اردشیر زارعى قنواتى
با نگاهي اجمالي به وضعيت جامعه صهيونيستي ميتوان پي برد که شهرک نشينان به افرادي مشرک و بي دين تبديل شده اند و ديگر وجه مشترک يا بهانهاي براي باقي ماندن دور يکديگر ندارند. موقعيت کنوني رژيم صهيونيستي در منطقه و واکنش هاي افراطي اين رژيم نسبت به کنش هاي منطقه اي باعث حيرت کارشناسان شده است زيرا آن ها را خارج از قواعد منطقي سياسي ارزيابي مي کنند.
اما در مورد چرايي اين مسأله، کارشناسان بينالملل معتقدند مشکلات پيچيده داخلي اين رژيم، موجب ناتواني آن در پيش گرفتن يک خط مشي عادي در موضوعاتي مانند روند دستيابي به توافق با اعراب شده است. ايهود اولمرت همواره يکي از دلايل عدم استعفاي خود را موقعيت حساس اين رژيم ذکر مي کرد که توان تحمل تنش سياسي بيشتر را ندارد.
يکي از مهم ترين مشکلات داخلي رژيم صهيونيستي اينست که به رغم گذشت بيش از 63 سال از اشغال سرزمينهاي فلسطيني و تشکيل رژيم صهيونيستي يهودياني که از کشورهاي گوناگون جهان و از قارههاي مختلف با فرهنگ و زبانهاي متفاوت در اين سرزمينهاي اشغالي گردهم آمدهاند، تا به امروز نتوانستهاند به طور کامل و لااقل تا حد قابل قبولي با فرهنگ و عادات و رس
وم يکديگر تطبيق پيدا کنند و با يکديگر تعامل و ارتباط خوبي برقرار سازند به همين دليل شايد در ظاهر شاهد جامعهاي متحد و يکپارچه در رژيم صهيونيستي باشيم اما در حقيقت اين جامعه مانند توپ چهل تکهاي است که هر تکه آن داراي خط و مشي خاص و ويژهاي است که به راحتي نميتواند با ديگر تکهها کنار بيايد.
در حال حاضر در يک تقسيم بندي بسيار کلي، ميتوانيم شهرک نشينان صهيونيست را به دوگونه يا دسته مختلف تقسيم کنيم. در تقسيم اول ميتوان آنان را به دو دسته عربي و يهودي تقسيم کرد. عربها فلسطينياني هستند که به “فلسطينيان 1948” شهرت دارند، يعني فلسطيني تبار هستند اما در حال حاضر در سرزمينهاي اشغالي زندگي ميکنند و داراي گذرنامه “اسرائيلي” هستند. اين گروه به دليل مسلمان بودن از کمترين حقوق و مزايا از سوي دولت رژيم صهيونيستي نسبت به ديگران برخوردارند.
اما در تقسيم بندي دوم ميتوان يهوديان را به دو دسته “اشکنازي” و “سفارديم” تقسيم کرد. يهوديان “اشکنازي” يهودياني هستند که از کشورهاي مختلف غربي به سرزمينهاي اشغالي کوچ کردهاند و يهوديان “سفارديم” آن دستهاي هستند که از کشورهاي عربي و اسلامي به سرزمينهاي اشغالي رفتهاند.
تفاوتي که دولت رژيم صهيونيستي ميان اين دو گروه از يهوديان قائل ميشود به قدري است که
يهوديان “اشکنازي” چندين دهه دولت و مهمترين پستهاي سياسي و نظامي اين رژيم را در دست داشته و بر آن حکومت کردهاند در حاليکه ديگر موقعيتهاي کم اهميت و حتي بي ارزش براي يهوديان “سفارديم” باقي مانده است. اين نژادپرستي موجب کينهاي شدن يهوديان شرقي از “اشکنازي”ها شده است به همين دليل هرگاه يکي از يهوديان “سفارديم” به قدرت ميرسد، عقده چندين ساله خواري و ذلت خود را از “اشکنازي”ها ميگيرد.
نکته قابل تعجب اين است که در ميان هر دسته از اين يهوديان نيز چندين شاخه و تفاوت وجود دارد، مثلا يهوديان “سفارديم” به يهوديان روسيه، يهوديان عرب، يهوديان آفريقا، يهوديان ايران و غيره تقسيم ميشوند و هر گروه از آنان داراي جايگاه و امتيازاتي براي خود هستند و خود را نسبت به ديگري برتر ميدانند. اما يهوديان “اشکنازي” نيز چنين تقسيم بندي براي خود دارند به طوريکه به يهوديان آمريکا، يهوديان انگليس، يهوديان فرانسه، يهوديان لهستان و غيره تقسيم ميشوند. آنان نيز چنين تفاوتهايي را در ميان خود دارند. اين مسائل از ديد سياستمداران و دانشمندان صهيونيست نيز پنهان نمانده است. خانم دکتر “إيله شوحاط” استاد دانشگاه در بيت المقدس مي گويد: “اسرائيل” به جامعهاي چند امتي و چنددسته تبديل شده است. از اين چند دستگي و تشتت در جامعه صهيونيستي ميتوان اين نتيجه را گرفت که منظومه يا نظام استعماري صهيونيستي که “رژيم اسرائيل” از ابتدا بر اساس آن پايه گذاري شد، کم کم رو به زوال ميرود و در حقيقت فلسفه تأسيس اين رژيم به طور کامل زير سؤال رفته زيرا بنيانگذاران آن همواره اعلام مي کردند که يهوديان جهان به دليل داشتن دين، فرهنگ و زبان مشترک بايد در سرزمين موعود (فلسطين اشغالي) گردهم آيند و “اسرائيل” را تشکيل دهند، در حاليکه اکنون ميبينيم يهودياني که در اين سرزمين گردهم آمدهاند به هيچ وجه داراي فرهنگ و حتي زباني مشترک نيستند زيرا هر گروه بر اساس فرهنگ متفاوت و خاصي رفتار مي کند و با زبانهاي اصلي و مادري خود با يکديگر صحبت ميکنند. اما در مورد دين مشترک لازم به ذکر است که بررسيهاي اخير انجام شده نشان ميدهد بيش از 50% شهرک نشينان صهيونيستي به دين يهود و يا هر دين ديگري پايبند نيستند و در کل به افرادي مشرک و ملحد تبديل شدهاند. از اين رو آنان ديگر وجه مشترک يا بهانهاي براي باقي ماندن دور يکديگر در سرزمينهاي اشغالي ندارند.
www.shiastudies.net