انجمن حجتيه پس از پيروزي انقلاب اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي انجمن حجتيه كه در حيرت پيروزي انقلاب اسلامي بود تضعيف شد زيرا آنها اعتقادي به پيروزي انقلاب اسلامي نداشتند، لذا پنج شش ماه در حالت ترديد بودند. انجمنيها كه تا واپسين روزهاي پيروزي انقلاب ميگفتند امام سيزدهم در پاريس نشسته و مردم را جلوي گلوله ميفرستد در نيمه شعبان سال اول انقلاب عكس همه مراجع را زد و بعد از چندماهي به تأييدات خود از رهبر انقلاب اشاراتي داشت و خود آقاي حلبي از مضاميني چون عظيمالشأن و رهبر كبير براي امام خميني(س) استفاده كرد.(33)
وقتي انجمنيها به موضع انفعال افتادند نيروهاي تربيت شده در انجمن، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند:
1– از دسته اول برخي مانند آقاي پرورش، دكتر صادقي، استاد دانشكده الهيات مشهد، عبدالكريمي، استاد دانشگاه مشهد، مهندس مصحف و بسياري ديگر به انقلاب پيوستند. در ميان اينان، جواناني نيز حضور داشتند كه دست كم چند سالي انجمن را تجربه كرده و به صف انقلابيان پيوسته بودند. برخي نيز مانند آقاي طيب كه مسئوليت برگزاري مراسم سخنرانيها را در تهران بر عهده داشت، نه تنها به انقلابيون پيوستند، بلكه به نوعي د
ر برابر انجمن هم قرار گرفتند.
2. دسته دوم در برابر انقلاب بيتفاوت ماندند.
3. دسته سوم به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان – از نوع ديندار – پيوستند.(34)
انجمن پنج ماه پس از پيروزي انقلاب، مبادرت به تجديدنظر و اصلاحاتي در اساسنامهاش با افزودن تبصرهها و متممهايي نمود كه در شرايط انقلاب، قادر باشد گاه به ميخ و گاه به نعل بزند و دو پهلو موضع بگيرد. مثلاً اگر در مواردي از آنها انتقاد ميشود، فوراً شاهد خود را كه متمم اساسنامه است به رخ ميكشيدند كه بلي ما مطابق اساسنامهمان مطيع و فرمانبردار رهبر عاليقدر انقلاب حضرت امام خميني(س) و آماده خدمت به ارگانها و نهادها و… و معتقد به ولايت فقيه و كذا و كذا هستيم.(35)&l t;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman’; mso-bidi-language: FA” dir=ltr lang=FA> همزمان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي انجمنيها سعي كردند در مراكز مهم دولتي نفوذ كنند. در زمان حاكميت دولت موقت اكثر افراد نفوذي انجمن كه از نظر فكري و عملي هماهنگ با بازرگان بودند، در پستها مستقر شدند و به تدريج توسط خودشان افراد ديگر انجمن را وارد ارگانها و نهادهاي انقلاب، حزب جمهوري اسلامي، جهاد، سپاه، دادگاههاي انقلاب، فرمانداريها، آموزش و پرورش و… نموده و آنان نيز براي القاء طرز تلقيشان از اسلام، تلاش ميكردند. از مراكز مهم ديگري كه به طور چشمگير افراد انجمن توانستند در آن نفوذ كنند مراكز اطلاعاتي كشور بود. كليه مدارك و اسنادي كه پرده از ماهيت واقعي و روابط انجمن با ساواك برميداشت، سريعاً نابود شد و بقيه اسناد جمعآوري شده را هم در اختيار ديگر ارگانها نميگذاشتند. آيتالله جنتي در اين رابطه گفت:
علت اصرار شما داير بر اين بود كه در مراكز اطلاعاتي نفوذ كنيد و اطلاعات جمعآوري شده را به مراكز بهرهوري و به ارگانهاي انقلابي نميدهيد چيست؟ چرا؟ مگر سپاه يا ارگانهاي مشابه نبايد داراي آن اطلاعات باشند تا ضدانقلاب را پيگيري نمايند؟ چرا با سپاه به صورت كامل همكاري نداريد؟(36)
با نفوذ انجمن حجتيه در مراكز اطلاعاتي، به خصوص مركز اسناد ملي، امام خميني(س) متوجه اين خطر شده و خود شخصاً در سال 1362 مسئول مركز اسناد ملي را تعويض نمودند. در همين سال، انتشار كتابي با عنوان «در شناخت حزب قاعدين» ضربه سختي بر انجمن وارد كرد. اين كتاب پيش از آن، به صورت بخش بخش در روزنامه اطلاعات به چاپ ميرسيد، زماني كه كتاب در تيراژي بالغ بر هشتاد و هشت هزار جلد به چاپ رسيد ضربهاي سهمگين بر انجمن وارد آمد.(37)
مبارزه با ماركسيسم به جاي بهائيت
يكي ديگر از خطمشيهاي انجمن حجتيه بعد از پيروزي انقلاب جايگزيني مبارزه با ماركسيسم به جاي بهائيت بود. هر چند سعي ميكردند تا دو سه سال بعد از انقلاب همچنان خطر بهائيت را زنده نگه دارند ولي اهتمام اصلي خود را معطوف به ماركسيسم كردند و در كلاسهاي آموزشي خود ماركسيسم را نقد ميكردند، اين در حالي بود كه حداقل به خطر و خسران فرهنگ غرب كه تا مغز استخوان دانشگاهها، مراكز تربيتي، ادارات و جامعه رسوخ كرده بود بيتوجه بودند و ماركسيسم را مسئله اصلي نشان ميدادند.(38)
حضرت آيتالله جنتي در اين رابطه ميگويد:
دليل اينكه تكيهتان روي ضدانقلاب چپ است و از ضدانقلاب راست غفلت ميورزيد چيست؟ مگر امام آمريكا را شيطان بزرگ نخواندند، مگر ما گرفتار آمريكا در نيم قرن اخير نبودهايم؟ در حالي كه شعار ما نه شرقي، نه غربي است چرا شعار نه غربي را ول كردهايم و شعار نه شرقي را چسبيدهايد با اينكه ما تأييد ميكنيم هر دو براي جامعه بشريت خطر است.(39) دكتر محمدرضا سياهي نيز در اين باره نقل ميكند:
در سال 1359 با يكي از اعضاي انجمن ملاقات داشتيم كه به همان تغيير رويه انجمن از مبارزه با بهائيت به مبارزه با ماركسيسم اشاره ميكرد. ميگفت كه: «امروز مبارزه با ماركسيسم در اولويت برنامه ماست.» در واقع اين هدف اشتباهي بود و با رشد انقلاب اسلامي و فروپاشي نظام كمونيستي شوروي، بطلان اين مكتب الحادي بر همه آشكار گرديد.(40)
به همين جهت، انجمن حجتيه در مجموع كوچكترين موضع منفي در قبال جريان بنيصدر، جبهه ملي، تظاهرات 25 خرداد آنان، حزب خلق مسلمان كه حامياش شريعتمداري بود و… اتخاذ نكرد و حتي پس از اينكه شريعتمداري از مرجعيت ساقط شد در اعلاميهاي كه جهت محكوميت توطئه مشترك قطبزاده – شريعتمداري پخش كردند بدون اينكه نامي ببرند، گروهي به نام عوامل فاسد روحانينما را محكوم كردند و در قبال بنيصدر هم تا آخرين لحظات كه با همياري ضدانقلابيان چپ و راست ديگر، آشوبهاي خياباني برپا ميكردند، هيچگونه جبههگيري و مخالفت نكرد؛ اما پس از آنكه بنيصدر به عنوان يك تكيهگاه ضدانقلاب، از مقام رسمي عزل شد و كار به اتمام رسيد و انجمن شكست قطعي خط كفر غرب، عليه خط امام را رؤيت كرد، ديگر علاج و گريزي جز محكوم كردن بنيصدر نيافت و اطلاعيهاي صادر و بنيصدر را خودفروخته خواند.(41)
انجمن حجتيه و جنگ تحميلي
انجمن در ابتدا كه عراق به ايران حمله كرد هيچگونه عكسالعملي مانند كليه گروهكها و مجامع بينالمللي از خود نشان نداد و پس از مدتي با همان دلايلي كه عليه نظام وابسته رژيم شاه مبارزه نكردند و حتي با آن سازش و در مواردي همكاري داشتند، شروع به محكوم كردن جنگ در زمان غيبت امام زمان(عج) كردند و آقاي حلبي در سخنراني خود گفت:
اول شما يك افسر و يك پيشوا و رهبر معصوم پيدا كنيد. رهبري كه بتواند اداره اجتماع كند روي نقطه عصمت نه عدالت، ديشب گفتم اول او را پيدا كنيد او را اقامه به كار بكنيد. طرح داشته باشيد، نقشه صحيح طبق نظر دين، رهبر معصوم داشته باشيد… از من هم واجب است منبر را ول كنم. هفت تير به كمر ببندم، بروم جلو… اين كلمات علي جايش آنجاست نه هر جايي، نه به هر هدف غلطي و هر راه كجي و معوجي و خلافي… بايد جنگ روي موازين دين به رهبري معصوم نه عادل، عادل كافي نيست… عادل گاهي اشتباه ميكند، خون مردم، مال مردم، عرض مردم، ناموس مردم را نميتوان داد به كسي كه خطا ميكند.(42)
اين در حالي بود كه بر اساس گفته صريح امام خميني(س) در كتاب ولايت فقيه بين اختيارات حضرت رسول با وليفقيه تفاوتي نبود و در عين حال كه فضائل رسولالله را برتر و بالاتر از امام معصوم و ولي فقيه ميدانست.
حلبي حتي گستاخي را تا آنجا ادامه داد كه گفت امام زمان(عج) هم كه بيايد خودش جلوتر از همه در لشكر حركت ميكند. او بدون توجه به اهميت جان امام امت براي نظام جمهوري اسلامي، بدون توجه به كهنسالي او و بدون نگاه به جنگ مدرن گفت: «بنده توي خانهام بنشينم، پلو بخورم، به جناب آقا بگويم برو ميدان، ميگويد: برو آقا دنبال كار خودت. خيلي خوب است، خودت بيا عمل بكن….»(43)
انجمن حجتيه كه در اين زمان چهرهاي منافقانه از خود به نمايش گذاشته بود به رغم سخنان صريح سردمدار خود، براي آن كه در مقابل سيل علاقهمندان به امام امت و وليفقيه تاب مقاومت داشته باشد، هميشه خود را حامي انقلاب معرفي ميكرد و حتي در مهر 1360 اقدام به انتشار ويژهنامهاي با نام مرزبانان به مناسبت هفته جنگ كرد و اعلام نمود كه تمامي توان خود را در همه زمينههاي فرهنگي، اقتصادي و فكري در اين راه نهاده است و عزيزاني از پاسداران حريم ولايت امام عصر (ارواحنا فداه) را به جبهههاي حق عليه باطل گسيل داشته است و حتي آمادگي انجمن را براي ادامه ه
مكاري تا پيروزي كامل حق بر باطل اعلام نمود. بيترديد انگيزه انتشار اين ويژهنامه پاسخگويي به اتهامات مخالفان و منتقدان انجمن حجتيه بود و اين مجموعه، اگر چه بر حضور فعال برخي از عناصر ردههاي مياني در جبهههاي جنگ دلالت ميكرد اما ميبايست توجه داشت كه پيرامون اين مسئله، انتقاداتي جدي بر جنگ از سوي اعضاي اصلي انجمن از جمله شبهه ناك بودن جنگيدن دو ملت مسلمان در كنار يكديگر بود.(44)
تعطيلي انجمن
همه اقدامات طرفداران انجمن در برابر نظريات امام خميني(س) رنگ باخت و يك اشاره ضمني از ا يشان كافي بود كه مسئول انجمن خود تعطيلي انجمن و البته نه انحلال آن را اعلام كند. با بروز اختلافات بين افراد حجتيه و طرفداران دولت در سبزوار، كار به زد و خورد نظامي كشيد كه نتيجه آن كشته و زخمي شدن عدهاي از طرفين بود. در شهرهاي ديگر مثل بوشهر، اصفهان و كرمانشاه هم اختلافات به تظاهرات و زد و خوردهاي خياباني منجر شد. انجمن آن قدر در كارشكني و تبليغات مغرضانه خود به روشهاي مختلف ادامه داد تا امام امت در عيد فطر سال 1362 خطاب به انجمن فرمودند:
يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاري كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براي چي ميآيد؟ حضرت صاحب ميآيد معصيت را بردارد ما معصيت ميكنيم كه او بياد؟ اين اعوجاجات را برداريد. اين دستهبنديها را براي خاطر خدا اگر مسلميد و براي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد. اين دستهبنديها را برداريد. در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.(45) انجمن حجتيه پس از گذراندن مراحل مختلف، سرانجام در مرداد سال 62 پس از اشاره به بيانات امام درباره عملكرد مغاير با اهداف نظام جمهوري اسلامي به ظاهر، تعطيلي فعاليتهاي خود را با انتشار بيانيه زير اعلام ميدارد:
بسمالله الرحمن الرحيم
اعضاي محترم انجمن حجتيه مهدويه، خدمتگزاران آستان مقدس حضرت بقيهاللهالاعظم ارواحنا لتراب مقدمهالفداه
با ابلاغ سلام و تقديم مراتب مودت به اطلاع ميرساند: روز سهشنبه 21 تيرماه جاري (عيد سعيد فطر) رهبر عاليقدر انقلاب اسلامي حضرت نايبالامام آيتالله العظمي امام خميني(مدظلهالعالي) در بخشي از بيانات مبسوطه خويش فرمودند: «يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براي چي ميآيد؟ حضرت صاحب ميآيد معصيت را بردارد ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد، اين دستهبنديها را براي خاطر خدا اگر مسلميد و براي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد، اين دستهبنديها را برداريد. در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.» در پي اين فرمايش، شايع شد كه طرف خطاب و امر مبارك اين انجمن است اگر چه به هيچوجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بيان فوق نيافته و نمييابيم و در ايام گذشته بويژه از زماني كه حضرت ايشان با صدور اجازه مصرف انجمن از سهم امام(ع) اين خدمات ديني و فرهنگي را تأييد فرموده بودند، هيچ دليل روشن و شاهد مسلمي كه دلالت بر صراحت معظمله، به تعطيل انجمن نمايد در دست نبود معذلك در مقام استفسار برآمديم. البته تماس مستقيم ميسر نبود. ليكن براي تحقيق از مجاري ممكنه و شخصيتهاي محترمه موثقه و بنا به قراين كافيه محرز شد كه مخاطب امام «معظمله» اين انجمن ميباشد؛ لذا موضوع توسط مسئولان انجمن به عرض مؤسسه معظم و استاد مكرم حضرت حجتالاسلام والمسلمين آقاي حلبي (دامت بركاته) رسيد و فرمودند: در چنين حالتي وظيفه شرعي در ادامه فعاليت نيست. كليه جلسهها و برنامهها بايد تعطيل شود.» عليهذا همانگونه كه بارها كتباً و شفاهاً تصريح كرده بوديم بر اساس عقيده ديني و تكليف شرعي خود، تبعيت از مقام معظم رهبري و مرجعيت، حفظ وحدت و يكپارچگي امت و رعايت مصالح عاليه مملكت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاههاي تبليغاتي بيگانه و دفع غرضورزي دشمنان اسلام را براي ادامه خدمات و فعاليت مقدم دانسته، اعلام ميداريم كه از اين تاريخ تمامي جلسات و خدمات انجمن تعطيل ميباشد و هيچيك مجاز نيست تحت عنوان اين انجمن كوچكترين فعاليتي بكنند و اظهارنظر يا عملي مغاير تعطيلي نمايند كه يقيناً در پيشگاه خداي متع
ال و امام زمان «سلامالله عليه» مسئول خواهد بود. با اين اميد كه تلاشها و كوششهاي صادقانه انجمن در سيساله اخير مقبول ساحت قدس الهي و مرضي خاطر مقدس حضرت بقيهالله الاعظم ارواحنا فداه قرار گرفته باشد.
از خداي متعال عزت و سربلندي مسلمانان به ويژه شيعيان اثني عشري و ذلت و سرافكندگي كافران و منافقان و طول عمر امام امت و پيروزي رزمندگان اسلام را خواستاريم.
انجمن خيريه حجتيه مهدويه
دوا
زدهم شوال 1403، پنجم مردادماه 1362(46)
تعطيلي ظاهري انجمن حجتيه در سال 1362 موجب شد كه نام اين تشكيلات تا مدت زيادي از ادبيات سياسي جامعه ما حذف شود اما همانطور كه پيشبيني ميشد تلاشهاي اين گروه در جهت اهداف آشكار و پنهان ادامه يافت. يكي از تحركات اخير انجمن حجتيه دامن زدن به اختلاف بين شيعه و سني بود و اين بار انجمن حجتيه به جاي بهائيت و ماركسيسم مذهب سني را هدف قرار داد. در زمستان سال 1381، انتشار خبر فعاليتهاي تفرقهافك
نانه انجمن حجتيه در مناطق سنينشين كشور، بحث درباره ماهيت اين تشكيلات را بار ديگر نقل محافل سياسي جامعه ما كرد اين موج تبليغات با تحريكات متعصبان اهل سنت عليه شيعيان همراه شده و فضاي عمومي در مناطق سنينشين را به گونهاي رقم زده است كه طيف لاييك و سكولار اهل سنت نيز به گرايشهاي ضدشيعي پيوستهاند.(47) پس از انتشار كتابي با عنوان «حقيقت وحدت در دين» نوشته فردي به نام يعسوبالدين رستگاري جويباري كه به واكنشهاي شديدي در ميان علماي اهل سنت منجر شد؛ چاپ و توزيع اين كتابها كه با طرح جعلي «چاپ بيروت» بدون مجوز در قم انجام ميشد در كشورهاي عربي، پيامدهاي نامناسبي به همراه داشته است.
به نظر ميرسيد شبكه القاعده و انجمن حجتيه به صورت خاص و طيفهاي تندرو و متعصب شيعه و سني، به صورت عمومي، بر دامن زدن به اختلافات اين دو مذهب اسلامي اصرار دارند، كه روندي بسيار خطرناك به شمار ميرود.(48) برخي افراد، اقداماتي از قبيل انتشار اعلاميهها و نوشتن شعارهايي مبني بر حقانيت اميرالمؤمنين(ع) و اهانت به خلفاي سهگانه و نكوهش عملكرد برادران اهل تسنن مبني بر انتخاب مسلكي غير از مذهب شيعي را دال بر تجديد فعاليت انجمن ميدانند.(49) اين در حالي است كه سرويسهاي اطلاعاتي استكبار جهاني نيز اكنون خط تفرقه بين شيعيان و اهل سنت را دنبال ميكنند. لذا اين حركت ريختن آب به آسياب دشمن قلمداد ميگردد
.
ترويج نمايندگي حضرت قائم و ملاقات با ايشان، ترور مسببان تأخير در ظهور امام زمان توسط گروه مهدويت با رهبري سيدمحمدحسين ميلاني، واجب دانستن دعاي تعجيل در فرج امام زمان مثل نمازهاي يوميه و گناه كبيره دانستن ترك آن، از ديگر تحركات اخير انجمن حجتيه ميباشد. اكنون براي آنكه بتوانيم تفكرات و عقايد انجمن حجتيه را بهتر بشناسيم لازم است به طور اجمال رئوس عقايد و تفكرات آنها را ذكر نماييم.
مهمترين ابعاد فكري و انديشهاي انجمن حجتيه
شايد بررسي عملكرد انجمن حجتيه قبل و بعد از انقلاب تا حدود زيادي ما را با افكار و انديشههاي آنها آشنا كرده باشد، در اينجا لازم است يك جمعبن
دي كلي از آرا و انديشههاي آنها داشته باشيم تا از اين زاويه نيز بهتر بتوانيم انجمن را بشناسيم. اين عقايد و انديشهها شاخصه مناسبي است تا بتوانيم رفتار هر كس يا گروه را با آن بسنجيم. اگر فرد يا گروهي هماكنون از اين عقايد و انديشهها پيروي ميكند خواسته يا ناخواسته همان خطي را دنبال ميكند كه انجمن حجتيه طي ساليان گذشته در پي آن رفته است.
1) جدايي دين از سياست
به جز سكولارهاي غربزده كه همواره خواهان جدايي دين از سياست بودهاند متحجراني چون انجمن حجتيه هم از اين انديشه دفاع كردهاند انجمنيها در زمان رژيم فاسد و طاغوتي شاه به جاي آنكه سرچشمه فساد را نابود سازند به دنبال تعطيلي يك مشروبفروشي و يا يك خانه فساد بودند و وارد مبارزه سياسي نميشدند، در حالي كه مدارس، دانشگاهها، سينماها، راديو و تلويزيون و خيابانها مردم را به فساد دعوت ميكردند و به دليل فساد حكومت، جامعه فاسد شده بود، تعطيلي فلان خانه فساد چه دردي را دوا ميكرد؟ در حالي كه امام خميني(س) دست روي مركز فساد گذاشت و در راه نابودي آن گام برداشت و با نابودي آن كل فضاي جامعه دگرگون شد.
اين در حالي بود كه انجمن حجتيه نه تنها با امام(س) همراه نشد بلكه عملاً در مسيري حركت كرد كه مورد رضايت و حمايت طاغوت قرار گرفت. انجمن در جذب جوانان مذهبي، بيتفاوت بار آوردن آنها نسبت به مسائل روز جامعه، مشغوليت ذهني و فكري آنان در مبارزه با بهائيت، در حقيقت همان اهداف استعمارگران را كه عدم مداخله مسلمانان در سياست و فقط فراگيري احكام فردي بود را به اجرا گذاشت. انجمن با جا انداختن مسئله جدايي دين از سياست و عدم مداخله مسلمانان و روحانيان در سياست و مشغول كردن جوانان مذهبي، آرامشي را كه رژيم براي چپاول ثروتهاي ملت احتياج داشت، به او داد. انجمن حجتيه در فصل يكم، ماده دوم، تبصره دوم اساسنامه انجمن تصويب كرد كه: انجمن به هيچوجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هر نوع دخالتي را كه در زمينههاي سياسي از طرف افراد انجمن صورت گيرد بر عهده نخواهد داشت.(50)
به همين دليل انجمن اگر ميديد عضوي از آنها فعاليت سياسي ميكند عذر او را ميخواستند. امام امت (رضوانالله تعالي عليه) اين انديشه غلط جدايي دين از سياست را خوب شناختند و فرمودند:
هر وقت آدمي پيدا شد، يا او را كشتند يا زنداني و تبعيدش كردند يا لكهدارش كردند كه سياسي است اين آخوند سياسي است. پيغمبر (ص) هم سياسي بو
د. اين تبليغ سوء را عمال سياسي استعمار ميكنند تا شما را از سياست كنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعي بازدارند و نگذارند با دولتهاي خائن و سياستهاي ضدملي و ضداستعماري مبارزه كنيد و آنها هر كاري ميخواهند بكنند و هر غلطي ميخواهند بكنند، كسي نباشد جلوي آنها را بگيرد.(51)
به هر ترتيب، انجمن نه تنها در غيبت امام زمان(عج) قائل به تشكيل حكومت نميباشد و از آن دفاع نميكند بلكه، عملاً در خدمت طاغوت قرار ميگيرد. اين در حالي است كه برابر روايات فراوان براي مهيا شدن شرايط ظهور حضرت بايستي مردم مستعد اجراي احكام شوند و با اهل باطل پيكار كرده باشند و در نتيجه براي آمادگي مردم بدون هيچ ترديد نياز به حكومت اسلامي داريم.
2) تمسك به مرجعيت براي تضعيف ولايت فقيه
از آنجا كه انجمن حجتيه با تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت امام عصر(عج) مخالف است عملاً ولايت فقيه را قبول ندارد. چه قبل و چه بعد از انقلاب، انجمن همواره سعي كرد با برجسته نشان دادن مرجعيت، رهبري انقلاب را تضعيف نمايد. آنها تلاش كردند با محور دانستن مرجعيت آيتالله شريعتمداري و آيتالله خويي، مرجعيت را در برابر ولي فقيه قرار دهند و بعد از انقلاب، مسئله بودن رهبر سياسي واحد در كنار مرجعيت را مطرح كردند. انجمن به ولايت عامه مراجع در مقابل ولايت فقيه معتقد است؛ يعني همه مجتهدان ولايت دارند و فقيه اعلم در ميان آنان وظيفهاش نظارت بر جريان امور است، انجمن حجتيه دست از منزوي كردن ولايت فقيه برنداشت تا آنكه ولايت فقيه در مجلس خبرگان به رغم كارشكنيها به تصويب رسيد.
آنها در كتاب «به سوي نور» به طور مفصل در وظايف نائبان فقيه بحث كرده و بر عدم دخالت او، حتي در موقع اضطرار در كليه مسائل اعم از عبادي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نظامي تأكيد ميكنند و كمترين اختياري را براي مسئله حكومت و اختيارات ولي فقيه قائل نميشوند و حتي جهت لوث كردن قانون اساسي و خارج نمودن امور حكومت و انقلاب از دست امام امت، پيشنهاد انتصاب نماينده از طرف مراجع درجه اول در شوراي نگهبان را مطرح ميكنند تا به اين ترتيب به واسطه همفكران، در شوراي نمايندگان مراجع، اعمال نفوذ و نظر بكنند.(52)
انجمنيها همواره دلايل سكوت خود و عدم شركت در مبارزات را تقليد از فلان مرجع تقليد ميدانستند. سيدعباس نبوي درباره انجمن حجتيه و مرجع تقليد ميگويد:
انجمنيها از اسم امام ميترسيدند هميشه ميگفتند اسم امام را مطلقاً نبريد خودشان هم نميبردند… افرادي كه من از بدنه اين جريان ميشناسم هيچوقت نام او را به عنوان امام ذكر نكردند هميشه تعبير به آقاي خميني ميكردند… ساواك از آنها خواست: آقا مرجعي را كه ميخواهي معرفي كني از ايران بيرون ببريد و اينكه آقاي خميني را معرفي نكنيد.(53)
لذا با فوت آيتالله حكيم و تلگراف شاه به مرحوم آيتالله خويي، شيخ محمود حلبي هم همگام با شاه و با همان شيوه مرجعيت را به خارج از ايران منتقل كرد. همان طور كه مشاهده ميكنيم از آنجا كه اعضاي انجمن حجتيه خود، آدمهاي مبارز و سياسي نيستند همواره سعي كردند به طرف مراجعي بروند كه اولاً كارهاي سياسي انجام ندهند و در وهله دوم در مقابل ولايت فقيه و رهبري انقلاب قرار داشته باشند.
3) انتظار از ديدگاه انجمن حجتيه
انجمن حجتيه با اصرار بر اينكه هر كس قبل از قيام امام زمان(عج) اقدامي جهت اصلاح كار نمايد تأخير در ظهور او ايجاد كرده است، عملاً در خدمت طاغوت قرار گرفتند انجمن سعي دارد با استناد و با تحريف معني روايتي از امام صادق(ع)، حركت خود را مذهبي جلوه داده و آن را مشروع نشان دهد. آنها معتقدند امام صادق فرموده است:
تا ظهور امام قائم ما زمانش فرا نرسد خروج نكرده و نخواهد كرد احدي از ما براي دفع ظلم و جور آنها اقامه حق جز آن كه مبتلاي به قتل و شهادت بشود و هر كه قيام كند جز آنكه به غم و اندوه ما و شيعيان بيفزايد كاري از پيش نبرد. انجمن با بيان چنين رواياتي، هر كسي را كه عليه رژيم شاه اقدام ميكرد منكوب مينمود و ا
و را خارج از دين قلمداد ميكرد تا همگان امر برايشان مسلم شود كه جهت ظهور امام زمان(عج) بايد با حكام ستمگر ساخت و با رژيم سازش كرد تا ظهورش به تأخير نيفتد. امام خميني(س) در اين باره ميفرمايند:
ممكن است هزاران روايات را نشر بدهند كه از عمال ظلمه و آخوندهاي درباري در تعريف سلاطين جعل شده است. به طوري كه ملاحظه ميكنيد با دو روايت ضعيف چه بساطي راه انداختهاند و آن را در مقابل قرآن قرار دادهاند قرآني كه جديت دارد بر ضد سلاطين قيام كنيد و موسي را به قيام عليه سلاطين واميدارد علاوه بر قرآن مجيد، روايات بسياري درباره مبارزه با ستمگران و كساني كه در دين تصرف ميكنند وارد شده است. تنبلها اينها را كنار گذاشتهاند آن دو روايت ضعيف را كه شايد وعاظ سلاطين جعل كردهاند در دست گرفته مستند قرار دادهاند كه بايد با سلاطين ساخت و درباري شد اگر اينها اهل روايت و دينشناسي بودند به روايات بسياري كه بر ضد ظلم است عمل ميكردند و اگر اهل روايت هم هستند باز عدالت ندارند.(54)
در واقع، از ديد مؤمنان انقلابي، بسيج مستضعفان و از نگاه اسلام انقلابي، انتظار، يك نوع دعوت به قيام و سازندگي فرد و اجتماع است. اسلام انقلابي تحرك را در پي دارد و ركود را مخرب ميداند. اما اسلام آمريكايي از زير بار مسئوليتها فرار ميكند. انتظار در نزد انجمن حجتيه افيونگر است، به جاي آنكه بيدار كننده باشد و در ديدگاه قاعدين زمان – در زمان غيبت ولي عصر(عج) – اعتماد، ركون و وابستگي به طاغوت نفي نشده است.
پی نویس ها:
33– سخنراني آقاي پرورش، به نقل از: باقي، همان، ص 62.
34– عليانسب و علوي نيك، همان، ص 28.
35– باقي، همان، ص 73.
36– به نقل از: اخگري، همان، صص 62 و 63.
37– رسول جعفريان، جريانها و سازمانهاي مذهبي – سياسي ايران، ص 375.
38– باقي، همان، ص 96.
39– كيهان، ش 11422، (10 آبان 1360): ص 2.
40– مصاحبه با دكتر محمدرضا سياهي، 1385، به نقل از: عليانسب و علوي نيك، همان، ص 30.
41
42– سخنراني تحت عنوان: «نظام در اسلام» به نقل از: اخگري، همان، ص 79.
43– همان، ص 81.
44– عليانسب و علوينيك، همان، ص 175.
45– صحيفه امام، ج 17، ص 534.
46– به نقل از: باقي، همان، ص 406.
47– عليانسب و علوي نيك، همان، ص 175.
48– بازتاب (6/2/1382).
49– فتاح غلامي، مدعيات مهدويت، القاعده ايران در سايت بازتاب (1/4/82).
50– به نقل از اخگري، همان، ص 25.
51– كتاب ولايت فقيه، به نقل از: همان، صص 25 و 26.
52– همان، ص 73.
53– مصاحبه با سيدعباس نبوي، ماهنامه سوره، دوره جديد، ش 4.
54– كتاب ولايت فقيه، به نقل از: اخگري، همان، صص 33 و 34.
بخش مربوط به بررسی ارتباط این انجمن با دولت نهم را می توانید در سایت منبع مطالعه کنید.
منبع: سایت www.ir-psri.com (با تغییر)