير آثار سينمايي تکرار شده بود، در فيلمهايي مثل جنگ ستارگان مثل ارباب حلقهها، اسطورههاي داستاني و تصويري و سمبليک فراماسونري و يهودي و صهيونيست مسيحي به وفور در اين قبيل فيلمها ديده مي شود.
دليل پرفروش شدن آن خيلي راحت قابل تحليل است. خانم رولينگ اگر فقط خودش بود که در ابتدا پول نداشت که يک جلد آن را هم منتشر کند. اما اينها پول و سرمايه و تبليغات بسيار عظيم جهاني پشت اين كار قرار دادند تا اين داستان به اسم داستان كودكان و نوجوانان در تيراژهاي ميليوني، در همه جاي جهان نفوذ كند.
متأسفانه در كشور خودمان نيز اسير اين بوقهاي تبليغاتي شديم. برخي افتخارشان اين بود که همزمان با آمريكا و انگليس و فرانسه و اروپا در اينجا هم کتاب چندم هري پاتر پخش ميشود! به تقليد غربيها، نصف شب يك عده بروند در خيابا
ن بايستند و صف ببندند كه كتاب را تهيه كنند و هيچ عكسالعملي هم در مقابل آمريكا انجام نگيرد! برخي مدعيان تفکر و کتاب خواني هم مي گفتند که اين نشان آن است كه ديگر بچههاي ما منزوي نيستند، چون توانستند هري پاتر را همزمان با غربيها بخرند و بخوانند!
حقيقتا چرا اين سرمايههاي وسيع و تبليغات بي سابقه، پشت سر صدها کتاب داستان ديگر قرار نگرفت؟ چرا مثلاً وقتي شكسپير ميآيد تاجر ونيزي را مينويسد، ناگهان در غرب ملعون خاص و عام ميشود؟ چون كه حرص مال دنيا زدن توسط فردي يهودي را در فيلم خود به استهزاء ميكشد، لذاست که نبايد همچين سرمايهاي پشت سر ديگر آثار قرار بگيرد.
جالب است که قوت هري پاتر اينقدرها هم زياد نيست که بطور طبيعي چنين تبليغاتي را براي خود دست و پا کند. از داستان اول تا آخرش يعني از فيلم اول تا همين فيلم پنجم كه اخيرا آمد، فروش آن نزول چشمگيري داشته ولي باز هم ساخته شده، از الان همه چيز فيلم هفتم آن هم بسته شده است، از بازيگرهايش، كارگردانش، زمان اكرانش، محل هاي اکرانش و…
از الان بلکه چند سال پيش همه برنامهها چيده شده بود، اصلاً اين طوري نيست كه خانم رولينگ تنها همه داستان را پيش برده باشد. همه آنها حساب شده است، مشاوراني در اختيار او است مشاورهاي خود كمپاني وارنر.
مگر ميشود در فضاي انحصاري تبليغات امروز دنيا يك نفر، تنها يك داستان سرخودي بنويسد و داستان آن هم همه جاي دنيا پخش شود و ميليونها دلار هم خرج آن شود، متأسفانه در کشور ما هم تقريبا هيچكس نيست كه كاري بكند و اين خطر را مورد بررسي عميق قرار دهد.
– جادوئيسم در فيلم ارباب آرزوها چطور تبيين ميشود؟ فيلمي كه در آن از مجسمه يکي از خدايان ايران باستان، شيطاني آزاد مي شود و جامعه آمريکا را مورد تهاجم قرار ميدهد.
من اين فيلم را نديدم ولي خيلي فيلمها است كه به طور مشخص به ايران اشاره دارد، مثلاً در سري فيلم هاي بيگانه ك
ه بعد از انقلاب اسلامي ساخته شد، نشان ميدهد كه موجود خبيثي از اعماق قرون باستان ميآيد و غرب را تهديد مي كند. به نظر برخي منتقدين دقيق، منظور از آن موجود خبيث، اسلام است. خيلي فيلمهاي ديگر هم هست. البته برخي فيلمها هست كه در اين قضايا ما را به دام مياندازد، مثل فيلم سيصد. متأسفانه فيلمهاي زيادي است كه اشارههاي فراواني به ايران و انقلاب اسلامي دارد ولي توسط منتقدين غافل ما گفته نميشود و خيلي فيلمها هست كه ميخواهند ايران را از اسلام جدا كنند و به نوعي ناسيوناليسم کور دامن بزنند، اين دام خطرناکي است که جامعه ما در فيلم سيصد گرفتار آن شد.
نكته مبهمي كه فيلم ارباب آرزوها داشت، شيطان اين فيلم كل جهان را ميخواهد نابود كند، ولي هر كسي را كه ميخواهد از بين ببرد، قبل از آن به او اجازه ميدهد كه يك آرزو كند و او آرزوهاي او را برآورده ميكند.
چيزي كه الان شما ميفرماييد در فيلم جنگير، فيلم از عراق شروع ميشود، اول فيلم صداي اذان ميآيد. آنجا يك باستانشناسي است كه با شيطان برخورد ميكند، آنجا در عراق نميتواند سركوبش كند و با شيطان درگير شود، بعد آن شيطان به آمريكا ميرود و در وجود دختري حلول مي کند و وجود او را تسخير ميكند. فيلم ميخواهد بگويد، شيطاني كه در سرزمين اسلامي هست را در همانجا سركوب نكنيد، ميآيد سراغ شما در آمريكا. همان حرفي كه جرج بوش زد، گفت، براي ريشه کني محور شيطاني و تروريسم بايد به محل تروريستها برويم. براي همين است كه لشگركشي به عراق ميكنند. خيلي فيلمهايشان است كه شيطان را چنين به تصوير مي کشند که از شرق ميآيد، سپاهيان شيطاني از شرق ميآيند، طبق همان نظرات آرماگدوني و پيشگوييهاي شبه مقدسشان كه آنتي كرايست و سپاهيان شرورش، از شرق با جمعيت چهار صد ميليوني ميآيند و در محلي به نام آرماگدون با سپاهيان غربي درگير ميشوند. مسيح هم ميآيد و در راس ارتش مسلح غربيها قرار مي گيرد. در آن نبرد بزرگ نهايي، حدود دو سوم مردم جهان از بين ميروند غير از نوزادگاني که در کتاب مقدسشان آمده است.
در فيلمهاي مختلفي اين قضيه هست، فيلمي است به نام «امگا کد ۲< SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" lang=AR-SA> مگيدو» كه اين داستان را طبق كتاب مقدس مسيحيان ارائه ميدهد. فيلمهاي زياد ديگري مثل فيلم آرماگدون، فيلمهاي هري پاتر فيلمهاي آرماگدوني هستند، يعني آخرالزماني هستند، كه جادوئيسم بخش جدايي ناپذير آن را در بر ميگيرد. چند هفته پيش يك فيلم به بازار آمد به نام ششصد و شصت و شش به بيست، كه قضيه مسيح و ضد مسيح بود.
همين اخيرا فيلم ديگري روانه اکران شد به نام بيودله كه خيلي هم روي آن تبليغ ميشود، فيلم انيميشن هم هست، که باز همان کليشه تکراري مسيح و ضد مسيح است. سينما به تمام معنا آرايش آخرالزماني گرفته و اين مسئله قابل انکارنيست.
– با توجه به قدرت رسانهاي غرب، نحوه تقابل رسانهاي با آن چگونه است؟ اهل رسانه و منتقدين سينمايي و فرهنگي ما و تلويزيون چه ميتواند بکند؟
متأسفانه اين چيزي است كه كمتر در مملكت ما به آن توجه شده است. آنچنان ما بي توجه بوده ايم که در طول تاريخ سينما فيلمهاي بسياري ساخته شده راجع به آرمان هاي يهوديان، آرمان هاي مسيحيان، آرمان هاي صهيونيستها، بسيار زياد راجع به قدّسيان آنها فيلم ساخته شده است، ولي ما چند تا فيلم راجع به پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) داريم! يك فيلم محمد رسولالله (صلي الله عليه و آله وسلم) كه هنوز ما داريم به آن تمسك ميكنيم، به آهنگ و موسيقي آن که آن را هم يك کارگردان سوري مقيم هاليوود براي ما ساخت، آقاي مصطفي عقاد.
متأسفانه با همه ادعاهايي كه ميشود، بعد از حدود سي سال انقلاب اسلامي در اين زمينه کار ما در حد صفر بوده است. به همين جهت است كه برخي جوانهاي ما الان از اسلام و تاريخ غني ما خيلي کم مي دانند يا کاملا بيگانهاند. من به يكي از دوستان ميگفتم كه الان در آمريكا فرقه اوانجليستها با تلويزيون شناخته شده
، صد و بيست كانال اوانجليستي رصد شده، بيست وچهار ساعت اينها دارند تبليغ ميكنند. عليه شيعه و اسلام هم تبليغ ميكنند.
جايي مثل حوزه علميه قم حداقل بايد دويست كانال داشته باشد، كانال تلويزيوني، راديويي، فيلم سازي و پرورش متخصصين. واقعاً اينها که وجود ندارد، فکرش هم نيست يا بسيار کم است. حتي الان چقدر كتاب راجع به يهوديت که در قرآن کريم حدود هزار آيه درباره آن داريم و صهيونيسم و ارتباطش با کشور و انقلاب ما به چاپ رسيده؟ اما چقدر بازتاب داشته است؟ چقدر رسانهاي و مردمي شده است؟ حتي برخي جوانان ما امروزه نميدانند صهيونيسم چه هست، ديگر چه برسد به صهيونيسم مسيحي. به راحتي مطالب صهيونيست ها را در فيلم هايشان باور ميكنند؛ چرا كه يك فيلمي از آن طرف ميآيد به راحتي زيرنويس و دوبله ميشود و بسياري از آنها در تلويزيون ما، به راحتي همه اينها را نشان ميدهيم!
ميگوييم كارتون است، مثلاً كارتون شِرِك يا كارتونهاي ديگر؛ ولي همه آنها دارند تبليغات حساب شده و کاملاً جهت دار انجام ميدهند و ما در مقابل اينها هيچ كاري نميكنيم يا بسيار کم کاري مي کنيم. حتي فيلم آنها را پخش ميكنيم و نميآييم نقد محتوايي دقيق كنيم و بگوييم اين فيلم چيست و چه مي گويد، باز در نقدهايمان هم حرف آنها را ترجمه و تكرار ميكنيم، يعني نه تنها در مقابل چيزي نميسازيم، كار آنها را هم ميآوريم و نمايش مي دهيم و حرف آنها را هم ميزنيم، يعني اينكه چندين كار را براي آنها انجام ميدهيم، خوب چه كاري بهتر از اين!
صهيونيستها از اول كه آمدند در پروتكل هاي حكمايشان نيز هست، دو چيز را بايد در دست بگيرند، يكي اقتصاد، يكي رسانه، رسانههاي دنيا الان در تسخير اينها است و برخي رسانههاي ايراني و مسلمان و تلويزيون ما متأسفانه دارند تبليغ آنها را مي کنند، مستقيم و غيرمستقيم. حتي در مسائل تاريخي، مطالبي را كه آنها براي ما نوشتند، تبليغ ميكنند، بدون اينكه در مقابل يك نفر بيايد بگويد كه نه اينطوري نبود.
بخش عمده اي از نظام تاريخ نويسي جهاني به دست فراماسونرهاي نوکر صهيونيسم شکل گرفته است. الان هم دارند در اين مملكت كتاب چاپ ميكنن
د. در مقابل اينها بايد چكار كرد، وظيفه چيست؟
آيا بايد نشست و دست روي دست گذاشت؟ خير، طبعاً بايد با رسانه به جنگ رسانه رفت، نبرد امروز به نظر من شايد در جبههها اتفاق نيفتد، نبرد امروز در همين رسانهها اتفاق ميافتد، جنگ، جنگ رسانهاي است.
البته ما در فرهنگ و سينما، فقط نبايد واكنشگر باشيم، بلكه بايد براي آرمانهايمان برنامه بسازيم. در صورتي كه حتي به اندازه کافي چيزي در مقابل كار آنها هم نميسازيم. قطعا اگر با تکيه بر آموزه هاي اسلام ناب به سمت ساخت محتوا و قالب هاي کار رسانه اي برويم، نه تنها غربي هال به انفعال شديدي مي افتند، بلکه بر آنها فائق مي شويم.
– سينماي غرب تا چه حد و چگونه در مسير آموزه هاي صهيونيسم و سران قدرت در غرب است؟ اگر امکان دارد با مثالهايي از سينما بحث را تبيين بفرمائيد.
در فيلم رمز داوينچي، درباره حقيقت جام مقدس صحبت ميكند و توضيح ميدهد که انجمن فراماسونري ما، اين حقيقت را سالها نگه داشته است. يكي از قهرمانان فيلم ابراز نگراني ميكند كه ممكن است اين حقيقت از ياد برود و سپس ميگويد: نه، ما سالها در هنرهاي مختلف اعم از موسيقي و نمايشنامهنويسي و فيلمهايمان، اين حقيقت را نگه داشته ايم.
مثال آن اين است: براي اينكه در ذهن كودكان اين مطالب از کودکي حک شود، آنها را در هزاران کارتون و برنامه کودک آورده ايم [و مردم دنيا به دليل اشارات غير مستقيم زياد متوجه نمي شوند.]
الان آموزههاي مخفي اينهاست که به صورت كارتونهايي به خانههاي من و شما ميآيد و بچههاي ما ميبينيد و ميگوييم فقط يك كارتون است، غافل از اينکه اين برنامه ها همراه با مضامين نيمه پنهان صهيونيستي و کاباليستي
و فراماسونري هستند. مثلا كارتوني به نام ماداگاسكار اخيرا ساختهاند که به فارسي هم دوبله شد و در تلويويزيون هم پخش شده است.
داستان چنين است که چهار حيوان مختلف در باغ وحش نيويورك هستند که در ادامه قصه از باغ وحش فرار ميكنند و به دامن طبيعت مي گريزند. در فيلمها و در سينما گريز به طبيعت، بازگشت به خويشتن و هويت معني ميشود. اينها به جنگل ميروند كه به طبيعت خودشان برگردند، هويت خودشان برگردند. اما در ادامه اينها در جنگل وحشي ميشوند و همديگر را ميخوردند! اين فيلم بطور غيرمستقيم ميگويد كه اگر تو به طبيعت و هويت خودت برگردي، از باغ وحش نيويورك بيرون روي، وحشي ميشوي. سپس اين چهار حيوان به اين نتيجه محتوم مي رسند که بايد به باغوحش بر گردند و ميگويند ما بايد در اين باغ وحش باشيم، تحت نظارت باغ وحشبانان.
يعني سران قدرتمند هاليوود و آمريکا جهان را اينگونه ميخواهند و در آثار هنري هميار اينان اينگونه القاء مي شود. بچه من و شما ميپرسد واقعاً همينگونه بايد باشد و بايد براي هميشه در باغ وحش زندگي كنيم! دقيقاً اينها چيزهايي است كه در فيلمهايشان ميآيد.
– چرا كاباليسم و بوديسم در سينماي غرب بيشتر مورد توجه هستند و بعضا در كنار هم هستند، اما هندوئيسم کمتر مورد توجه بوده است؟
البته به نظرم ميآيد كه كابالا يا همان فرقههاي فراماسونري كه الان در دنيا بر رسانههاي مختلف حاكم هستند، از همه آن فرقههاي گذشته و امروز که به نظرشان در راستاي اهدافشان باشد، استفاده ميكنند. حتي از معناگرايي و مفاهيم ماورائي هم استفاده مي کنند، البته با تقريرات و تحريفاتي که به نفع خودشان باشد. طبق آموزهها و طبق پروتكل هاي حکماي صهيون، بايد از همه چيز به نفع دنياي خود استفاده كنند.
اين است كه شاهديم بوديسم را با تمام سابقه اش، به خدمت خود گرفتهاند، علاوه بر اينکه بوديسم خدا و معاد و فلسفه سياسي ندارد و با سکولاريسم م
ورد نظر انها سازگارتر است، اما هندوئيسم بالاخره احکام و شرايعي دارد و کاملا بي محتوا نيست.
آنچه كه يك مقدار با آموزههايشان منافات پيدا ميكند يا آن شخصيتهايي كه يك مقدار به اصطلاح در آموزههايشان مانع ايجاد ميكنند را طبعاً کمتر مورد توجه قرار مي دهند. آنهايي كه بيشتر از لحاظ سياسي و فکري با آنها همراه هستند، در کانون توجه رسانههاي غربي قرار مي گيرد. شخصيتي مثل دالائيلاما رهبر بودائيان تبت كه همه جا علم ميكنند و به او جايزه ميدهند و تقدير هم ميكنند، به دليل حرف شنوي و همراهي در برخي آموزه ها است.
– عناصر نمادين و نشاندهنده كاباليسم و صهيونيسم چيست؟
علاوه بر نمادهاي عرفاني مشترک بين مکاتب مختلف عرفان و تصوف، اولاً: مسئله آرماگدون و منجي است كه خيلي براي آنها مهم است. آخرالزمان آنها بسيار شاخص است. اينها در فيلمهايشان هم به وفور مطرح است.
ثانيا: مسئله آنتي کرايست است، آن شيطاني يا هيولا يا ضد مسيحي كه ميآيد و دنيا را تهديد ميكند. گاهي به آن دجال هم مي گويند. البته دجال از نظر مسيحيت و يهوديت با دجال در بين مسلمانان، خيلي فرق دارد.
ثالثا: يك دليل اينكه چرا بسياري از فيلمهاي دوران کنوني، فيلمهاي وحشتناك و ترسناكي است و اينکه چرا آنقدر جهان را وحشتناك و سياهنشان مي دهند، دقيقاً همين است که مي خواهند خطر ظهور ضد مسيح يا شيطان را به بشر گوشزد کنند و بگويند که فقط منجي ما نجات بخش همه بشر است.
در فيلمهايي كه در چند دهه اخير از غرب آمده است، فيلمهاي ترسناك و هراسآور زيادي شاهد بوده ايم. هميشه يك خطري جايي را تهديد ميکند؛ مثلا زامبيها، آنها كه ميميرند و با يك حالتهاي وحشتناكي تبديل به زامبي مي شوند، ويروسي كه همه را زامبي ميكند، يا مثلاً زنبورها يا سوسک ها يا حشرات بزرگي که به افراد بشر و آباديها حمله ميكنند، يا آتش و آتشفشان يا سيل يا زلزلهاي كه خواهد آمد، يا بي
ماري هاي فراگيري که همه را تهديد مي کند يا بيگانه ها و فضايي ها و تروريست هايي که هيچ نمي فهمند.
هميشه رسانههاي غرب آدمها را از يك چيزي ميترسانند، آدمهاي جامعه خودشان و دنيا را سياه نشان ميدهند، مثلاً نشان ميدهد كه يك دفعه صبح بيدار ميشوي و در يك زنجيري قرار داري كه اگر خودت را از اين زنجير خلاص نكني با بدترين شكنجهها روبرو ميشوي، هميشه ترس را به شما القا مي کنند. در خانه هم كه باشي دچار وحشت هستي.
چند سال پيش يكي از محققان و کارگردانان آمريكايي به نام مايكل مور، در فيلمي به اسم بولينگ براي كلمباين بررسي كرد كه چرا در آمريكا در سال، يازده هزار قتل با گلوله انجام ميشود يعني بيشتر از همه كشورها!
ابتدا نظريه اي ارائه داد که شايد به دليل سابقه خشونت بار آمريكا باشد. تحقيق كرد و به اين نتيجه رسيد که نه، چنين نيست. در خيلي از كشورهاي دنيا اين سابقه بيشتر است. نظريه بعدي را ارائه داد که دليل خشونت زياد آمريکاييها اين است که اسلحه بيشتري در اختيار آنان است، ديد نه در كانادا بيشتر است.
بالاخره به اين نتيجه رسيد كه اين وضعِ فاجعه بار، حاصل ترسي است كه رسانهها در جامعه آمريكا ميپراكنند. مرتب در رسانهها القا مي کنند که به زودي سيل ميآيد، آفات حمله ميكنند، تروريسم حاكم مي شود. فيلمها به شدت آدمها را ميترسانند، جهان را سياه مي نمايانند. هميشه انگار يك وحشتي در اين جهان حاكم است، يك ارواحي ميخواهند اين جهان را بگيرند، شيطان ميخواهد بيايد. در تداوم تبليغات رسانه اي و سينماييشان، ميگويند ما هستيم كه ميتوانيم عليه شيطان و اين جهان سياه بجنگيم، عليه اين قاتلهاي زنجيرهاي. اين دستگاه ماست، اين چشم آبيهاي آمريكايي هستند كه ميتوانند اين كار را بكنند. ما هم براي اينكه شروران را سركوب كنيم، بايد برويم و در خانههاي آنها، آنها را سركوب كنيم.
بدين نحو لشكركشيهاي پر خرج خود را هم توجيه مي کنند. اينها همه عناصر نشاندهنده همين حاكمان دنياي امروز سرمايه و رسانه و سينماست كه به طور مشخص كاباليستها و صهيونيستها هستند.
– در چنين شرايطي كه سينماي غرب چ
نين فعاليتهايي دارد، سينماي ايران چه برنامههايي داشته يا در آينده خواهد داشت؟
خوب به واقع سينماي ايران هيچ برنامهاي نداشته، فكر هم نميكنم در آينده با اين عوامل سينماي موجود، کار مهمي انجام دهد. شايد بفرمائيد اين بدبينانه است، اما شما را به ساختاري كه سينماي ايران دارد توجه مي دهم. ببينيد شما اگر به كسي يا چيزي اميد داشته باشيد، برميگردد به ساختار آن، مثلاً فرض كنيد فرزندي داريد که نبوغ خاصي در او مي بينيد.
آنگاه ميگوييد اين بچه اگر تلاش کند، در آينده يك چيزي ميشود. در اين سينماي موجود، متأسفانه آنهايي كه دارند اداره ميكنند و ساختارش را دارند، حداقل آنهايي كه نبض كليدي را در اختيار دارن، يعني تهيهكنندگان و توليدكنندگان به طور مشخص، اين ايده ها را ندارند.
راجع به فيلمسازها صحبت نميكنم، برخي کارگردانان آدمهاي خلاق و متعهدي هستند. اما به طور مشخص تهيهكنندگان، اصلاً راجع به اين مسئله فكر نميكنند كه اين مضمون يا سمبل يا تفکر صهيونيستي هست، كاباليستي هست، آخرالزماني وجود دارد.
به قول معروف اين كاره نيستند، اصلاً به اين چيزها فكر نميكنند، فقط فكرشان همين است که فيلمي بسازند سرگرمكننده و گيشه پسند. متاسفانه از اين سينما، در نهايت آبي گرم نميشود، مگر اينكه يك تحول خيلي خاصي در آن به وجود بيايد.
متاسفانه تاثير اين تفکرات در جامعه فهميده نمي شود. اين احساس نميشود كه جهان غرب و صهيونيستها اين فعاليتها را عليه ما آغاز كردهاند. همه فكر ميكنيم ميتوانيم گفتگو و مصالحه كنيم، نه مصالحهاي در كار نيست، اصلاً نميتواند گفتگويي باشد.
اصلاً آرمانها با هم متفاوت است، آنها امام زمان ما (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ميگويند ضد مسيح و رئيس شياطين! چه طور ميتوانيم با آنها مصالحه كنيم! آنها ما و اجدادمان را شيطان و نيروي شر و محور شرارت ناميدهاند و در فيلم هايشان نشان دادهاند.اصلاً نميشود با يك چنين چيزي مصالحه كرد.
فقط صد و بيست كانال تلويزيوني دارد تبليغ اوانجليستها را ميكند. در سال حدود هزار فيلم در آمريكا ساخته ميشود، حدود ششصد يا هفتصد تا
ي آن تبليغ اين آرمانها و اسطوره هاست. ما چه کردهايم؟ صدا وسيما و سينماي ما چه کرده است؟ آيا کافي بوده همين مقدار کار کمي که انجام شده است؟ ولي ما اميد داريم كه چنين چيزي بشود.
بالاخره به نظر من از جاهايي مثل مرکز پژوهش هاس اسلامي صدا وسيما بايد اين حركات و افکار بلند شود و رشد کند يا مؤسسهاي مثل موعود كه آقاي شفيعي از آنجا هم تشريف دارند، و ما مدتي است كه در خدمت ايشان هستيم. کتابها و سخنرانيها و نقد فيلمهاي خوبي داشته اند. اولين چيزي كه به ايشان گفتم، اين بود که شما بايد فيلم بسازيد، برنامه توليد كنيد.
شما هر چه كتاب هم منتشر کنيد، در تيراژ دو هزار و سه هزار و پنج هزار عدد، خوب است، ولي وقتي فيلمي مثل ماتريكس هيجده هزار سينما در دنيا را به تسخير خود در ميآورد و فروشي بالاي دو و نيم ميليارد دلار دارد و سپس به خانههاي همه ميرود، در تلويزيونهاي همه کشورها ميرود، تاثيرات قبلي را از بين مي برد يا کمرنگ مي کند. ما در طول اين بيست و هشت سال چه فيلمي راجع به يكي از مظاهر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ساختهايم، چقدر دنيا سينماي ديني يا آخرالزماني ما را ديده است؟ اصلا ما سينماي آخرالزماني داريم؟ واپسين دوران خوبيها آرمان ماست و ادعا ميكنيم كه ما امام زماني هستيم.
چه كار كردهايم، آمديم حداقل نشانههاي ظهور ايشان را در سينما باز کنيم؟ باور كنيد خيلي از بچههاي ما از ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ميترسند! ميگويند اگر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيايد خون راه مياندازد!
آنقدر در اين جامعه هنري ما كار نشده كه نسل هاي بعدي از امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خودمان ميترسند، ولي از مسيح آنها نميترسند! مسيح (عليه السلام) مظهر مهرباني و خوبي و محبت است، چون آثار بسياري از مسيح و قديسان مسيحي در ويدئو کلوپها و ماهوارهها و حتي تلويزيون ما پخش شده است،
اما متأسفانه يک فيلم هم راجع به حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نساختهايم. سينما، رسانهها، روزنامهها، مجلات، هنرمندان، محققان، نويسندگان و همين حوزه علميه قم بايد کارهايي را آغاز کنند. دقيقاً حركت بايد از حوزه علميه قم و مراکزي مثل مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما شروع شود.
– چرا سينماي ايران سعي ندارد در مورد ظهور و منجي شيعيان، بر اساس منابع غني اسلامي، فيلم يا فيلمهايي ارائه دهد؟
واقعاً جاي اين سؤال هست و اين، سؤال خوبي است، يعني من فكر ميكنم بايد بنا به آن چيزي كه در احاديث وجود دارد، امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اول بايد شناسانده شود سپس زمينه سازي براي ظهور و خصوصيات ياران ايشان بررسي شود. ان شاء الله فرداي اميد همين ملت ميخواهد از ايشان و آرمانهاي ايشان حمايت كند، اما ملت به درستي ايشان را نميشناسد.
امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را فقط در نيمه شعبان مي شناسند. جوانها و مردم جشني ميگيرند و بعد که ميگوييم امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ان شاء الله ظهور ميكنند، گفته مي شود حالا هنوز وقتش نرسيده است! جدي نگرفتهايم. به همين دلايل است که ظهور عقب ميافتد. همه چيز را شوخي گرفتهايم؛ ولي آن طرف، در غرب، صهيونيستهاي مسيحي و يهودي، خيلي جدي هستند. شما از فيلمها و حركاتشان ميفهميد كه واقعاً جدي هستند و آنها شوخي بر نميدارند، فقط ديگر اين قدرت خدا و ساحت مقدس امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه اين مملكت را نگه داشته است.
– نظر شما درباره نشستهاي نقد فيلم تلويزيون مانند سينما ماوراء چيست؟ عملكرد آن را مثبت ارزيابي ميكنيد يا منفي؟
سينما ماوراء هم در همان عرصه سياستهاي تلويزيون است. تلويزيون ما البته مديران پرتلاشي دارد، آدمهاي خوبي در آن هستند، قصدها و نيتها خوب است ان شاء الله. ولي برنامهاي براي دشمنشناسي و آرمان شناسي اسل
امي و ارزيابي فيلم هاي غربي با اين ديد، متاسفانه وجود ندارد. دشمن اصلي ما همين صهيونيست ها و برنامههايشان و آرماگدونيها هستند. قرآن کريم هم حدود هزار آيه درباره شيوههاي دشمني با اسلام و تاريخ يهود دارد.
شما وقتي كانالهاي غربي را نگاه كنيد، مرتب عليه شيعه تبليغ مي کنند. متأسفانه چنين ديدگاهي چون در سينما و تلويزيون ما نيست. نگاه ما به فيلمهاي آنها منهاي نگاه دقيق دشمن شناسانه است. نگاهي به دور از افراط و تفريط و دقيق.
برنامه سينما ماوراء ما هم به يك سري فيلم كه از آن طرف بياورند و فقط غيرمادي باشد، محدود شده است؛ يعني همين که فيلمي به جاي ديگري غير از ماديات توجه داشته باشد، کافي است. حالا اينكه اين غيرمادي بودن جادوئيسم است يا بوديسم است يا کاباليسم است يا شيطان پرستي است مهم نيست.
نمونه آثاري که سينما ماورا نشان داده است، بر اين ادعا شاهدي قوي است. در چند فيلم پخش شده در همين برنامه تفكرات لائيك وار ارائه شده است، و اکثر منتقدين هم متاسفانه به دليل بي خبري تجليل ميكنند! در نقد فيلم که فقط نبايد ساختار سينمايي را بلد بود، بايد به محتواي فيلم ها هم مسلط بود.
حرف من اين است كه چنين فيلمهايي را نشان دهيد، ولي منتقدي عالم و دانشمند بياوريد که دقيقا اينها را توضيح دهد و تفکرات اصلي حاکم بر هاليوود و سينماي غرب و شرق را با توجه به حقانيت اسلام و تشيع توضيح دهد و شگردهاي آنها را رو کند.
البته ما متاسفانه همين وضع را در هنرها و جامعه خود هم داريم. مثلا اخيرا كتاب فريدون آدميت يكي از فراماسونريهاي شاخص ايراني چاپ شده، راجع به يك بنيانگذار فرماسونري در ايران، به نام ميرزا حسين خان سپهسالار چاپ شده است. الان بعد از سي سال در همين دولت و اين آمده انديشه ترقي را به فراماسونري نسبت داده است،
در صورتي که هر کس با تاريخ کمي آشنايي داشته باشد مي داند که فراماسونرها وابسته به صهيونيستها و انگليس و امريکا هستند و حافظان منافع انها در دنيا هستند. ما نمي گوييم چاپ نشود، بلکه انتشار بدهند، اما كنار آن بنويسند اين ميرزا حسين خان سپهسالار چه کسي بوده و چه کرده است. بنويسند که او بود که اولين دولت فراماسونري را در ايران تشكيل داد. بنويسند که فريدون آدميت فراماسونر است.
لااقل اينها را توضيح دهند كه خواننده جوان كه ميخواند، حداقل اين
افراد را بشناسد. متأسفانه اين كار انجام نميشود. اين تفكر در تلويزيون هم وجود دارد؛ يعني علي رغم فيلمها و كارهاي خوبي كه ساخته مي شود و فيلمهاي خوبي كه نشان ميدهند، اما اين تفكر منسجم وجود ندارد و اين برنامهها به هرز ميرود و همين سينما ماوراء ميتواند بهترين محمل براي بيان آرمانها و عقايد اسلامي و افشاي فيلمها و برنامههاي مخدر آنها باشد.
– با توجه به مسائل موجود و ترويج شديد جادوگري و مسائل ماورايي منحرف در ايران و جهان، بطور مشخص چه پيشنهادي براي جلوگيري و مقابله به مثل داريد؟
خدمت شما عرض كردم، الان فرقههاي انحرافي بسيار زيادي در کشورمان وجود دارد، اخيراً كتابي چاپ شد از آقاي دکتر محمد تقي فعالي به اسم آفتاب و سايهها كه راجع به اين فرقهها بود، كه توسط دفتر مقام معظم رهبري در دانشگاه ها توزيع شد. اولين بار بود كه راجع به اين فرقهها به طور جدي صحبت ميشد. اين کار بسيار خوبي در شناساندن اينها بود. اين اولين قدم است.
متاسفانه بنده ديده ام كه كتابهاي اين فرقهها را به صورت مجاني در ميدانهاي شهرهاي ما پخش ميكنند و هيچكس جلوي آنها را نميگيرد، بايد جلوي تبليغ ضلالت را گرفت. اين قدم بعدي است. فرقههايي كه پس فردا هزار تفكر انحرافي و خانه هاي تيمي و تيم هاي فساد فکري و جنسي به وجود ميآيد، خيلي خطرناك است، بايد مواظب بود.
اما به نظر ميرسد قبل از مقابله به مثل، بايد كار را ايجابي و توليدي كنيم. کار اثباتي كنيم؛ يعني اينكه بياييم حداقل تفكرات خودمان را در قالب فيلمهاي جذاب و قوي نشر دهيم. آن آرمانها و آن واقعيات را، دشمن شناسي قرآني را. بعد مقابله به مثل کنيم.
کار تدافعي هم يك واقعيت است و بايد وجود داشته باشد. مؤثرترين سلاح ميتواند رسانه باشد، رسانه و سينما كه مهمترين و مؤثرترين هستند، فيلم بايد ساخت. برنامه ساخت. روشنگري كرد. كانال تلويزيوني ايجاد كرد. همين كتاب و نشريه و اي
ن قبيل کارها.
سوء تفاهم نشود، نه اينكه ممنوعيت به وجود بيايد. كتابهاي آنها هم منتشر شود ولي اين، محملي شود براي توضيح اين پديدهها، اخيرا ديدم كتاب دو قرن سكوت آقاي زرين كوب دوباره به چاپ رسيده بود که شهيد مطهري نقدهاي اساسي به آن داشتند. اين کتاب راجع به ايران بعد از اسلام است و ميگويد: بعد از اسلام دو قرن ايران ساكت بود و هيچ فرد شاخصي نداشت.
شهيد مطهري در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران با دليل و برهان، توضيح دادهاند كه اتفاقاً اينگونه نبوده است و در اين دو قرن، پايهايترين عرفا و فضلا و فلاسفه ايراني را داشتهايم. پايهايترين علوم در همين دو قرن توليد و صادر شده اسند. كار خوبي كه در چاپ جديد اين كتاب شده، صحبتهاي شهيد مطهري را هم همراه اصل کتاب چاپ کرده اند. خيلي كار خوبي است.
يعني حداقل اگر آن نظر مطرح ميشود نظر ايشان هم مطرح شود. يعني اگر نظر فراماسونري چون فريدون آدميت راجع به فراماسونر ديگري به نام سپهسالار گفته ميشود، در كنار آن واقعيت برنامههاي اينها هم گفته شود. حتي طبق اسناد ساواك، در زمان شاه گفتند که اين كتاب ضد اسلامي است و ممكن است مردم وقتي كه اين حرفهاي ضد اسلامي را بخوانند، برآشوبند و کتاب چاپ نشود ولي محمد رضا شاه که نوكر فراماسونرها بوده ميگويد کتاب چاپ شود!
– فرموديد در دهه هفتاد جادوگري را رواج دادند، آيا منفي بودن جادوگري، تنفّر عمومي ايجاد نميكرد؟
معمولاً نگاه عرفي به جادوگري نگاه منفي بوده است. در فيلمهايي كه آن موقع ساخته ميشد، سعي ميشد كه همان عرف مرسوم نشان داده شود. لذا باعث برانگيختن تنفر عمومي نبوده، بلکه ترويج خرافات عموم مسيحيان و يهوديان بوده است، اما يك سري فيلمهايي ميساختند براي اينكه جادوگران را خوب معرفي كنند، مثلاً جادوگر شهراُز، جادوگري مثل افسونگر، دختر شاه پريان يا چيزهاي ديگر، سعي ميكردند اينها ساخته شود. جادوگر شهراُز را كمپا
ني سلزينك ساخت و اين كمپاني صهيونيستي بود، مشخص است كه آنها بر اساس آموزههاي خودشان اين كار را كردند. اما سيل فيلمهائي كه راجع به جادوئيسم ساخته شود، جديد است و اين هم مشخصا صهيونيستي است.
همين فيلم هري پاتر را شرکت برادران وارنر که از ابتدا يهودي و صهيونيستي بود، ساخته است. حتي جادوگري را پيش از اين به شرق نسبت ميدادند، مثل فيلم دزد بغداد، علي بابا و…
سعي ميكردند اينهايي كه بين مردم منفي بودند را شرقي معرفي کنند يا بگويند از شرق نشات گرفته است مثل فيلم جنگير که شرارت و شيطنت از کربلا در عراق به غرب مي رود و در جسم دخترکي حلول مي کند.
نوعي بدنام كردن شرقيها و مسلمين و شيعيان، ولي امروزه داستان فرق کرده و جادوي آخرالزماني غربي را مي سازند که بر همه جهان مسلط مي شود.
– با تشکر فراوان از شما که وقت مفصلي در اختيار ما قرار داديد.
ممنون و موفق باشيد.
مرجع: تبیین
www.bfnews.ir


