ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

مختصری از کرامات امام رضا (علیه السلام)

حرم مطهر امام رضا (علیه السلام)

فهرست مطالب

مختصری از کرامات امام رضا (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) در روز یازدهم ذی القعده سال 148 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود ، او را علی نامیدند و به رضا معروف گشت. پدر بزرگوارش امام کاظم (علیه السلام) بود و مادرش بانویی پارسا به نام نجمه بود.

هنگامی که نجمه به خانه امام کاظم (علیه السلام) راه یافت، از بانو حمیده مادر امام کاظم (علیه السلام)ز درس های زیادی آموخت، نجمه (علیها السلام) بسیار خردمند و پرهیزکار بود. حضرت حمیده می گوید : وقتی که نجمه (علیها السلام) به خانه ما راه یافت ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در عالم خواب دیدم که به من فرمود :«ای حمیده! نجمه را به پسرت موسی ببخش و همسر او کن همانا به زودی بهترین فرد روی زمین از او متولد می شود».

ایشان میگوید: من به این دستور عمل کردم و نجمه را همسر فرزندم امام کاظم نمودم، از او حضرت رضا (علیه السلام) به دنیا آمد.(1)

علت نام گذاری به رضا (علیه السلام)

نام اصلی امام هشتم علی است . لقب یا نام معروفشس رضا (علیه السلام) می باشد، علت نام گذاری آن حضرت به رضا (علیه السلام) به چند جهت بوده است

  • آن حضرت مورد رضا و پسند خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان بود.
  • چه شیعه و سنی ، همه از او راضی بودند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود.
  • آن حضرت به رضای پروردگار راضی بود و این صفت نیکو و ارزشمند را که مقامش بالاتر از صبر است، در آن حضرت به طور کامل وجود داشت، و با این رضایت مندی بود که مشکلات پیچیده عصرش را با دریایی از بردباری و صبر و با تدبیر و آرامشی خاص، حل می نمود.

ماجرای نماز طلب باران

پس از ماجرای ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) مدتی باران نیامد، بعضی از اطرافیان مامون که انسان هایی دنیاپرست و ناپاکی بودند ، گفتند: نیامدن باران به خاطر ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) است . این مطلب به گوش مامون رسید ، او از حضرت رضا (علیه السلام) تقاضا کرد برای طلب باران دعا کند، حضرت رضا (علیه السلام) روز دوشنبه را برای این کار تعیین نمود، و فرمود: شب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم، همراه امیرمومنان علی (علیه السلام) نزد من آمده و فرمود: پسرم تا روز دوشنبه صبر کن ، سپس در آن روز از درگاه خدا طلب باران کن ، خداوند باران می فرستد و مردم به عظمت مقام تو در پیشگاه خدا ، پی می برند.

روز دوشنبه فرا رسید، آن حضرت به صحرا رفت ، مردم از خانه ها بیرون آمدند، امام رضا (علیه السلام) بر بالای منبر رفت و پس از ستایش خداوند گفت: خدایا! تو حق ما خاندان رسالت را بزرگ نمودی، مردم طبق فرمان تو، به ما توجه پیدا کرده اند، و امید به رحمت، احسان و نعمت تو دارند، باران سودمند و فراوان و بی ضرر بر آنها بفرست، ولی این باران را پس از بازگشت مردم به خانه های خود نازل کن.

روایت کننده می گوید: سوگند به خدا همان لحظه ، حرکت ابرها در آسمان شروع شد ، و رعد و برق پدید آمد ، و مردم به جنب و جوش افتادند که تا باران نیامده به خانه های خود برگردند ، امام رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: آرام باشید این ابر، مال شما نیست بلکه برای فلان منطقه است، آن ابر رفت و ابر دیگر با رعد و برق آمد، مردم خواستند حرکت کنند امام رضا (علیه السلام) فرمود: این ابر نیز مربوط به فلان منطقه است ، به همین ترتیب ده بار ابر آمد و از فضای آنجا عبور کرد، و امام(علیه السلام) در هر بار به مردم می فرمود : این ابر برای شما نیست.

هنگامی که یازدهمین ابر آمد، امام (علیه السلام) به مردم فرمود: این ابر را خداوند برای شما فرستاده است. در برابر فضل و بخشش خدا شکر کنید و به سوی خانه ها و قرارگاههایتان بازگردید، که تا به خانه ها نرسیده اید باران نمی بارد، سپس آنچه که شایسته و اراده ی خداوند است باران می بارد، آنگاه امام (علیه السلام) از فراز منبر پایین آمد، و مردم به خانه های خود رفتند در همان وقت باران شدیدی بارید طوری که حوض ها و گودال ها و نهر ها پر از آب گردید، مردم با خوشحالی گفتند: کرامت های خداوند بر فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مبارک باد.

سپس امام رضا (علیه السلام) نزد جمعیت آمد و آنها را نصیحت و راهنمایی نمود و آنها را به سپاسگزاری از درگاه خدا در برابر نعمتهایش فرا خواند.(2)

هلاکت گستاخ کینه توز

عظمت حادثه باریدن باران موجب ذلت و رسوایی بد خواهان و حسد ورزان شد، آنها به مامون هشدار دادند که این حادثه عجیب موجب شد که رضا (علیه السلام) در بین مردم محبوب تر شود و به دوست داران ایشان افزوده گرددف و در نتیجه مقام خلافت از خاندان بنی عباس گرفته می شود . گستاخی آن کوردلان کینه توز به جایی رسید که یکی از آنها به نام حمید بن مهران که یکی از امیران دربار مامون بود.

ماجرای زنده شدن شیر ها توسط امام رضا (علیه السلام)
ماجرای زنده شدن شیر ها توسط امام رضا (علیه السلام)

به امام رضا (علیه السلام) گفت: ای پسر موسی ، تو از مرز و حریم خود تجاوز کردی، خداوند باران را در وقت تقدیر شده اش فرستاده است، و شما آن را مربوط به دعای خود و دلیل شکوه و عظمت خود در پیشگاه خدا معرفی کردی، گویی همچون معجزه ی ابراهیم خلیل (علیه السلام) را آورده ای که پرندگان را به اذن خدا زنده کرده، اگر تو راست میگویی به این دو صورت شیری که بر مسند و تخت مامون نقش بسته، فرمان بده تا زنده شودند و سپس آنها را بر من مسلط ساز، در این صورت، معجزه ای برای تو ثبت خواهد شد ، نه بارانی که طبق معمول در وقتش می بارد.

در این جا بود که امام رضا (علیه السلام) رو به آن تصویر کرد و فرمود: ای شیرها ، این شخص پلید را بگیرید.

همان دم آن دو صورت شیر به شیر واقعی تبدیل شدند و به حمید بن مهران حمله کرده و او را دریدند و هیچ چیزی از او باقی نگذاشتند و حتی خون ناپاکش را لیسیدند ، سپس آن دو شیر به امام رضا (علیه السلام) نگاه کردند و گفتند : ای ولی خدا! هرگونه فرمان بدهی اطاعت می شود، اگر فرمان دهی، این شخص (یعنی مامون) را نیز بدریم. مامون با شنیدن این سخن بی هوش شد و بر زمین افتاد، امام رضا (علیه السلام) به آن دوشیر فرمود توقف کنید  آنها توقف کردند و عرض کردند: به ما چه فرمان می دهی، امام رضا (علیه السلام) فرمود: به جایگاه خود برگردید. آنها به تصویر قبلی روی مسند و به همان صورت قبل بازگشتند. وقتی که مامون به هوش آمد، گفت : ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین حادثه ای از اختیارات جدّ شما رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و سپس از اختیارات شما است.(3)

پانویس:

(1)عیون اخبار الرضا، ج1، ص16 و 17.

(2) منبع, بحارالانوار, ج 49, ص 180, ح 16, از عیون اخبارالرضا, ج 2, ص 167, 172

(3) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 167

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید