اسرائیلیات، جمع اسرائیلیه و منسوب به اسرائیل، لقب یعقوب پیامبر، جدّ اعلای یهودیان است. واژه اسرائیلیات گاهی در معنایی ویژه، فقط بر آن دسته از روایاتی اطلاق میگردد كه صبغه یهودی دارد1 و از طریق فرهنگ یهودی وارد حوزه اسلامی میشود2 و گاهی در معنایی گستردهتر، هر آنچه را كه صبغه یهودی و مسیحی دارد و در منابع اسلامی داخل شده3 و گاهی در مفهومی گستردهتر از دو مورد پیشین، بهكار رفته و هر نوع روایت و حكایتی را كه از منابع غیر اسلامی وارد قلمرو فرهنگ اسلامی میگردد، شامل میشود.4
شده است. آنچه در صدر اسلام و تا مدّتها بعد از عصر صحابه و تابعان، در این باره رواج داشته، تعبیراتی از قبیل گفتههای اهلكتاب، نقل از كتب پیشینیان و امثال آن بوده است.
در روایتی از امام صادق (ع) از اینگونه روایات به احادیث یهود و نصارا یاد شده است.6 قدیمیترین منبع موجود كه اسرائیلیات را در معنای اصطلاحی آن بهكار برده، از مسعودی (م.343ق.) است كه در آن افزون بر اطلاق اسرائیلیات بر روایات یهودی و مسیحی، به نمونههایی از این روایات نیز اشاره كرده است.7 سپس شیخ مفید(ره) این واژه را در همین معنا بهكار برده است.8 در قرنهای بعد نیز برخی مؤلّفان، ضمن كاربرد این اصطلاح، مباحثی را درباره اسرائیلیات در مباحث تفسیری و غیر تفسیری مطرح كردهاند كه در این میان، مفسّران، بیشتر از دیگران به این موضوع پرداختهاند، تا آنجا كه برخی از مؤلّفان معاصر تألیفات مستقلّی را به این موضوع اختصاص دادهاند كه از مهمترین آنها میتوان به «الاسرائیلیات فی التّفسیر و الحدیث» از محمّد حسین ذهبی، «الاسرائیلیات و الموضوعات فی كتب التّفسیر» از محمدابوشهبه و «الاسرائیلیات و اثرها فی كتب التّفسیر» از رمزی نعناعه اشاره كرد.
مبدأ نفوذ اسرائیلیات:
آغاز ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی به زمان نفوذ تمدّن و فرهنگ یهودی به فرهنگ اعراب بت پرست قبل از اسلام بازمیگردد. پیش از ظهور اسلام، قبایل فراوانی از اهلكتاب در مجاورت مشركان در «مدینه» و پیرامون آن از جمله «خیبر» و «فدك» زندگی میكردند. اهل كتاب چون دارای دین و كتاب آسمانی بودند، موقعیت و فرهنگ بالاتری در مقایسه با مشركان داشتند و نزد آنان از جایگاه علمی ویژهای برخوردار بودند. مشركان برای فهم بسیاری از مسائل، از جمله مسائل مربوط به خلقت، تاریخ ملّتهای گذشته و… به آنان مراجعه میكردند، افزون بر این، آنان در سال، دو كوچ زمستانی و تابستانی به «یمن» و «شام» داشتند و در این مسافرتها با گروههای فراوانی از اهلكتاب كه در این دو سرزمین ساكن بودند، رفت و آمد و ارتباط داشتند و این ارتباطها نیز خود عامل دیگری در نفوذ فرهنگ یهودی در فرهنگ عرب جاهلی به شمار میرفت.9 مراجعه اعراب به اهلكتاب، بعد از ظهور اسلام و پذیرش آیین جدید ادامه یافت و آنا
ن برای فهم برخی ناشناختهها، اهلكتاب را بر دیگران ترجیح میدادند؛ به ویژه كه قرآن نیز در آیاتی، مشركان را به اهل كتاب ارجاع داده بود:
«فَسـَلوا اَهلَ الذِّكرِ اِن كُنتُم لاتَعلَمون، بِالبَيِّنـتِ والزُّبُرِ؛ 10
اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید كه از دلایل روشن و كتب پیامبران پیشین آگاهند!.».
مخاطب اصلی در این آیات، مشركان هستند كه خداوند به آنان خطاب كرده: «اگر در صحّت گفتههای قرآن شك دارید، از اهلكتاب بپرسید»؛ امّا برخی مسلمانان گمان كردند كه این آیات مراجعه آنان به اهلكتاب را مجاز شمرده است، بدین سبب برای سؤال از معارف اصلی دین، به اهلكتاب مراجعه میكردند.
رجوع به اهلكتاب، به همین منوال ادامه داشت تا اینكه پیامبراكرم(ص) در روایاتی كه خواهد آمد، بهطور صریح مسلمانان را از مراجعه به آنان منع كرد؛ ولی با وجود نهی صریح پیامبر(ص)، گروهی از مسلمانان برای دستیابی به مطالبی كه به گمان آنان در معارف اسلامی وجود نداشت، به اهلكتاب مراجعه میكردند.
رحلت پیامبر(ص) و فقدان آن حضرت، سبب ورود بیشتر اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی شد؛ زیرا از طرفی حضرت، مانعی برای مراجعه مسلمانان به اهلكتاب به شمار میرفت و از سوی دیگر، با رحلت ایشان، راه كسب دانش و معارف اسلامی بر كسانی كه از جانشین عالِم و دروازه علم پیامبر(ص)، علی(ع) و صحابیان دانشمندی، همچون ابنعبّاس و ابنمسعود غافل بودند؛ مسدود ساخت. به همین جهت ذهبی مینویسد:
داخل شدن اسرائیلیات در تفسیر از اموری است كه به عهد صحابه بازمیگردد.11
نو مسلمانان اهلكتاب كه در عهد صحابه، اسلام را پذیرفته بودند، از عوامل دیگر ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی بودند. اینان با تظاهر به اسلام و سوء استفاده از اعتماد برخی صحابه، خرافات فراوانی را وارد حوزه فرهنگ اسلامی كردند. ورود و نفوذ این روایات در دوره تابعان نیز ادامه یافت؛ بلكه در این عصر بر اثر تساهل گذشتگان، شیوع پدیده داستانسرایی، گرویدن شمار بیشتری از اهلكتاب به اسلام و نیز رغبت بیشتر مسلمانان به شنیدن داستانهای ملّتهای پیشین، اسرائیليّات بیشتری وارد تفسیر و حدیث اسلامی شد، افزون بر این، وجود مفسّرانی در این عصر، همچون مقاتل ابنسلیمان كه میخواستند نقص و كمبودهای تفسیر را با روایات اسرائیلی برطرف سازند، بر نفوذ بیشتر این روایات افزود12 تا اینكه عصرِ تابعانِ تابعان فرا رسید. در این عصر نیز علاقه به اخذ روایات اسرائیلی افزونتر شد و گروهی در مراجعه به اهلكتاب، راه افراط را پیش گرفتند، به گونهای كه هر روایت اسرائیلی را میپذیرفتند و آن را صحیح تلقّی میكردند. این گرایش شدید ادامه یافت تا نوبت به عصر تدوین تفسیر رسید. در این عصر، برخی مفسّران بخش اعظم این روایات اسرائیلی را وارد تفسیر كردند.13
زمینههای گسترش اسرائیلیات:
افزون بر عواملی كه اسرائیلیات را در تفسیر و حدیث اسلامی وارد كرد، زمینهها یا عواملی نیز باعث شد تا این روایات، در دایرههای وسیع گسترش یافته، همه شئون اخلاقی، اعتقادی و مذهبی مسلمانان را فراگیرد. این زمینهها عبارتاست از:
1. ضعف فرهنگی عرب:
مردم جزیره العرب پیش از اسلام و سالها پس از ظهور اسلام، از نظر فرهنگ و دانش در سطح بسیار پایینی قرارداشتند، بهطوری كه افراد با سواد میان آنان كمتر یافت میشد؛ بدین سبب همواره در برابر اهلكتاب كه موقعيّت علمی و اجتماعی برتری داشتند، خاضع و تسلیم اندیشهها و افكار آنان بودند. ابنعباس میگوید:
گروهی از انصار از زمانی كه بتپرست بودند به جهت اعتقاد به جایگاه علمی والای اهلكتاب، در بسیاری از كارها از آنان پیروی میكردند و تا آمدن مهاجران به مدینه به این روش خود پایبند بودند.14
ابنخلدون نیز یكی از اسباب گسترش اسرائیلیات را بدوی بودن اعراب، جهالت و بیسوادی آنان و بهرهمند بودن اهلكتاب از آیین و كتاب آسمانی دانسته است كه این امر باعث شده اعراب، هر آنچه را اهلكتاب میگفتهاند، بپذیرند.15
2. كینه و دشمنی شدید یهود:
یهودیان با ظهور اسلام، موقعيّت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را از دست رفته میدیدند. از سوی دیگر پیامبر خاتم(ص) از میان آنان برانگیخته نشد، ازاینرو از اسلام و مسلمانان كینه بسیار شدیدی در دل داشتند و همواره درصدد نابودی و ضربهزدن به اسلام بودند و چون از طریق مقابله نظامی و همدستی با مشركان نتوانستند به این هدف دست یابند، از درِ حیله و تزویر وارد شده، با پذیرش اسلام و تظاهر به آن و جلب اعتماد برخی مسلمانان، عقاید خرافی فراوانی را وارد فرهنگ اسلامی كردند.16
3. ایجاز و گزیدهگویی قرآن:
قرآنكریم طبق اسلوب ویژه خود در بازگویی داستانها و نقلهای تاریخی، فقط به ذكر آنچه با هدف و مقصود كلام ارتباط داشته، بسنده كرده و به جزئيّات این داستانها كمتر پرداخته است. این امر، گروهی از صحابه را بر آن داشت تا برای به دست آوردن جزئیات، به اهلكتاب كه این داستانها در كتابهایشان با تفصیل بیشتری آمده است، مراجعهكنند.17
4. قصّهسرایان و همراهی دستگاه خلافت با آنان:
علاقه وافر صحابه و دیگران به شنیدن داستانهای ملّتهای گذشته، باعث شد داستانپردازی در صدر اسلام گسترش یابد. اینان با اهداف گوناگون، از جمله كسب مقام، شهرت، مال، بد نام كردن اسلام و فاسد كردن عقاید مسلمانان، داستانهای خرافی فراوانی را ساخته و آنها را وارد فرهنگ اسلامی میكردند. طبق نقل ابوشهبه، این كار در اواخر خلافت عمر آغاز و بعد به حرفهای رسمی از سوی جاهلان مبدّل حرفهای شد. سپس به تدریج، ابزار دست صاحبان سیاست گردید كه برای رسیدن به مقاصد خود، از گسترش این پدیده پشتیبانی كردند.18 نامورترین این افراد تمیم اوسداری است19 كه عمر به او اجازه داد پیش از خطبههای نماز جمعه در «مسجدالنّبی» به ایراد موعظه و نقل داستان بپردازد. این كار درزمان عثمان به هفتهای دو بار افزایش یافت.20 نیز نقل شده كه عمر به كعب اجازه داد تا از كتابهای كهن برای او داستان نقل كند و مردم را نیز در شنیدن سخنان او آزاد میگذاشت.21 اگرچه در روایات دیگری نقل شده كه عمر از نقل روایات اهلكتاب به شدّت منع و ناقلان اینگونه روایات را توبیخ میكرده است.22 این توبیخ و تشدید او به نوشتن روایات اهلكتاب مربوط بود؛ چنانكه در نوشتن روایات پیامبر نیز همین سرسختی را
نشان میداد؛ امّا درباره نقل شفاهی اینگونه نبود.
این حرفه در زمان معاویه گسترش بیشتری یافت و وی نخستین زمامداری بود كه داستانسرایان را برای اهداف سیاسی به خدمت گرفت. او برای این كار، افرادی را منصوب و برای آنان كارمزد معيّنی قرار داد23، چنانكه از وجود برخی صحابه پیامبر(ص) نیز برای جعل حدیث بر ضدّ مخالفان خود استفاده میكرد.24
5. ممنوعيّت نگارش حدیث:
ممنوعيّت نگارش حدیث پیامبر(ص) كه در صدر اسلام پدید آمد و تا یك قرن بعد ادامه یافت، به دستور خلفا، به ویژه خلیفه دوم بود. خلأ حاصل از نگارش حدیث و نشر آن، زمینه مناسبی را برای بدعتهای یهودی و یاوههای مسیحی و افسانههای زرتشتی، به ویژه از سوی یهود و نصارا پدید آورد تا اینان احادیث فراوانی را جعل كنند و آن را به پیامبران الهی، از جمله پیامبر اكرم(ص) نسبت دهند.25 محمود ابوریه مینویسد
:
«از جمله پیامدهای تأخیر تدوین حدیث تا پس از قرن اوّل، باز شدن درهای جعل حدیث و رونق گرفتن آن بود، به حدّی كه احادیث موضوعه فراوانی در منابع اسلامی وارد شد.»26
6. مسامحه در نقل و بررسی روایات:
از دیگر زمینههای نشر و گسترش اسرائیلیات، تسامح صحابه، تابعان و دیگر مفسّران و راویان حدیث است كه بدون توجه به موثّق بودن راویان این احادیث و سازگار بودن مضمون این روایات با كتاب خدا، سنّت پیامبر و عقل، آنها را برای دیگران نقل یا در كتابهای تفسیری خود ثبت میكردند و بدین وسیله، كتابهای تفسیری را ازاین روایات انباشتند.27
آثار و پیامدهای اسرائیلیات:
ورود و نفوذ اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی، آثار سوء فراوانی را در پی داشت كه عمدهترین آنها عبارت است از:
1.آمیخته شدن تفسیر و حدیث صحیح اسلامی با خرافات:
روایات اسرائیلی چون به طور عمده، ساخته دست یهود و جاعلان حدیث بود، هیچگونه تطبیقی با واقعيّت نداشت و این امر سبب آمیختگی ر
وایات صحیح و غیر صحیح شد28 كه خود زمینههای تضعیف یا از بین رفتن اعتماد عمومی به تفسیر و حدیث و دور كردن مردم از معارف صحیح اسلامی را فراهم ساخت، به گونهای كه احمد بنحنبل میگوید:
سه چیز اصل و واقعيّتی ندارد و یكی از آنها تفسیر است.29
2. فساد و انحراف در عقاید مسلمانان:
نقل عقاید باطل اسرائیلی و انتساب آن به پیامبر(ص) و دیگران باعث شد تا برخی از مذاهب اسلامی، بدون تحقیق این روایات را پذیرفته و آنها را به صورت عقیده و مذهب خود برگزینند. عقیده به جسم بودن خداوند، معصوم نبودن پیامبران و… را میتوان رهاورد اینگونه روایات دانست.
3. مشوّه كردن چهره اسلام:
ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی، باعث شد تا عدّهای اسلام را دینی خرافی جلوه دهند و بگویند: اسلام میكوشد پیروانش را با تعالیم پوچ و واهی كه با هیچ معیار عقلی سازگاری ندارد، سرگرم سازد؛ چنانكه برخی مستشرقان، بعضی ازاین روایات را از منابع اسلامی استخراج كرده و با ترویج آنها درصدد بدنام كردن اسلام و ضربه زدن به آن هستند.30
پی نوشتها:
1ـ دائرهالمعارف مصاحب، ج، ص؛ الاسرائیلیات فی التفسیر والحدیث، ص.
2ـ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج1، ص165؛ الاسرائیلیات و اثرها فی كتب التفسیر، صـ.
3ـ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج، ص، 169.
4ـ اس
رائیلیات در تفاسیر، صـ.
5ـ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج، صـ؛ التفسیروالمفسرون، معرفت، ج، صـ.
6ـ الخصال،، ص.
7ـ مروج الذهب، ج، ص.
8ـ الارشاد، ج، ص
.
9ـ الاسرائیلیات فی التفسیر والحدیث، صـ.
10- سوره نحل (16) آیات 43 و 44 ؛ سوره اسراء (17) آیه 101
11ـ التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج، ص.
12ـ همان، صـ.
13ـ همان، صـ& lt;SPAN dir=ltr>
14ـ تفسیر ابنكثیر، ج، صـ.
15ـ اضواء علی السنه المحمدیه، ص؛ مقدمه ابنخلدون، ج، ص.
16ـ اضواء علی السنه المحمدیه، صـ.
17ـ التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج، ص.
18ـ الاسرائیلیات ، ص89ـ؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج، ص.
19ـ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج، صـ.
20ـ المصنف، ج، ص219؛ سیر اعلامالنبلاء، ج، ص447ـ.
21ـ تفسیر ابنكثیر، ج، ص.
22ـ همان، ج، ص.
23ـ فجرالاسلام، ص؛ التفسیر و المفسرون، معرفت، ج، صـ.
24ـ اضواء علی السنه المحمدیه، ص؛ شرح نهجالبلاغه، ج، ص283.
25ـ الملل و النحل، ج، صـ، 77.
26ـ اضواء علی السنه المحمدیه، ص& lt;/SPAN>.
27ـ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج، صـ؛ المیزان، ج، صـ.
28ـ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج، ص.
29ـ الاسرائیلیات و اثرها فی كتب التفسیر، ص.
30ـ همان، صـ.
آیت الله محمد هادی معرفت
http://www.mouood.org